زمانی روشنفکران را دغدغه این بود که سنتی های مذهبی به روز شوند امروز دغدغه این است که افراطی های مذهبی به روز شوند.
امروز سخن از شیعه افراطی و سنی جهادی است که به زور مردم را به باور خود می خوانند. البته میان این دو دیدگاه سنتی و تندرو بس فاصله رفتاری است. میان سنی های و سنی های افراطی که سلفی های تکفیری خوانده می شوند هم چنین میان شیعیان سنتی و شیعیان افراطی تفاوت بسیار وجود دارد.
علرغم مبانی نظری مشترک در مورد دیدگاه سنتی ها و افراطی ها باید به تفسیر آنان از مبانی مشترک هم توجه کرد که این نوع تفسیر از مبانی اعتقادی است که زمینه اقدام عملی را موجه می کند نه فقط صرف مبانی مشترک در باور ها ی این دو جریان مزبور
چرا که عملی کردن مبانی اعتقادی به شرایط مناسب و انگیزه برای اقدام را طلب می کند که مجموعه این شرایط مناسب در زمان و مکان مشخص داعش می سازد. یا انواع رقیق تر افراطی گری که در ایران شاهد آن هستیم.
از همین روی است که باید این تفاوت میان سنتی ها و افراطی ها را به شکل مصداقی درک کرد. تا هم به نقد مبانی نظری سنتی ها نشست و هم به تفاوت رفتارهای سنتی ها و هم افراطی ها توجه داشت.
به عبارتی هدفها و مبانی مشترک در آثار دینی طرح شده است. اما اهداف را عملی کردن به راهبرد و هم کاربرد و اجرا نزدیک کردن به عواملی نیاز دارد این نیاز شرایط و صلاحیت می طلبد در نتیجه تفاوت سنتی ها با تندروان از همین جا آغاز می شود.
۱- نقد مبانی
بیگمان نظرات و مبنای نظری تفکر جریان سنتی با مسئله حکومت و حقوق شهروندی و آزادی انتخاب و عقیده و آزادی بیان در جوامع مسلمان قابل بررسی میباشد و روشنفکران مسلمان را وا میدارد که به چالش نظری با دید گاههای سنت حوزوی برخیزند در این راه روش تعامل در پیش گیرند.
اگر چه ضروری است که روشنفکران مسلمان استوار بر لزوم تغییر در این باورهای سنتی که با محور قرار دادن به احادیث آیات قران را هاله زمانی مکانی مخصوص میپیچنند که با شرایط زمانه هم خوان نمیشود، با برخی از فقیهان و کلامیان وارد مواجه نقادانه شوند.
البته لازم است که روشنفکران هم سخن درست نه درشت به میان آورند دراین گفتگو و تعامل به قوت زبان و استدلال ثابت کنند که هدف دین که هدف دین همانا حقیقت خیر و زیبایی بوده است و احکام در این راه قابل و مقبول خداوند رحمان هستند. همچنین باید به سازمان رسمی دین بگویند: که حیف است که کتاب شریف خداوند را در زمان معین و فضای محدود گذشته محصور کنیم.
چرا که اگر حقیقت دین حقیقت و خیر است پس به طور مصداقی میباید به مسائل مورد نیاز مردم پرداخت که حق حیات و آزادی عقیده و بیان و حق انتخاب و هم آزادی حقوق زن و مرد و هم آزادیهای مدنی و حقوق برابری سیاسی و حقوق شهروندی و پاسخ گو بودن حکومت به مردم و……. را شامل میشود.
اما باید توجه کرد که در فقه سنتی حوزوی و در نزد برخی از روحانیون بخشی از این حقوق جدید با احتیاط پذیرفته شده است و با برخی از این حقوق کج دار مریز رفتار میشود. اگر چه این حقوق جدید در دروس حوزه به طور مبنایی جا نیفتاده است که این امر هم زمان بر است و به تلاش نیاز دارد.
