ژیل کپل، اسلام شناس فرانسوی و استاد علوم سیاسی، به تازگی از سفر به برخی کشورهای منطقه خاورمیانه بازگشته است. او در مصاحبه با روزنامه لوتان به سؤالاتی درخصوص تحولاتی که باعث شده این منطقه طی ماه های اخیر دستخوش تغییرات بسیاری شود و همچنین نقشی که ایران می تواند در این زمینه ایفا کند پاسخ داده است. این مصاحبه را می خوانید.
امسال شاهد یک تابستان خونبار در خاورمیانه بودیم: غزه، عراق و سوریه. دلیل آن چیست؟
درواقع شاهد آن هستیم که ساختار و سرحدات خاورمیانه زیر سؤال رفته؛ درست به مانند دورانی که سازش “سایکس- پیکو” پس از جنگ جهانی اول انجام شد. مرزبندی انجام شده توسط فرانسوی ها و انگلیسی ها پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی عامل ثبات گردید. این مرزها که ازسوی ملی گرایان عرب مورد اعتراض قرار گرفت از هرج و مرجی که امروز به وجود آمده جلوگیری کرد.
چه قدرت جدیدی می تواند از این هرج و مرج متولد شود؟
آنچه در عراق، غزه و سوریه می گذرد، در راستای روند ورود یا عدم ورود ایران به استراتژی خاورمیانه است. همچنین حمله اسراییل به غزه و حملات دولت اسلامی در عراق نیز برگرفته از همین شرایط اند. اگر ایران در مذاکرات اتمی به نتیجه برسد و یک مدیریت قابل اطمینان از خود نشان دهد، مجدداً به جمع جامعه بین المللی وارد خواهد شد. و این بدین معنی است که تهران می تواند بار دیگر به ژاندارم منطقه تبدیل شود و همان شرایطی را برای خود رقم بزند که قبل از انقلاب ۱۹۷۹ داشت.
این کشور با ۸۰ میلیون نفر جمعیت دارای بوروکراسی حکومتی لازم می باشد و همچنین شاهد بودیم که طبقه متوسط این کشور در برابر مصائب تحمیل شده ازسوی حکومت تهران مقاومت کرد. اگر این کشور وارد بازی شود، معادلات منطقه ای دستخوش تغییر خواهند شد؛ اولین تغییر نیز به رابطه حسنه ای مربوط می شود که کشورهای حوزه خلیج فارس با ایالات متحده برقرار کرده اند و از ۱۱ سپتامبر سیر نزولی به خود گرفته. اگر ایران به صحنه بین المللی بازگردد، هماهنگی میان آمریکا و اسراییل نیز دیگر از کیفیت سابق برخوردار نخواهد بود.
ولی آیا خاورمیانه نیز اهمیت سابق خود را حفظ خواهد کرد؟
خیر. البته باید به این نکته نیز توجه کنیم که مرکزیت خاورمیانه در تولید انرژی جهان کمرنگ تر شده. ازاین پس، ایالات متحده صادرکننده گاز طبیعی است و دیگر نیازی به تولیدات انرژی خاورمیانه ندارد. اسراییل نیز تولید کننده گاز در مدیترانه است و احتمالاً آن را صادر نیز خواهد کرد. برای ایالات متحده، یک استراتژی بلند مدت که در آن سهم خاورمیانه در تولید انرژی کاهش یافته، این سؤال را مطرح می سازد که آیا به واقع حضور نظامی شدید در این منطقه همچنان توجیه پذیر خواهد بود.
آیا بهتر نیست سیاستی اتخاذ شود که ژاندارم های منطقه ای امور را در دست گیرند؟ درعین حال که در عراق و همچنین در غزه شاهد آن بودیم که سلطه کشورهای غربی به لحاظ نظامی زیر سؤال رفت. در اسراییل نیز عقیده بر این است که زرادخانه های حماس به شکلی قابل توجه ازبین نرفته و به علاوه این گروه نیز همانند حزب الله به راه های تدافعی بسیاری دست یافته: حفر تونل، کشتن سربازان، پرتاب موشک. راه حل تکنولوژیکی که باعث برتری غرب می شد، اکنون دارای شکاف هایی شده است که رقبایش از آنها به نفع خود استفاده می کنند.
افراد نزدیک به محافل نظامی در اسراییل به من گفتند که آقای نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل را مجاب کرده اند تا دولت ائتلافی حماس/فتاح را بپذیرد، ولی او بنابه دلایل انتخاباتی این مسأله را رد کرده. مخالفان این طرح براین عقیده اند که حماس به مانند حزب الله نیروی نظامی خود را حفظ کرده و جنبش اسلامی بر سر قدرت غزه می تواند در تمامی عرصه ها پیروز شود. حماس به مانند حزب الله به عنوان دو بازوی مسلح ایران در منطقه شناخته می شوند. پس ابتدا باید زرادخانه های حماس را ازبین برد و بدین ترتیب محوریت ایران را تضعیف کرد. ولی نتیجه ای که تاکنون به دست آمده در حد انتظارات نبوده است.
حملات دولت اسلامی در عراق تا چه حد در چارچوب خصومت میان ایران و دیگر قدرت های منطقه قابل توضیح است؟
برای کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، برتری و تفوق حکومت تهران یک سناریوی دهشتناک و کابوس مانند است. ترک ها، قطری ها، و سعودی ها در دولت اسلامی چیزی را دیده اند که می تواند به مانند اهرمی برای خلاص شدن از بشاراسد، متحد ایران، مورد استفاده قرار گیرد. ولی هیولایی که آنها باعث تولدش شده اند، اکنون خود آنها را به هراس انداخته.
موضوع نگران کننده تر اینکه این پدیده به نوعی به موضوع اصلی مباحث در جهان سنی تبدیل شده است.
لوتان، ۱۷ سپتامبر