نخستین پرونده ی سال نو را به سیمین دانشور اختصاص داده ایم… نگاهی به زندگی، آثار و احوال این نویسنده، یادداشتی از محمد علی سپانلو و دیگر از این دو، گزارشی از مراسم خاکسپاری بانوی ادبیات ایران در میان فراموشی مردم و غفلت…
قصه نویس تاریخ ایران…
روایت تاریخ مکتوب اینچنین است که “سیمین دانشور”، بانوی داستان نویسی ایران، در سال 1300 در خانواده ای فرهنگی در شیراز زاده شد. پدرش پزشک ایل قشقایی بود و همین امر موجب شده بود تا نهانخانه ی ذهنش، از زندگی ایلیاتی آن منطقه تصاویر و گفته هایی ناب در خاطر بسپارد. تصاویری که بعدها آنها را به زیبایی در رمان “سووشون” به تصویر کشید و صحنه ای همانند آن تعزیه ی جانسوز - که در حین ییلاق- قشلاق ایل انجام می شود - را به کلمه آورد و به نمایش گذاشت.
زندگی در این منطقه و هم چنین حضور نیروهای متفقین در شیراز (1321-22) چونان بذری بود که بر ذهن او پاشیده شد و بعدها بستر شکل گیری درخت تناوری چون “سووشون” را فراهم ساخت. خود او در این باب می گوید:
“در سال 21 به شیراز رفته مواجه شدم با ستاد متفقین یعنی انگلیسی ها در شیراز. حزب توده هم بود. سربازان هم پلاس بودند. بعد هم مدرسه یی که می رفتیم مدیره اش انگلیسی بود و بیشتر معلم ها و اسم مدرسه مهر آیین بود و ما بیشتر درس ها را به انگلیسی می خواندیم، طرح سووشون از همان سال 22 در ذهن من داشت ریخته می شد.”
دانشور پس از اتمام تحصیلات مقدماتی اش در شیراز و پس از کسب رتبه ی اول در امتحانات نهایی دیپلم راهی پایتخت شد تا در رشته ی ادبیات فارسی در دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران به ادامه ی تحصیل بپردازد. پس از مرگ پدرش در سال 1320، برای کار به رادیو تهران پیوست و در همان حال برای روزنامه ی ایران با نام ایران با نام مستعار “شیرازی بینام” مقاله می نوشت. در سال 1327 با انتشار مجموعه داستان “ آتش خاموش” نام خود را به عنوان نخستین نویسنده ی حرفه ای زن در ایران به ثبت رساند.
در ادامه راه زندگی، آنطور که می گویند، به شکلی کاملا اتفاقی با “جلال آل احمد”، آشنا شد و این آشنایی منجر به ازدواج وی با این نویسنده گشت. سیمین دانشور در سال 1328 موفق به کسب درجه ی دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد و در همین سال ترجمه ی “سرباز شکلاتی” نوشته ی ”برنارد شاو” را نیز به چاپ رساند.
در سال 1331 با استفاده از بورس تحصیلی وارد دانشگاه استنفورد شد و برای دوسال در رشته ی زیبایی شناسی به تحصیل پرداخت. طی همین دوره دو داستان انگلیسی کوتاه هم درمجله ی ادبی “پاسیفیک اسپکتاتور” و کتاب داستانهای استنفورد به چاپ رساند.
وی، پس از بازگشت از امریکا، ضمن تدریس در هنرستان هنرهای زیبا، به انتشار ترجمه هایی چون “ بئاتریس” ( آرتور شنیتسلر-1332) ، “کمدی انسانی” (ویلیام سارویان – 1333) و “داغ ننگ”،( ناتانائل هاثورن -1333) پرداخت. این نویسنده در سال 1338 با سمت دانشیاری در در رشته باستانشانسی و تاریخ هنر به استخدام دانشگاه تهران درآمد.
دانشور دومین اثر خود با نام “ شهری چون بهشت” را در سال 1340 روانه ی بازار کتاب کرد تا بدین ترتیب نثری تازه و دنیایی تازه تر از پیش را برای مخاطبینش به سوغات آورده باشد. نگاه و شیوه ی روایتی که از تحصیل در امریکا و مطالعه ی آثار نویسندگان آمریکایی نشانه های فراوان داشت.