اما امروز علاوه بر این وظیفه بنیادین روشنفکری و عالمان اصلاح طلب در حوزه دین
مسئله ظریفتر و دقیق تری هم پیش روی ما و جامعه است که همانا مسئله افراطگری در شیعه و سنی است که نوع سلفی آن در حال حاضر همه را مرعوب کرده است
در این میان داعش از فقیهان نمیپرسد که با آنان مبانی مشترک دارد بلکه امثال داعش و طالبان و برخی از جریانات افراطی میگویند که تفسیر فقیهان و مفتیان را باور ندارند.
با این وصف روشنفکران مسلمان را شرایط دیگر است چرا که باید دقیقتر با بنیاد گرای افراطی و هم تفکر سنتی کفتگوی انتقادی داشته باشند.
نقد و گقتگوی روشنفکران با سنتیها و با افراطیها متفاوت خواهد بود. درعین حال روشنفکران را توجه به ایراد و انتقاد افراطیهای از نوع داعش، باروحانیون سنتی را هم لازم میآید افراطیها به سنتیها هم نقد مطرح میکنند.
ضروری است که به نقد سنتیها به افراطیها هم را باید توجه کرد و آنگاه نقد و گفتگوی بهتری با هر دو جریان داشت.
۲- نقد سنتیها به افراطیها
سنتیهای اهل سنت میگویند ۱- مسلمانی که شهادتین را به زبان آورد، نمیشود آن را مسلمان ندانست پس خون او حرمت دارد. در صورتی که شما خون مسلمان را به خاطر اینکه با شما موافق نیست مباح میدانید.
۲-مفتیان میگویند که احادیث و روایت نیاز به تفسیرو درک فهم افراد خبره دارد این خبرگی کار هر کس نیست. پس هر کس صلاحیت در این مورد تفسیر آیات و احادیث را ندارد.
۳- مفتیان برای اجرای احکام شریعت شرایطی را قائل هستند که باید در نظر گرفت افراطیها به این شرایط اشراف ندارند.
۴- مفتیان میگویند که آنچه دستورات در کتب است با آنچه باید عملی شود یکسان نیست. بلکه این کار خبره است که باید حکم و فتوا دهد میان حکم و فتوا هم متفاوت است حکم شرعی را در کتب دینی برای فتوا را باید خبره تشخیص دهد.
۵- مفتیان به ضرورت سازمان رسمی دین که خبره است اصرار دارند. اما افراطیها قائل به تشخیص خود هستند پس امیر المومنین انتخاب کردهاند.
فقیهان شیعه با تفاوتهایی هم چنین میگویند به همین ۵ مورد باور دارند منتها در مورد شیعه چنین نگاهی سلفی هم وجود ندارد.
پس مفتییان سنی و فقیهان شیعه برای مخالفت با تندروان به داعشی و طالبانی پاسخ دارند
پرسش روشنفکران از فقیهان و مفتیان
اما ما چگونه می توانیم این پاسخ ها ی تفکر سنتی به نقد موثر بکشانیم چرا که نواندیشی از موضع خود به مسائل دینی می نگرد. در نتیجه باید هم به نقد افراطی به پردازد و هم به نقد و تعامل با سنتی ها یا سازمان رسمی دین یعنی با بخشی روحانیت شیعه و هم سنی وارد گفتگو شود.
چرا که منابع تصقیه نشده یا باز نگری نشده در متون آموزشی دینی با توجه به شرایط زمانه می تواند به جای سید جمال الدین آبادی نوگرا، رشید رضا پرورش دهد که در نیمه راه مدرن شدن به دنبال احیای خلافت برود و در ادامه کار و روش و سنت فکری رشید رضا،احیای خلافت وظیفه هر کس شود که می انگارد که دین را فهمیده است و می تواند با تفسیر قران به کمک آیات و روایات به قول خود کار را تمام کند و به مفتی یا خلیفه تبدیل شود. چیزی که بن لادن و ابوبکر بغدادی مدعی آن هستند. در ایران هم این نگاه از زمان نواب صفویه طرف دار یافت و تا امروز ادامه دارد.
