یک چهره، یک کتاب

نویسنده

تفنگ و شاعر روزنامه نگار…

 

به خواب من باتفنگ نیا! نام دفتر اشعار آسیه امینی است به فارسی و نروژی. مقدمه خیلی خیلی کوتاه کتاب می گوید: آسیه امینی، شاعر ایرانی، روزنامه نگار و مدافع حقوق بشراست. او از سال 2009 میلادی بعنوان نویسنده میهمان به نروژ آمده و به همراه خانواده اش در شهر تروندهیم اقامت دارد.

در صفحه ی یک چهره- یک کتاب این هفته، چند شعر از دفتر اشعار تازه به چاپ رسیده ی او را از پی آورده ایم. گفتنی ست که مترجم این اشعار، نینا زنجانی، مترجم و مدرس ادبیات کهن فارسی ست که پیشتر قسمت هایی از متون کلاسیک ادب فارسی نیز با ترجمه ی وی به زبان نروژی برگردانده شده بود…

 

از فلات حرف های نگفته…

قاچاق می کنم واژه ها را

از کویری ترین ترانه های بی تو غریب

  می گذرم  

از فلات حرفهای نگفته

دره های خط فاصله

کوه ها ی نقطه چین

قاچاق می کنم واژه ها را

و ممنوعترین عاشقانه را برای تو می سرایم.

27/خرداد/83

 

سنگلاخ رویاهای منجمد…

می خزیم؛

تو روی برگ سبز توت

من، سینه خیز بر سنگلاخ رویاهای منجمد.

می تنیم ؛

تو، فخر را بر تن فردا

من، یاءس را بر میله های هنوز.

انفرادی تو، بوی ابریشم می دهد.

انفرادی من بوی شاش.

می رویم؛

تو، پروانه می شوی روزی،

من، اعدام

10/بهمن 83

 

چگونه در آغوشش بگیرم…

گیرم که خدا مردی باشد

 و من زنی…

اگر عاشقش شوم…!

چگونه در آغوشش بگیرم؟

کجا ببوسمش؟

چگونه دست در دستش بپیچم؟

بازوان او ابر است یا صخره؟

و ساقدوش ما،

کدام پیامبر اولی العزم خواهد بود؟

چه سقفی، کدام دیوار؟

عشقمان را در پناه می گیرد؟

بسترمان

در خون ریز کدام شفق پهن می شود؟

و راستی

کودک ما

شکل کدام سرزمین جنگ زده خواهد بود؟

سال85- تهران

 

در پمپ بنزین شماره بیست و دو…

روزی

 در خیابان امیر آباد

در پمپ بنزین شماره 22

کنار هم پارک می کنیم

پیاده می شویم

شلنگ بنزین را بر می داریم

لحظه ای به هم نگاه می کنیم

بی سلام و بی حرفی از آشنایی

چه سلامی؟!

ما حرفی برای گفتن به هم نداریم

جز پشت میز بازجویی

آقای مهدوی!

20/اسفند1385

 

پیش ماه یا پشت پلک من؟

رختخواب ماه را انداخته ام توی حوض

تو پیش ماه می خوابی

یا پشت پلک من؟

سال86