نگاه

نویسنده
پگاه سزاوار

آل، مفهومی نا آشنا

فیلم “آل “ساخته بهرام بهرامیان با سه روز نمایش در سینماهای تهران به فروش 22 میلیونی دست یافت.
 ”آل” در واقع یک تریلر ترسناک و پس از “گاوخونی” و “ازدواج به سبک ایرانی” سومین فیلم معلم به عنوان تهیه‌کننده است. فیلمنامه این فیلم را بهرام عظیمی نوشته و امیر پوریا آن را بازنویسی کرده است. مصطفی زمانی، آنا نعمتی، همایون ارشادی، هنگامه حمیدزاده‌، کیتوش آرزویان، سونیا کاتوزیان، لیزا عزیزیان، نارنیه خاچاتوریان و سورن کانجومیان‌ بازیگران “آل” هستند. داستان این فیلم درباره مهندسی جوان است که همراه همسر باردارش به ارمنستان می‌رود و آنجا به مشکل برمی‌خورد.

 

 سفر وجا به جایی به مکانی بیگانه  و خانه ای جدید یکی از دست مایه های متداول برای ایجاد موقعیت های  ترسناک است . فیلم معروف “ درخشش” از استنلی کوبریک  از قضا چنین موضوعی دارد و انتخاب مسافرخانه ای متروک در این فیلم بسیار هوشمندانه  به نظر می رسد هم چنین آثاری چون “ قربانی سوخته” ( دان کورتیس) و “ بیا جسیکا را تا حد مرگ بترسانیم” ( جان.دی.هانکوک).

“آل”از جمله آثاری است که نمونه های آن را تا پیش از این کمتر در سینمای ایران شاهد بوده ایم.البته تلاش هایی در این گونه سینمایی وجود داشته که هریک به نوعی با ضعف های عمده ای چه در ساختار و چه ساختمان اصلی فیلم مواجه بوده تا در نهایت همین ضعف های، فیلم را در اکران های عمومی با چالش های متنوعی روبرو کند.

با نگاهی موشکافانه به اثر بهرام بهرامیان درنخستین تجربه بلند سینمایی اش متوجه می شویم که بخش زیادی از چهارچوب های اصلی و کدگذاری های فرعی مبتنی بر محیط، اتمسفر و مکان رویداد فیلم است. به نظر می آید با توجه به داده های معماری و فضای خاص ارمنستان که می توانست با پرداخت های مناسب شباهت بی بدیلی را نسبت به اثر برجا گذارد، شاهد تاثیرات مطلبوب تری باشیم. اما این طور که پیداست کارگردان با تمام انگیزه های ذهنی خود در عمل نتوانسته  از این انتخاب بهره ی کافی را ببرد و در فضاسازی ( که در چنین فیلم هایی نیمی از بار فیلم را بر دوش می کشد)  غریبگی و سردی این معماری را به  خدمت بگیرد و یا حتا با شگردهای ساده ( عدسی های خاص و مه آلودگی و زاویه های مناسب برای دوربین )  فضای فیلم را رازآلود کند.

 

این غریبگی فضا حتا می توانست با داستانی که پبرزن از آل تعریف می کند و افسانه ای که از فرهنگ آن کشور امتزاج پیدا کرده، زوایای بیش تری نیز به فیلم بیفزاید.

مشکل اساسی فیلم آل مربوط به فیلمنامه آن است. انتخاب موجودی چون آل و سابقه ی ذهنی به ویژه عوام نسبت بدان، خود می توانست یک برگ برنده در دست نویسنده باشد اما بافت ضعیف دراماتیک، این برگ برنده را بی استفاده باقی می گذارد  و آل به عنوان مرکز ثقل فیلم،  فربه نمی شود و در حد نقل قولی از مردم عامی باقی می ماند.

ممکن است توجیه نویسنده این باشد که اصلا غرض همین است که آل یک توهم عامیانه معرفی شود اما به نظر می رسد نتیجه ی فیلم (به ویژه با ابهامی که در پایان ایجاد می کند در بود و نبود آل ) بیش تر به تقویت این تصور در ذهن بیننده می انجامد. اثبات وجود چنین موجودی به لحاظ فکری و عقیدتی نقصی  ندارد اما مشکل این جاست که در جامعه ی ما فیلم باید جایگاه تعابیری را که به مخاطب می دهدرااز یاد نبرد و نهایتا به نتیجه ای تعریف و تثبیت شده منتهی شود.

نویسنده مهندس جوان را دارای مشکلات روحی معرفی می کند و این نکته می توانست هر اتفاقی را موجه جلوه دهد ولی کارگردان که می بایست مرز میان این توهمات و واقعیت را با شگردهایی بدیع کم رنگ کند متاسفانه جز در یک – دو صحنه نتوانسته از پس این کار بربیاید  و آن قدر در صحنه ای مثل خواب دیدن مهندس جوان و تداخل آن در واقعیت برای بیننده، به تکرار می رسد  که به جای حس وحشت، موجب خنده تماشاگران می شود.

از طرف دیگر بیماری روحی مهندس جوان که یک نکته ی مهم در پیشبرد فیلم است  به اندازه ی کافی روشن نیست. آیا نویسنده نمی توانست با یک یا چند فلاش بک در مورد خود مهندس یا مادرش، سابقه ای برای ترس از آل تعبیه کند ؟ به راستی به صرف شنیدن یک قصه از آل و گم شدن همسر ( آن هم در کشوری بیگانه ) چه قدر امکان دارد که متهم آل باشد ؟ البته نویسنده کوشیده که با حضور زنی  که دل باخته ی مهندس و حسادت های ناگزیر او نسبت به همسر مهندس است، شکل ظاهری و واقعی داستان را هم حفظ کند و ذهن بیننده را به دسیسه های وی در گم شدن همسر، هدایت کند. این زن  با پوششی اغلب سرخ و حالاتی غریب و شیطانی  در پی تبیین ایده ای متعارف در سینمای ماست.

” آل” نقطه شروع موفقی دارد و حتا زمینه چینی های نویسنده و کارگردان برای ایجاد مسئله ی اصلی قابل اعتناست  اما این زمینه چینی آن قدر کشداروکند می شود که موجب رقت تماشاگران می شود. نویسنده متاسفانه از ایجاد پاساژهای موضوعی برای فربه کردن قصه ناتوان نشان می دهد.

اما برای ایفای  نقش اول فیلم ، گر چه مصطفی زمانی، علی رغم بازی گاه اغراق آمیزش، انتخاب چندان بدی نبوده ولی  نتوانسته از پس بازی لحظات بحرانی و روان پریشی به خوبی بربیاید. باقی بازیگران هم بازی متعارفی عرضه می کنند و به نظر می رسد کاراکترهای مسطح و  تک لایه ی متن  عرصه ی چندانی برای هنرنمایی احتمالی آنان  به وجود نیاورده است. تدوین و موسیقی شاید  قابل دفاع ترین عناصر فیلم باشند که خلاقانه و هوشمندانه  ار دل مسئله ی فیلم می جوشند و بیننده را مجاب می کنند.