بی گمان تجربه داعش که بالاتر از تجربه طلبان هم است و ریشه های آموزشی سلفی را با خود دارد که این آموزش ها با الگو های تاریخی هم همراه هستند که در آموزش های سلفی مطرح و تبلیغ می شوند. به عنوان نمونه تفسیر ابن تیمیه و محمد ابن عبدل الوهاب از منایع اصلی آموزش های سلفی است. آموزش های مزبور زمینه را باز می کند که قران به کمک احادیث و روایت هایی که این دو متفکر انجام داده اند تفسیر شود که یکی از نتایج این نوع تفسیر می شود داعش و گروه هایی مشابه است. حال سوال این است که چرا چنین اعمالی به نام دین رخ می دهد؟
در این جا است که گفتگو و تعامل روشنفکران با فقیهان و مفتیان شروع می شود که چرا تصفیه آثار و منابع بر اساس حرمت خون مسلمین و هر انسان بی گناه صورت نمی گیرد. اگر جان انسان ها محترم است چرا در منابع و روایت چنین تفسیری رخ نمی دهد.
اگر معتقدان دیگر مذاهب اسلامی مشرک نیستند چرا به این نکته تصریح نمی شود. منابع دینی مطابق این باور تصحیح نمی شود. این دلیل که حکم شرعی را باید مجتهد استخراج کند و فتوا دهد نمی تواند مانع شود تا این منابع مورد باز بینی قرار نگیرند با قران و سنت پیامبر و عقل زمانه مورد مطابقت قرار نگیرند به این حقیقت می باید توجه کرد.
این جااست که ما از فقیهان می پرسیم می باید برای مقابله با دید افراطی رفتار اصولی کرد. ازسویی باز از ایشان می پرسیم که اگر امام غائب حاضر شود وی برای مسلمان کردند دیگران دست به شمشیر خواهد برد این نوع دعوت دیگری به دین جزء اجبار معنا نمی دهد آیا جهاد ابتدائی به معنی وادار کردن مردم به قبول دین است. آیا می تواند درفقه کنیز داری را توجیه کرد امروز داعش مطابق سنت و احادیث کنیز می کند زنان و آنان را می فروشد. خلاصه انواع پرشش از فقیهان هم بر اساس تعامل وجود دارد و باید داشته باشد. چرا به این نکات باید پاسخ صریح داده شود و چرا که عده ای به این مرحله رسیده اند که حکم شرعی را به نام اسلام اجرا کنند.
بی گمان احادیثی که بر تنگ بینی و تنگ نظری کمک می کنند مانند حجابی روح کتاب مقدس را نیز در خود می گیرند نیاز به باز بینی دارند. در غیر است صورت،این استدلال که برای اجرای حکم شرعی لوازم لازم است و باید امام یک مجتهد عامل به اجرای حکم شرعی باشد هم برای یک شیعه افراطی قابل قبول نیست و هم پاسخ قوی نیست چرا که اجرای برخی از اعمال را نمی توان در شان امام عادل دانست که خون انسان را برای تغییر دین به اجبار بریزد. که نمونه ادعا و سخن ما رفتار امام علی در دوره حکومتش می باشد که با اجبار موافق نبود.
برخی از احادیث و تفسیر برخی از آیات قران با کرامت انسان و روح قران منافات دارد. با توجه به این منابع حدیثی که قران را هم تفسیر می کنند فقیهان چه خواهند کرد؟ به عبارتی نقد ایشان به تندروان در رفتار است و اما نقد ما هم به رفتارتندروان و هم به منابع سنتی است که نمی تواند به نیاز زمانه پاسخ دهد هم می باشد.
این گفتگو با فقیهان و مفتیان با توجه به رشد جریان افراطی مذهبی که با ادعای اجرای احکام شریعت همراه است می تواند روشن تر باشد چرا که مصادیق روشنی برای نقد و بررسی منابع و متون دینی وجود دارد.
روشنفکران هم نمی توانند با کلی گویی یا راه حل هایی نهایی مانند قبول اعلامیه جهانی حقوق بشر رفورم دینی را با سزارین انجام دهند چرا که رسیدن به حقوق بشر هدف است اما برای رسیدن به هدف مرحله بندی لازم است. به نظر می رسد مرحله بندی دقیق برای رسیدن به هدف نیاز جامعه ماست. در غیر این صورت این هدف را نمی توان در آغوش کشید. به حقوق بشر در منطقه نزدیک شد.