مک کین یا اوباما: کدامیک ؟ ‏

جمشید اسدی
جمشید اسدی

در مقاله قبل دو نامزد ریاست جمهوری آمریکا، باراک اوباما و جان مک کین را از دیدگاه منافع ملی ایران، در سه ‏مورد پرونده هسته ای جمهوری اسلامی، اسرائیل و فلسطین و نیز حضور نظامی نیروهای آمریکا در عراق بررسی و ‏مقایسه کردیم. آن طور که به گمان نگارنده می رسید، مسابقه بین دو نامزد مساوی تمام شد. بدین ترتیب که در مورد ‏ایران پیشنهاد اوباما برنده تشخیص داده شد، در مورد عراق، راه حل مک کین و در مورد اسرائیل و فلسطین هم مسابقه ‏مساوی بود، چرا که هیچ تفاوت قابل ملاحظه ای میان این دو وجود نداشت. حالا، در این مقاله، مقایسه میان اوباما و ‏مک کین را، کماکان از دیدگاه منافع ایران در سه مورد دیگر افغانستان، پاکستان و روسیه پی می گیریم و کار را به ‏پایان می رسانیم (1).‏

افغانستان. برای مقابله با خرابکاران و آشوب گران درافغانستان، جان مک کین و باراک اوباما هر دو موافق گسیل ‏نیروهای نظامی بیشتر به این کشورند. یعنی هر که رئیس جمهور آمریکا شود، ابتکار جنگ در افغانستان بیشتر به دست ‏آمریکایی ها خواهد افتاد و حضورشان در منطقه سنگین تر خواهد شد. اما گذشته از این همانندی، تفاوت های قابل ‏ذکری میان سیاست های افغانی این دو نامزد نیزهست. ‏

با وجود آنکه اوباما با سیاست افزایش نیروهای نظامی در عراق مخالف بود و هست، اما هوادار افزایش نیرو در ‏افغانستان است و حتی گفته در صورت پیروزی دو سپاه (‏Brigade‏) به این کشور خواهد فرستاد. دلایل اوباما برای ‏توجیه اولویت افغانستان چنین اند: افغانستان از عراق بزرگ تر است و جمعیت بیشتری دارد، پس چرا آمریکا باید تا ‏کنون در عراق 525 میلیارد دلار هزینه جنگ کرده باشد و در افغانستان تنها 140 میلیارد دلار؟ چرا باید آمریکا در ‏عراق 15 لشکر داشته باشد و در افغانستان تنها سه لشکر. گذشته از آن، اوباما معتقد است که برای مبارزه با کشت و ‏قاچاق تریاک هم می بایستی نیروهای نظامی آمریکا را در افغانستان تمرکز داد. ‏

جان مک کین با دلیل آوری اوباما موافق نیست. به گمان وی دلیل اصلی الویت عراق برای آمریکا، بدون شک شدت و ‏گستردگی درگیری ها در این کشور است، کمااینکه تاکنون در عراق 4000 سرباز آمریکایی کشته شده اند و در ‏افغانستان کمتر از 600. از سوی دیگر، هر چند که جان مک کین با افزایش نیرو در افغانستان مخالف نیست و حتی ‏هوادار فرستادن سه لشکر به این کشور است، اما این را با توجه به شرایط منطقه و به ویژه حالت قبیله ای مرز، کافی ‏نمی داند و هوادار کشاندن هر چه بیشتر پاکستان به این نبرد است. گذشته ازافزایش نیرو، جان مک کین در عین حال ‏پیشنهاد می کند که کارآیی و تجهیزات ارتش افغانستان از طریق همکاری بلند مدت با نیروهای عضو پیمان ناتو تقویت ‏و به عنوان نهادی حرفه ای پذیرای سربازان و سرداران قومیت های مختلف شود.‏

در مورد افغانستان، موضع باراک اوباما بی تناقض نیست: بر مبنای چه منطق و استدلالی، وی برای درهم شکستن ‏قطعی نیروهای طالبان و القاعده از یک طرف خواهان افزایش سرباز و لشکر آمریکایی در افغانستان است واز طرف ‏دیگر در حالی که ارتش آمریکا با همان نیروها در عراق درگیر است، حکم به کاستن نیرو و نفرات در این کشور می ‏دهد؟ اگر برای رویارویی با آشوب گران، نیاز به افزایش نیروست، چرا به چنین سیاستی در عراق ایراد می گیرد و با ‏آن مخالفت می کند؟ و اگر حضور آمریکا در منطقه را دلیل اصلی آشوب ها و نا آرامی ها و واکنش نیروهای بومی می ‏داند، پس چطور هوادار افزایش نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان است؟ خوب آن جا هم حضور آمریکایی ها باعث ‏آشوب و واکنش بومی ها خواهد شد. چنین ناروشنی در دیدگاه رئیس جمهور احتمالی ثروتمندترین دموکراسی جهان ‏وفرمانده قدرتمندترین نیروی نظامی در منطقه، تعجب برانگیز و به همان اندازه نگران کننده است.‏

