نگاه

مهدی عبدالله زاده
مهدی عبدالله زاده

نگاهی به سریال دارا و ندار

ده نمکی آینه احمدی نژاد

ده نمکی را شاید بتوان آیینه تمام نمای احمدی نژاد در سینمای ایران دانست. حضور چنین افرادی بر مسند کار، از روی بد روزگار در تمامی قسمت های اجتماع قابل مشاهده است.

فرهنگ عمومی کشور که معمولا از رفتار و گفتار چهره های مطرح سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تاثیرپذیر است در سالهای اخیر از سوی هم مسلکان رییس دولت نهم و دهم آسیب های زیادی دیده و درکنار آن لودگی، بد دهنی و سخنان سخیف هم به جز ادبیات سیاسی، پهنه آثار (ضد) فرهنگی را نیز مورد هجوم قرار داده است.

مجموعه تلویزیونی دارا و ندار، که در تعطیلات نوروزی پخش شد، تازه ترین تلاش ده نمکی در این مسیر است. او که پیش از این با دوفیلم “اخراجی های یک و دو” از لطیفه های سطحی و عامه پسند و ایجاد موقعیت های هزل برای جذب مخاطب بهره گرفته بود، این بار به سراغ تلویزیون رفت تا همان شیوه را برای جذب گروه مخاطب وسیع تر به کار ببندد. اما این بار با غلظت و شدتی بیشتر.

 

همچون دو فیلم قبلی در این مجموعه نیز عبور از خط قرمز کلام مودبانه راهکار اصلی برای ایجاد جذابیت بود. اما دامنه استفاده از این راهکار تا حدی گسترده بود که به جای کلمات اصلی از صدای بوق سانسور شنیده می شد تا تماشاگر نقطه چین موجود را با رجوع به ذهن خود پرکند؛ کلماتی که به زبان آوردنشان مایه شرمساری است و نشانه بی ادبی.

ده نمکی برای پرهیز از افراط در این روند، شیوه دیگری از مضحکه در کلام را به کار می گیرد که یادآور تاتر های آماتور دبستانی در چند دهه پیش است. همه اعضای خانواده “دارا” بدون استثنا آدم های تازه به دوران رسیده ای هستند که دائما سعی در استفاده از واژگان خارجی و عمدتا انگلیسی دارند، اما از عهده تلفظ درست هیچکدام بر نمی آیند. مثلا به استرس می گویند استلس یا به ساید بای ساید می گویند سایز بای سایز…آنها حتی واژگان فارسی غیر محاوره ای را هم به صورت نادرست تلفظ می کنند. همیشه هم یکی هست تا اشتباهات انها را تصحیح کند. این روند نه تنها هیچ خنده ای را بر لب نمی نشاند، بلکه از فرط تکرار- تقریبا پانزده تا بیست بار در هر قسمت- کار را به مرز تهوع می رساند. ظاهرا قرار است از این رهگذر، خانواده دارا، آدم هایی سطحی و کوته فکر و بی سواد و حتی بی وجدان  تصویر شوند و خانواده ندار، شریف و زحمت کش و فهیم و خوش قلب. این تصویر، این کشف، نهایت درک و شعور ده نمکی در روند جامعه شناسانه اثرش است. یک نگاه سطحی و شعار زده که - بر خلاف آنچه در مستند فقر و فحشا طرح می شد-  فقر و نداری را یک فضیلت بر می شمارد و در مذمت “دارا بودن” سخن می گوید.

هرچند سخن گفتن درباره تحول در اندیشه ها و تاملات فردی که هنوز چماق را بهتر از دوربین می شناسد و زبان زور را بهتر از زبان هنر، در اساس بی معناست.  اما می شود درباره تغییر اهدافی که برای ساخت فیلم یا مجموعه تلویزیونی  دنبال می کند حرف زد. ده نمکی در شرایطی فقر و فحشا را ساخت که اصلاح طلبان در مسند امور بودند و سیاه نمایی و آگراندیسمان معضل “فقر” و طرح مشکلات اجتماعی، راهی بود برای حمله به اصلاح طلبان. اما به فاصله چند سال پس از آن دوره و در شرایطی که دولت احمدی نژاد وضعیت اقتصادی و رفاهی کشور را به مرز فاجعه کشانده، به یکباره فقر همنشین انسانیت و صداقت و پاکی می شود. فراتر از آن،  شعارعوام پسند مبارزه با مفاسد اقتصادی و تلاش دولت دهم برای ایجاد تنفر و حساسیت عمومی نسبت به کسانی که به زعم احمدی نژاد حق مردم را خورده اند نیز در این مجموعه تلویزیونی مورد تاکید و تبلیغ قرار می گیرد. و در کنار همه این ها، اصلی ترین مفهومی که به باور مخاطب نشانده می شود، کنار آمدن با فقر و پذیرفتن آن است: مفهومی که پذیرش آن دست کم از سوی بخشی از مخاطب عام، به معنای افزایش آستانه تحمل و پایین آمدن سطح مطالبات آنهاست که خود منجر به کند شدن روند کاهش محبوبیت دولت می شود.

ده نمکی در هم نوایی آشکار با سیاست های دولت احمدی نژاد به فعالیت های “سمعی و بصری” خود ادامه می دهد. در گام بعدی، او در حال تدارک سومین اخراجی هایش است و با سو استفاده از فضای قطبی شده و جانبدارانه حاکم بر سینمای ایران و در نبود رقبایی که با سیاست های سینمایی وزارت ارشاد از میدان به در شده اند، به یکه تازی اش ادامه می دهد. استقبال یا عدم استقبال از او از این پس، نشان خواهد داد  که مخاطب عام ایرانی در این مدت کوتاه تا چه میزان توانسته به بلوغ فکری برسد و جریان ده نمکی و دار و دسته اش و اهدافشان را بازشناسد و متوجه عواقب ضد فرهنگی این جریان باشد.