دموکراسی‌خواهی بسترساز

تقی رحمانی
تقی رحمانی

در مقاله دموکراسی محور اتحاد عمل، چند پرسش مطرح شده بود که دو تای آن 1- اپوزیسیون بسترساز به چه معناست؟ 2 - محوریت جامعه مدنی یعنی چه؟ مورد پرسش از نگارنده قرار گرفته. از این رو تلاش می‌کنم که در این نوشتار کوتاه این دو سوال را بسط دهم.

1- اپوزیسیون بسترساز

هر حرکتی طالب بستر و مسیری است تا بتوان در راستای آن حرکت کرد. اما سئوال این است که وقتی یک حرکت اجتماعی – سیاسی در گرو تحقق عوامل گوناگونی است، پس چه لزومی دارد عاملی را ارجح‌تر کنیم و آن را عمده‌تر نماییم مانند عامل بسترسازی.

علت این پرسش و واکاوی آن است که نشان دهیم که بدون تکیه بر بررسی نقش آن عامل توان برجسته سازی آن وجود ندارد. در این مورد می‌توان تلاش‌هایی را در خارج از کشور ملاحظه کرد که قصد آن دارند که بسترساز شوند. در داخل کشور هم حرکات هم‌گرایانه بسترساز در زیر پوست جامعه وجود دارد، اما بسیار تحت فشار است. به طوری که فضای انتخاباتی مجلس نهم و نامه 143 نفر به آقای خاتمی در مورد عدم شرکت در انتخابات نوعی بستر سازی هم‌گرایی بین بخشی از نیروهای سیاسی جامعه را نشان می‌دهد. اما در شرایط کنونی که اقشار اجتماعی تحول‌خواه، که در جنبش سبز فعال بودند، در حالت قهر قرار دارند یعنی از اعتراض خیابانی به مرحله قهر رسیده‌اند اگر چه مرحله قهر نباید به بی‌تفاوتی و انفعال کامل منحر شود؛ در چنین برزخی میان حضور خیابانی یا حضور فعال و انفعال که حالت قهر نامیده می‌شود عاملی بسیار برجسته است.

آن عامل این است که در شرایط فعلی در درون حاکمیت امکان بسترسازی حاکمیت برای هر تحولی در مرحله کنونی بسته است.

بعد ازانتخابات 1388 و حوادث بعد از آن، تحلیل رهبری و بیت آن این است که ما در شرایط سال‌های 1342 به بعد هستیم و تمام جریان‌ها و نیروهایی که پیرو خط رهبری نیستند در مرحله براندازی نظام، خواسته یا ناخواسته، می‌باشند. این سخن را بازجوی وزارت اطلاعات در آذرماه 1390 در جمله‌ای صریح به من گفت که خط نظام توقف همه فعالیت‌های مدنی و سیاسی که در چارچوب رهبری نظام نباشد. اگر دقت کنیم در عمل چنین شده است. این روند تا مدتی ادامه خواهد یافت. میزان پذیرش فعالیت افراد و جریان‌ها در جمهوری اسلامی بسیار پایین آمده است. باید توجه داشت انتخابات رقابتی درون حاکمیتی یا فضای مطبوعاتی نیمه بسته و کشمکش‌های درون حاکمیت بسترساز فعالیت‌های متنوع و متکثر جریان‌های اجتماعی و سیاسی می‌شود. از این منظر راهبردی بسترسازی امر مهمی است. حال این که حاکمیت، چرا چنین فضایی را ایجاد می‌کرد یا این که نیروها چه نقشی در ایجاد آن داشتند بحث دیگری است. اما آزمون مردافکن در اینجاست که آیا اپوزیسیون دموکراسی‌خواه ایرانی می‌تواند خود بسترساز تحول شود. اپوزیسیون دموکراسی‌خواه ایرانی در داخل و خارج از کشور وجود دارد. اما پراکنده و با سیاست‌های راهبردی متفاوتی عمل می‌کند. این تفاوت و پراکندگی در دوره اصلاحات و جنبش سبز وجود داشت و تاثیرات منفی و گاه متفاوت خود را در روند رسیدن به دموکراسی بر جا گذاشت. اما در شرایط حاضر کار سخت‌تر شده است. وقتی که حاکمیت به هر دلیلی فضایی ایجاد نمی‌کند باید دید که جریان دموکراسی‌خواه چگونه می‌تواند بسترساز شود؟ یعنی این بار باید هم فضای مناسب خلق بشود و هم در بستر آن فضا حرکت کرد. چنین امکانی حوصله، صبوری، گفتگو و تفاهم می‌خواهد؛ در غیر این صورت جامعه ایران و نیروهای سیاسی تجربه گذشته را تکرار خواهند کرد که هر کس کار خود می‌کند. بعد بستری آماده می‌شود فرد و جریانی که به هر دلیل توان استفاده از موج ایجاد شده را داشته باشد راهبر و رهبر می‌شود و بی‌گمان مسیر دموکراسی‌خواهی در جامعه آنسان که مطلوب است، محقق نمی‌گردد و آن کس که قوی‌تر است به راحتی توان حذف دیگران را خواهد داشت. چون دموکراسی‌خواهی مسابقه حذفی نیست بلکه مسابقه دوری و لیگی است. کل صورت مسئله دموکراسی‌خواهی به تعویق می‌افتد. با عنایت به این نکته کار اپوزیسیون دموکراسی‌خواه چندان ساده نیست. اگر راه دموکراسی در ایران را طولانی و پرفراز و نشیب بدانیم لااقل به لحاظ ذهنی آماده می‌شویم که به جای پریدن از موانع، موانع را برطرف کنیم. برطرف کردن موانع نیاز به آن دارد که برخی از صورت مسئله‌ها به خوبی شکافته شود. در این حالت اگر جامعه دچار تحول تند و سریع شود که معمولا ایران این گونه دچار تحولات می‌شود، صورت مسئله مشکلات جامعه برای ما روشن خواهد بود. از همین رو به جای هر نوع شتاب، و تصور رهبری‌طلبی باید در داخل و خارج گفتگو برای تفاهم، و برای رسیدن به عمل مشترک را مبنای کار جمعی قرار داد. حال این سئوال مطرح می‌شود که آیا اپوزیسیون دموکراسی‌خواه می‌تواند در چنین فضایی گام بردارد؟