از آن جا که تا تاریخ نگارش این نوشته، نگارنده توضیح قانع کننده ای در مورد این تناقض از اوباما ندیده و نخوانده، بنا ‏بر آنچه که منفعت ایران می پندارد، مک کین را برنده پرونده افغانستان اعلام می کند. ‏

پاکستان. اوباما خواستار قطع کمک آمریکا به پاکستان است، چون این کشور را در مبارزه با پایگاه های طالبان در ‏خاک خود موفق و قابل اعتماد نمی داند. به همین دلیل وی باور دارد که گر چه از سال 2001 تا 2007 آمریکا حدود ‏‏20 میلیارد دلار به پاکستان کمک کرده است، اما باید این کمک قطع شود. ‏

به گمان مک کین قطع کمک آمریکا به پاکستان در این شرایط مصلحت نیست و برد در افغانستان را بدون همکاری ‏دولت پاکستان و همیاری مردم این کشور مشکل ارزیابی می کند. با توجه به اینکه مناطق مرزی بین افغانستان و ‏پاکستان خارج از اختیار هر گونه حکومتی هستند، به باور مک کین افزودن سپاه دراین مناطق آسان و به هر حال گره ‏گشا نیست و بهتر است که این کار بر عهده پاکستانی ها باشد که هم منطقه و هم قبایل منطقه را می شناسند. به باور مک ‏کین، هر چه بیشتر مردم پاکستان بدانند بمب گذاری ها و کشتار در این کشور توسط طالبان و القاعده صورت می گیرد، ‏بیشتر از آن ها رویگردان می شوند و حتی ممکن است در مقابلشان قرار گیرند.‏

به نظر می رسد اختلاف این دو نامزد در مورد پاکستان اساسی باشد. اوباما برای پیروزی در افغانستان خواهان کنار ‏گذاردن پاکستان از استراتژی نظامی آمریکا است و مک کین هوادار ادامه همکاری با پاکستان. به گمان این قلم اما، ‏موضع اوباما در این مورد پرخطر است و باعث خواهد شد، پاکستان یعنی پشت جبهه نبرد در افغانستان، بی بها و ‏دردسر به دست جنگیان طالبان و القاعده بیافتد. در مورد مدیریت مناسبات با پاکستان موضع مک کین از اوباما روشن ‏تر و سنجیده تر است و پس به ناچار برنده مسابقه هم اوست.‏

روسیه. در این نوشته روسیه همسایه شمالی کشورمان، آخرین میدان مسابقه دو نامزد ریاست جمهوری آمریکاست.‏

باراک اوباما روسیه را کشوری پرخاشجو و تهدیدی برای منطقه می داند. به نظر او، رئیس جمهور آینده آمریکا می ‏بایستی روسیه را به بیرون کشیدن سپاهش از اوستیا جنوبی و آباکازی وادار کند. او معتقد است می بایستی با ایجاد جبهه ‏مشترکی در مقابل روسیه ایستاد و از دموکراسی های منطقه چون استونی، لیتوانی، لتونی، لهستان و چک دفاع کرد. با ‏وجود این اوباما مخالف رویارویی آمریکا با روسیه همچون در زمان جنگ سرد است و معتقد است می بایستی با روسیه ‏در بسیاری موارد و مثلا در مورد منع گسترش سلاح های اتمی در چارچوب منافع مشترک مذاکره کرد.‏

جان مک کین هم روسیه را پرخاشجو و تهدیدگر توصیف می کند. اما بسیار شدیتر از اوباما حمله این کشور به ‏گرجستان را محکوم می کند و به طور جدی هوادار دفاع از کشورهای متحد آمریکا مثل اوکراین و گرجستان در منطقه ‏است.‏

