“اعتصاب” و “اعتصابات”؛ روشی مدنی و کاملا مسالمت آمیز برای بیان اعتراضات و مطالبه خواسته های یک قشر، طبقه، جنبش یا به طور کلی یک گروه یا مجموعه ای از گروه های سیاسی ـ اجتماعی از نظم مستقرست.
این روش سال هاست که به جزئی لاینفک از انقلاب ها و جنبش های اعتراضی، اعم از خشونت آمیز یا مسالمت آمیز در سرتاسر جهان تبدیل شده است. فی الواقع تصور جنبشی اجتماعی که بدون ورود به فاز اعتصابات، توانایی دیکته کردن مطالبات خود به پیکره قدرت را داشته باشد، امری اگر نگوییم محال، به غایت دشوار به نظر می آید.
اساسا اکثر قریب به اتفاق انقلاب ها و جنبش های اصلاحی - اعتراضی که در دو قرن اخیر در کشورهای مختلف به راه افتاده و موفق شده اند در نهایت تمام یا بخشی از خواسته های خود را بر حکومت مستقر تحمیل کنند، راهکار اعتصابات را یک راهکار بسیار موثر، کم هزینه و در عین حال فراگیر برای پیشبرد مبارزات خود یافته اند.
انقلاب 1357 ایران دم دستی ترین نمونه برای مثال زدن در این باب است. اولین موجب جدی و عمومی اعتصابات منتج به انقلاب 57 دو روز پس از 17 شهریور 57 در پالایشگاه تهران آغاز شد و در کم تر از دو هفته به پالایشگاه عظیم آبادان رسید. موج دوم اعتصاب از 28 شهریور تا 9 مهر، راه آهن، شبکه های آب و برق و بانک ملی را فرا گرفت. موج سوم در روز 15 مهر با اعتصاب سراسری دانشگاهیان و فرهنگیان به اوج خود رسید.از آن پس، سایر دستگاه ها و تاسیسات دولتی، یکی پس از دیگری به اعتصاب پیوستند و دامنه آن حتی به ارتش نیز کشیده شد. اعتصابات پردامنه و عمومی ای که ستون فقرات نظام شاهنشاهی و بخصوص قلب تپنده آن یعنی نظام اقتصادی و سیستم اداری کشور را دچار سکته کرد. این البته به جز راهپیمایی ها و تظاهرات گسترده ای بود که در یک سال و نیم مانده به 22 بهمن 57 در گوشه و کنار ایران اوج می گرفت و به تضعیف روز به روز حکومت می انجامید.
فی الواقع تلفیق همین اعتصابات عمومی با تظاهرات خیابانی بود که به پشتوانه فعالیت های مسلحانه و چریکی گروه های مختلف سیاسی در نهایت به پیروزی انقلابی که اسلامی خوانده شد و می شود، منجر شد.
در یک اعتصاب اتفاق پیچیده ای رخ نمی دهد. آنچه به وقوع می پیوندد، توافق گروه های سازمان یافته یا حتی غیر سازمان یافته کارگری، دانشجویی، صنفی و مانند اینها برای دست کشیدن از کار، حاضر نشدن بر سر کلاس یا تعطیل کردن اماکن صنفی است که به سبب عوارض و تبعات گریز ناپذیرش می تواند ستون فقرات هر رژیم مستقری را بشکند یا لااقل آن را به لرزه درآورد.
اعتصابات، بخصوص آنگاه که نظام سیاسی ـ حکومتی موجود در سرکوب هرگونه تجمع، تحصن و راهپیمایی و تظاهرات خیابانی بسیار گشاده دستانه، بی رحمانه و با شدت عمل رفتار می کند، کاربردی تر می نماید. فی الواقع اعتصابات خود بدیلی دیگر از تظاهرات است؛ با دستاوردهایی کمابیش یکسان اما با پرداخت هزینه ای بسیار کمتر.
اعتصابات و بهره مندی از نتایج آن به ما یادآوری می کند که تنها راه بیان اعتراض و مطالبه درخواست ها از حکومت، حضور در خیابان و تظاهرات شهری نیست بلکه گاه «ماندن در خانه» هم می تواند روش اعتراضی فوق العاده موثری برای مبارزه با ماشین سرکوب حکومت باشد. بالاخص آنجا که بدانیم چنین ماشینی برای مقابله و سرکوب مردمی که در خیابان نیستند، با محدودیت ها و مصائب بسیار گسترده ای روبرو است.
تجربه اعتصاب اخیر که تعداد زیادی از شهرهای مناطق کردنشین کشور را برای یک روز کامل کاری به تعطیلی کشاند، الگوی مناسبی از بهره گیری از این روش مدنی اعتراضی برای بیان مطالبات جمعی بود.
اگرچه به واسطه تفاوتی که میان سپهر مبارزاتی کردستان و تهران [به عنوان مرکزیت استراتژیک جنبش سبز] چه از نظر تاریخی، چه از نظر سیاسی ـ امنیتی و چه به لحاظ اجتماعی ـ فرهنگی وجود دارد، نمی توان نسخه دقیقا مشابهی از اعتصاب موفقیت آمیز کردستان برای تهران پیچید اما این واقعه، بار دیگر بر نقش موثر اعتصاب در سازماندهی روش های مبارزاتی و ایجاد انسجام بین نیروهای اجتماعی جنبش تاکید کرد.
به نظر می آید تاثیری که اعتصابات اخیر کردستان بر جنبش سبز [منظور مجموعه نیروهای فعال در این جنبش اعم از رهبریت، بدنه و تئوریسین ها است] بر جای گذارد، زمینه را برای ورود به فاز اعتصابات یا حداقل بحث جدی و گسترده درباره آن مهیا ساخته است.
شاید آغاز محدود اعتصابات در بین برخی از جنبش های همراه با جنبش سبز مانند جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، جنبش معلمان و… بسط و گسترش اعتصابات در صورت موفقیت آمیز بودن نتایج نمونه های پایلوت، بتواند دریچه های مبارزاتی تازه ای را به روی جنبش سبز بگشاید. دریچه هایی که بستن آن چندان در قدرت ماشین سرکوب حکومت نیست.