اپوزیسیون دموکراسی‌خواه در خارج از کشور

آنچه که دموکراسی‌خواهی در ایران به آن نیاز دارد معضل بسیاری از کشورهای همانند ماست. اینکه خود نیروهای دموکراسی‌خواه، مشکل دموکراسی‌خواهی در آن کشور شوند. این مشکل بارها خود را در جوامع همانند ما نشان داده است. مسائل ریشه‌داری که می‌تواند هر وحدت و همکاری را تبدیل به یک دوره کوتاه با مشکلات بییشتر کند. چگونه می‌توان مسیری را طی کرد که جریان دموکراسی‌خواه بتواند بسترساز شود یا از بستری که به وجود خواهد آمد استفاده کند؟ اینجاست که تنظیم و پیشبرد روابط و همکاری دموکراسی‌خواه حوصله، روش و مدل می‌خواهد و از یک طرف نقطه ثقل و اتکاء می‌طلبد. جواب این مقاله و مقاله قبلی این بود که دموکراسی‌خواهی باید پروسه گفتگو، تفاهم برای عمل مشترک را طی کند، منتها با نگاه مصداقی یا دموکراسی مصداق‌محور که به جای مفاهیم کلان به آزادی‌های اصولی می‌پردازد مانند آزادی بیان و آزادی عقیده. و بعد نقطه اتکای خود را جامعه مدنی قرار می‌دهد چرا که جامعه مدنی ژله‌ای ایران می‌تواند بستر عینی تفاهم باشد. تفاهم، نمی‌تواند بر بستر امور ذهنی شکل بگیرد.

مهندس سحابی بخصوص در سال‌های آخر تاکید داشت این بستر باید بر محور ایران و دموکراسی ملی شکل بگیرد. تلاش ما بر این بود که دموکراسی ملی را با جامعه مدنی پیوند زنیم تا اتصال و ارتباط و همکاری جریانات سیاسی ملموس‌تر شود. از همین رو بحث جامعه‌محوری و پاسخ به مطالبات و قانونمند کردن مطالبات می‌تواند اپوزیسیون دموکراسی‌خواه را به خط کند.

سخن به درازا کشید. در فرصت بعد نقش اپوزیسیون دموکراسی‌خواه در خارج از کشور را بررسی می‌کنیم.