مجازات “اعدام” در جمهوری اسلامی هر چند از زوایای گوناگون حقوق بشری مورد نقد بوده و هست، اما در شرایط کنونی منطقه، صدور و اجرای احکام اعدام نسبت به اهل تسنن، امنیت ملی ایران را دچار مخاطره می کند. علیرغم اینکه آقایان در احکام صادره می نویسند که شخص “محکوم” در صدد خدشه وارد کردن به امنیت ملی کشور بوده، صادر کنندگان احکام اعدام در باره ایرانیان سنی، امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران را نشانه رفته اند. حتی اگر برخی از محکومین، ردی و نشانه ای از گرایش به جدائی از جغرافیای ایران در پرونده شان وجود داشته باشد، درجات زیان های ناشی از آن بر امنیت ملی، قابل مقایسه با زیان های ناشی از اعدام هائی نیست که به وفور، پس از محاکمات غیر علنی و در مجموع غیرمنصفانه، بر پیکر امنیت ملی فرود می آید. فزون بر آن حتی با فرض مراعات محاکمات منصفانه هم، اعدام ایرانیان سنی در حال حاضر که منطقه متلاطم است، به مصلحت نیست. اتفاقا درست در شرایط کنونی است که “مصلحت” معنا پیدا می کند و چه بسا دولت های قانونمند را به حکم عقل به این نتیجه می رساند که بهتر است قانون را فدای مصلحت بکنند تا شراره های آتش، فروکش کند.
جمهوری اسلامی ایران، با اعدام ایرانیان سنی، و لجبازی با حامیان حقوق بشر داخل و خارج از کشور، نه تنها اسناد جهانی حقوق بشر را به تمسخر می گیرد و از فضای مذاکرات هسته ای که اولویت غرب است، سوء استفاده می کند، بلکه جنگ فرقه ای و سیاسی شیعه و سنی را درون مرزهای خود، به زیان تمامیت ارضی ایران، دامن می زند. آتش را با آتش می خواهد خاموش کند؛ همان سیاست نا مناسبی که از روزهای نخستین انقلاب انتخاب کرد و آن را با سوء استفاده از جهان و منطقه ی بحران زده ی خاور میانه گسترش داد. تا جائی که “اعدام” را در جای راه حل مشکلات مرتبط با اقوام و ایرانیان سنی مذهب نشانده و مثل حکومتی که مشاوران عاقل و خردمندی ندارد یا آنها را به بازی نمی گیرد، حس انتقام و گرایش به جدائی طلبی را در استان های حساسی از ایران بیدار می کند. سیاست کنونی که بر محور اعدام ایرانیان سنی مذهب طراحی شده، شباهت بی مانندی دارد به این که مجریان گویا نسخه های دیرینه برای تجزیه ایران را اجرائی می کنند و در این راه فروگذار نیستند. یا دشمن را برخلاف ادعاهای اعلام شده خود درست نمی شناسند و در جهل شعاری غرق شده اند، یا همدست دشمن هستند و با تاکید بر شعارهای دشمن ستیز و اینکه “قوه قضائیه” خیلی خیلی مستقل است و وزارت اطلاعات با سربازان گمنان امام زمان، پشه را از آن دورها می زند و بنی بشری جرات تعرض و تجاوز ندارد، ایز به گربه گم می کنند و تا پایان راه، دشمن ستیزی شعاری و دشمن دوستی عملی را ادامه می دهند. انگار نه انگار که کردستان عراق بیخ گوش شان اقلیم شده است و داعش نیروی خود را از بی تدبیری غرب و مدیریت مالکی طی سالها ذخیره کرده و به صورت زیر زمینی خزیده و خزیده تا به این جا رسیده است.
مشکلات امنیتی ایران را ایرانیان سنی ایجاد نکرده اند. در همه جهان افراد و گروههائی از اقوامی که پاره هائی از ملت ها را تشکیل می دهند، ترجیح شان این است که “جدائی طلب” بشوند. چگونگی برخورد حکومت مرکزی است که این افراد و گروهها را با خود همراه می کند یا به اندازه ای به آنها فشار می آورد که تبدیل به نیروهای جنگجو می شوند و در شرایط سرکوب های شدید، خزنده عمل کرده و مثل یک ظرفیت انفجاری، روز واقعه ظاهر شده و مرزهای پیرامونی را بشکنند. صدور و اجرای احکام سنگین در حق این افراد و گروهها به حرکت آنها سرعت می بخشد و فریاد و فغان مادری که فرزندش را کشته اند، از حریم خانه ها و مساجد در می گذرد و به گوش هم کیش های مقتدر آن سوی مرزها می رسد. ایران در تداوم این سیاست زیانبار نسبت به امنیت ملی تنها نیست، کشورهائی که بر شهروندان شیعه مذهب همین سیاست را سالها تحمیل کرده اند، آتش جنگ فرقه ای را تیز می کنند. دلیلی ندارد که به قول آقایان “دشمن” از این آب گل آلود که جولانگاه مشتی حکام جاهل یا مغرض است، ماهی نگیرد.
همکاری نظامی ایران با امریکا در رویدادهای اخیر و به بهانه قلع و قمع داعش، اگر اجرائی بشود، همان ماهی است که دشمن آن را از آب گل آلود صید می کند. خاصیت ندارد که هیچ، یکسره زیانبار است. از این بهتر نمی شود، ایران را با قدرت های سنی منطقه شاخ به شاخ کرد و سیاست های رفع کدورت در منطقه را خنثی ساخت. از این بهتر نمی شود کشورهای مسلمان منطقه ( شیعه و سنی ) را به جان یکدیگر انداخت و خود از هجوم و حمله مجانین تروریست مصون ماند.
در این شرایط، کشتن و به دار آویختن جوانهای سنی مذهب ایرانی، با فرض ارتکاب خطائی که قابل اغماض و تخفیف است، واجد کدام منفعت ملی است؟ با کدام زاویه از بسیار زوایای “اعتدال” ادعائی همخوانی دارد؟ کینه بر کینه افزودن تا کنون کدام کشور را از فروپاشی های اقتصادی و سیاسی و جغرافیائی نجات داده است؟
“اعدام” فقط یک جنایت نیست که به آن در طول تاریخ زندگی بشر، مقبولیت و مشروعیت بخشیده اند. “اعدام” اقلیت های قومی و دینی در شرایطی که یک منطقه ی مهم استراتژیک به سرعت در کام برخوردهای خطرناک می رود، شیوه ای است که به ورود فاجعه به خانه ی ما سرعت می دهد. آن ظرفیت خفته و خاموش زیر سرکوب را فعال می کند. بازدارندگی فعالیت های داخلی نزدیک به داعش را می توان به شکلهای دیگری کنترل کرد. با رویکرد به خواسته های به حق اقوام. با رویکرد به فقرزدائی از آنها، با رویکرد به اعتبار فرهنگی و منزلت قومی آنها، با احترام به کرامت انسانی آنها و…
شاید وقت این حرفها گذشته است. سینه ی اقوام سنی مذهب ایرانی همیشه هدف گلوله های آتشینی بوده که از آن سوی مرزها شلیک شده. آنها اولین پاره از ملتی بوده اند که در جنگ ها، خانه و کاشانه از دست داده و آواره شده اند. با کدام درک و فهم سیاسی، جوانهائی را که اغلب خانه های حصیری شان را صدام روی سرشان خراب کرده و کودکی را در خاکروبه ها و محرومیت گذرانده اند، به این سهولت به چوبه ی دار می سپارید و از عاقبت آن که مثل آتش به جان همه ی ایرانیان می افتد نمی ترسید؟