این درست که در مورد روسیه، به ویژه پس از لشکرکشی به گرجستان، هر دو نامزد هوادار ایستادگی در برابر ‏تجاوزهای روسیه اند، اما اوباما بیشتر هوادار مذاکره است و مک کین طرفدار شدت عمل و حتی اخراج روسیه از ‏نشست های هفت کشور بزرگ صنعتی. به باور این قلم، برنده این مسابقه، باراک اوباماست که در عین مخالفت روشن ‏با یکه تازی روسیه، به ویژه در جمهوری های اتحاد شوروی پیشین، مذاکره با این کشور را در درجه اول اهمیت قرار ‏می دهد. موضع جان مک کین در این مورد تنش زا و زیانمند است. در حالی که جهان غرب در مورد پرونده هسته ای ‏ایران، فلسطین، ارسال گاز، کره شمالی و بسیاری موارد دیگر نیاز به همکاری روسیه دارد، پرخاشگری با این کشور ‏و بیرون راندنش از نشست کشورهای بزرگ جهان چه فایده ای خواهد داشت؟‏

بر مبنای آنچه شرحش رفت به نظر می رسد از دیدگاه منافع ملی ایران، مک کین با امتیاز کمی بهتر از اوباماست. اما ‏اگر از بحث منافع ایران فراتر رویم و دیدگاه اقتصادی این دو را نیز در نظر گیریم، آنگاه مک کین باز هم امتیاز ‏بیشتری به دست می آورد.‏

اگر اوباما آنچه را در مبارزات انتخاباتی در مورد اقتصاد گفته انجام دهد - که البته بعید است ـ مشکلات اقتصادی ‏آمریکا در شرایط بحران صد چندان خواهد شد و ای بسا پس لرزه های آن جهان را بیش از پیش به رکود کشاند. بنا بر ‏گفته ها و نوشته، باراک اوباما هوادار به راه اندازی اقتصاد از راه هزینه های دولتی و کمک به تقاضا است، یعنی: ‏کاهش مالیات برای مردم طبقه متوسط، کمک به سالخوردگان و بیکاران، بازسازی مناطق عقب افتاده، بیمه اجتماعی ‏برای دست کم 46 میلیون آمریکایی، استقلال برای مواد سوخت از راه تخصیص بودجه قابل ملاحظه برای پژوهش و ‏توسعه انواع سوخت های جدید پاک و قابل بازیافت، کمک به سازندگان خودرو برای ساخت خودروهای با مصرف کم ‏و دیگر. اما این همه خدمات که بیشتر آن هم غیر تولیدی – و البته نه غیر ضروری – هستند به شکل قابل ملاحظه ای ‏هزینه برند، قرار است این هزینه ها از کجا تأمین شوند؟ گویا از طریق افزایش مالیات بر ایالات و به ویژه افراد دارا با ‏درآمد 200 هزار دلار در سال یا بیشتر.‏

در شرایط بحران مالی که بانک ها و بنگاه های مالی نقدینگی کافی برای اعطای اعتبار به تولید گران و کارآفرینان ‏ندارند یا اگر دارند جرأت بیرون کشیدن آن از صندوق را ندارند، کشاندن وجوه به خدماتی که اوباما قول داده است، ‏دست کم حالا، زیانمند است و می توانند وجوهی که به کار فعالیت تولیدی می آیند را، صرف خدمات غیر تولیدی کند و ‏بدین ترتیب از سر گیری فعالیت های اقتصادی را به عقب اندازد. مالیات سنگین بر توانگران هم باعث خواهد شد که ‏میل به سرمایه گذاری کم و به فرار سرمایه بیشتر شود. گذشته از سیاست اقتصادی در سطح ملی، باراک اوباما در ‏مورد بازرگانی خارجی آمریکا هم از سیاست حمایت گرایانه، دوری از تجارت آزاد و حتی بازنگری پیمان آزادی داد و ‏ستد میان آمریکا و کانادا و مکزیک هواداری کرده است. اگر چنین کند - که این را هم بعید می دانم – نه تنها ضربه ای ‏محکم به برآمدن کشورهای در حال رشد خواهد زد، بلکه با ایجاد مشکل برای بازرگانی آزاد میان کشورها، دوباره بر ‏تنش های سیاسی میان آن ها خواهد افزود. در این مورد کافی است مناسبات سیاسی میان آمریکا و چین را، پیش از ‏گسترش داد و ستد میان این دو و پس از آن مقایسه کنیم. وانگهی محروم کردن مصرف کنندگان و مشتری های ‏آمریکایی از کالاهای مرغوب و ارزان وارداتی، برای خود این کشور هم فایده ای ندارد. ‏