با این همه اما آنچه سیمین دانشور را مبدل به نویسنده ای ماندگار کرد انتشار رمان همیشگی، “ سووشون” بود. این رمان که درست دو ماه پیش از مرگ جلال منتشر شد، در همان سالها عنوان پرخواننده ترین رمان ایرانی را از آن خود کرد. کتابی که حتی امروز و پس از گذشت بیش از چهار دهه از چاپ نخستش، هنوز هم تجدید چاپ می شود و در ادامه راه حیاتش با نسل ها و چهره های گونه گونی از مخاطبین ارتباط برقرار می کند.
قوت و قوام این رمان به لحاظ فن داستان نویسی و هنر شخصیت پردازی به حدی ست که نه تنها بر ارتقاء آثار ادبی زنان ایرانی موثر بوده، بلکه بر شکوفایی مجموعه انواع ادبی داستانی معاصر فارسی نیز تأثیری بسزا بر جا گذاشته است. از همین روست که دانشور را می توان نویسنده ای به تمام معنا حرفه ای، خوش تکنیک و خلاق خواند. تبحر ویژه ی او در گشودن دریچه هایی برای افزوده شدن درونمایه های نو و نمادین در ادبیات داستانی او را از برخی جهات سرآمد دیگر همراهانش کرده است. نگاه فلسفی، اجتماعی و تاریخی وی که در سراسر رمان های او موج می زند، به شیوه ای شاعرانه از ارزش های بومی و انسانی ایران معاصر پاسداری کرده و نسل جدید را هم همنشین روایت هایش کرده .
از جمله ی دیگر آثار این نویسنده می توان به ترجمه “باغ آلبالو” (آنتوان چخوف – 1347)، ترجمه “بنال وطن”(آلن پیتون – 1351)، “ به کی سلام کنم؟” ( مجموعه داستان – 1359) و “غروب جلال” (1360) اشاره کرد.
سیمین دانشور در سال 1372، رمان “ جزیره ی سرگردانی” را به چاپ رساند، این رمان که نخستین بخش از یک رمان سه جلدی بود، با تیراژ 88000 نسخه ای بی نظیرترین رقم چاپ را به خود اختصاص داد. جلد دوم این رمان با نام “ساربانْ سرگردان” در سال 1380 منتشر شد، اما افسوس که واپسین بخش این داستان با نام “ کوه سرگردان” به محاق توقیف افتاد و انتشار آن تا به امروز میسر نشده است.
این رمان، نسبت به دیگر آثار دانشور بیشتر از دید زنانه ی او بهره مند شده. او در این رمان زنانی را به تصویر می کشد که در جست و جوی هویت شان، خویشتن را به آب و آتش می زنند. هم آنهایی که زنانگی شان را پنهان نمی کنند و سرکش و تسلیم ناپذیر جلوه می کنند. دانشور در این رمان از نمادی زنانه چون “انار” و نمادی مردانه چون “ سنجد” یاد می کند و از قصه ی “نارنج و ترنج” می گوید تا برتساوی زن و مرد صحه گذارده باشد. هم اینهاست که میان زن گرایی در آثار دانشور با آنچه امروز در رفتار و خواست جامعه ی زن گرایان ایرانی مشاهده می شود، فاصله ای شگرف انداخته است.
می ماند، شیوه ی استفاده کردن او از کلمات و راه های استفاده ی او از ابزار بیان. نثر او، نثری التقاطی ست که هرگز اسیر مکتبی خاص نمی شود. او بی تعلق می نویسد بی آنکه در دام تشتت و پراکنده گویی اسیر شود. او گاه خاطره نویس است و گاه قاضی ، گاه تاریخ نگار است و گاه قصه گو. روایت های او از جریان سیال ذهن آنقدر دلنشین و آرامش بخش است که حرکت های ساده در رشد و نمو طبیعت. سخن کوتاه؛ نام او در سطور ادبیات معاصر ایران آنچنان برجسته و مانا ست که هرگز رنگ کهنگی و فراموشی نمی گیرد، حتی اگر شامگاه هژدهم اسفند 1390، خبر از کوچ او از این “ جزیره ی سرگردانی” داده باشد.