هر چند که نگارنده، بنا بر تمام دلایلی که شرحش رفت از دید گاه منافع ملی ایران، مک کین را بهتر از اوباما می داند، ‏اما از نتایج نظر سنجی ها و احتمال بسیار قوی پیروزی اوباما در انتخابات 4 نوامبر ایالات متحده بی خبر نیست. آهنگ ‏این نوشته بیشتر از آنکه هواداری از این یا آن نامزد باشد - که مسئله ای است مربوط به خود آمریکایی ها – روشنی و ‏آگاهی است در مورد مواضع دو نامزد برای به کارگیری سیاست های درخور و کارآمد در راستای منافع ملی ایران.‏

از همین رو: به گمان نگارنده، کوشنده سیاسی و به طریق اولی مسئول کشوری یا لشکری ایرانی، نمی بایستی به طور ‏رسمی از هیچ یک از دو نامزد ریاست جمهوری هواداری علنی کند. اینکه به عنوان شخصی، از این یا آن انتقاد و ‏تمجید کنیم، حق هر کسی و حرف دیگری است. می توان حتی به روشنی و به طور ارگانیک، هوادار جمهوری خواهان ‏یا دموکرات ها در امریکا بود. کمااینکه بسیاری از چپ گرایان با احزاب برادر دیگر کشورها و سازمان های بین المللی ‏همدلی و بلکه همکاری داشتند و دارند. این ها همه از جمله انتخاب ها و حقوق فردی است و الزاما مخالفتی با میهن ‏دوستی و استقلال ندارد.‏

اما نگارنده بر این باور است که امروز گره کار کشور ما، بازگشت به جامعه جهانی است و در این مورد خاص، ایجاد ‏مناسبات و داد وستد با آمریکا، یعنی ثروتمندترین دمکراسی جهان، بیش از هواداری از اوباما یا مک کین و همقدمی با ‏جمهوری خواهان یا دمکرات ها اهمیت دارد.‏

رئیس جمهور جدید آمریکا هر که باشد، چه اوباما و چه مک کین که به گمان قوی اولی خواهد بود، نمی بایستی در ‏رویه سیاسی ما ایرانیان تغییری ایجاد کند و بلکه بهتر آن است که بهانه ای باشد تا با شناخت و آگاهی، مناسبات و ‏روابطی نو با ایالات متحده برقرار کنیم به طریقی که ایران از آن بیشترین بهره را برد. از این رو به جاست که در ‏مورد سرسختی های ماجراجویانه مک کین و خوشدلی های ساده لوحانه اوباما آگاه بود و سیاست های در خور اتخاذ ‏کرد.‏

البته به گمان قوی، همچنان که تجربه پیش از این هم نشان داده است، در میان مدت، یعنی از سه تا پنج سال، متغیرهای ‏انتخاباتی هر نامزدی ومثلا اوباما، به تدریج جای خود را به اصول ثابت سیاست های آمریکا، برای نگهداشت و پیشبرد ‏منافع این کشور خواهند داد. راز کشورهای بزرگ و تفاوت آن ها با کشور ما نیز درست در همین جاست. در حالی که ‏مسئولین کشوری و لشکری جمهوری اسلامی، بارها منافع ملی ایران را قربانی ارزش های ایدئولوژیک اسلامی کردند، ‏در دموکراسی های بزرگ چون آمریکا ایدئولوژی ها هرچند که با آب و تاب به دنیا آمده باشند، به تدریج قربانی منافع ‏ملی می شوند. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا !‏

‎ ‎پانوشت‎ ‎

در نخستین بخش از این مقاله نکته نادرستی به سهو آمده بود: اوباما تا کنون به عراق نرفته و با پترئوس (فرمانده تا ‏کنونی نیروهای آمریکا در عراق) هم دیدار نداشته است.‏

این نکته نادرست مورد توجه دوست فرزانه ای قرار گرفت و با مهر مرا نیز متوجه آن کرد. خبر درست این است که ‏اوباما در روز دوشنبه 21 ژوییه 2008 به عراق سفر کرده است. علت سهو من، تدوین شتابزده مقاله ام بود که البته ‏مسئولیت آن بر عهده خود من است و از همین بابت از خوانندگان پوزش می خواهم. اصل نوشته به معنی این بود که بنا ‏بر گفته مک کین در نخستین مناظره اش با نامزد دموکرات ریاست جمهوری، اوباما در مورد وضعیت جنگ (و صرف ‏جنگ) از نیروهای نظامی در عراق دیدن نکرده است و در این مورد با ژنرال پترئوس، فرمانده نیروهای آمریکا در ‏عراق، هم صحبتی نکرده است. یعنی به باور مک کین سفر اوباما تنها سیاسی بوده است و به عبارت دیگر برای وی ‏مسئله سیاسی در عراق مهم تر ار پیروزی نظامی در این کشور بوده است.‏