1ـ نامه را سرلشگر طبرسی، جانشین اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی به نیابت از رئیسش که سپهبدی پر نشان و درجه بود، امضا کرد و داد به دست شعبه اجرائیات دادستانی ارتش که لابد یک نسخه از آن را بدهند به دست متهم سرشناس آن و دیگری را به نشان ثبت در تاریخ در آرشیوها نگه دارند تا روزگاری مثل امروز سندی شود و استنادی.
متهم: سید علی خامنه ای فرزند سید جواد، موضوع اتهام : اقدام علیه امنیت کشور و اهانت به رئیس مملکت بالای آن نامه کذایی، آرم ستاد بزرگ ارتشتاران منقوش بود و تاریخ 5 بهمن ماه 1350 را بر سمت چپ صفحه درج کرده بودند و 193 برگ پیوست به آن الصاق، که لابد متن اتهامات بود و گزارش ساواک و… در وسط صفحه و در جلوی عنوان محکومیت نوشته شده است: نامبرده به سه ماه حبس تادیبی با احتساب بازداشت قبلی و برائت از اتهام اهانت به رئیس مملکت محکوم می شود!
2- نامه سرگشاده داوود سلیمانی را از زندان کرج به متهم آنروز سال 50 و رهبر معظم امروز خواندم که از شکنجه ها و دردها و آلام بی انتها سخن گفته و داد تظلم خواهی سر داده بود و خواستار نگاه منصفانه ایشان و پیگیری امور زندانیان سیاسی از منظر وظیفه سنگینی که علی القاعده به عنوان مقام اول کشور و به تعبیر دقیقتر همان رئیس مملکت دارند، شده بود.
از طنز تلخ روزگار، اتهام سلیمانی همان اقدام علیه امنیت ملی است که در سال 50 و در اوج قدرت شاه بد فرجام و ساواک و 2 سال پس از داستان سیاهکل وچریکهای فدایی وآن فضای امنیتی و با لحاظ کردن موقعیت سرشناس متهم، فقط 3 ماه حبس با احتساب بازداشت قبلی دارد واکنون یک سال است که سلیمانی حتی یک روز به مرخصی نیامده است و 5 سال دیگر نیز باید طی شود.
احمد زید آبادی هم که درست یک سال است به اسارت گرفته شده و اکنون و بدون حتی یک روز مرخصی در بند قاتلان گوهردشت کرج نگه داری می شود و اتهام و جرم او را اهانت به همان مقام رهبری و رئیس مملکت دانسته اند که فقط 140 روز آن انفرادی بوده است!
از قضا هر 2 متهم داستان تلخ ما هم استاد دانشگاهند و حتما باید بر عالمان بیشتر سخت گرفت! تازه اینان شهرتی داشته اند و قلمی. بهاره هدایتی باید سخن بگوید که عینا به همان اتهام 39 سال پیش مقام رهبری در زندان است و نه 3 ماه که 9 سال باید عمر جوانی را به میانسالی نزدیک کند که چرا مثلا در فلان دانشگاه تجمعی گذاشته اید و چرا بهمان بیانیه را صادر کرده اید؟ و چرا امنیت مملکت را زیر سوال برده اید؟!
آن معلم با صفای دبستانی که به ما ریاضی آموخت، یاد داد که بین 3 ماه تا 9 سال فاصله بسیار است! چیزی در حدود 36 برابر!!
3- مقام رهبری دستی در ادبیات دارند و گویا شاعر زبردستی هم هستند. من خود آن نیم بیت “دلبسته یاران خراسانی خویشم” ایشان را که در شعر به “امین” تخلص می کنند بسیار دوست دارم و از قضا در محاورات
و مکاتبات، بیشماراستفاده می کنم و به حکم خراسانی بودن از طراوت آن لذت می برم.
اما آیا ایشان می دانند روزگاری است که یاران خراسانی وغیر خراسانی ایشان از محنت حکومت دینی و شکنجه ها و زندانها و سرکوبها دیگر رمقی در جان و سخنی بر زبان ندارند؟
می دانند که آن یار خراسانی ادیب و شاعر (شفیعی کدکنی) رنجور از ستم مضاعف سینه چاکان ایشان به مردم، دل از خراسان و یارانش برید و رفت؟
می دانند که یاران خراسانی و کرمانی و تهرانی و….. به جرم سخن گفتنی و مقاله ای و نقدی و درخواست اجرای قانون اساسی و رعایت حقوق بشر ـ که از قضا خود آیت الله خامنه ای در سال 57 به تحسین همان نهادهای حقوق بشری پرداخته اند ـ آنچنان در فشارند و تادیب و تعزیر حکومت که روزگار خراسان و غیر خراسان کم به خود دیده یا اصلا ندیده است؟
این چه تدبیر حکومت و منزلی است که اتهامی در دوران نظام شاهی 3 ماه حبس دارد و همان اتهام اکنون 9 سال؟!
آیا نباید فریاد رنجور عدالت را که سالیانی پیش خود مقام رهبری با فصاحت از آن سخن میگفتند و اکنون جانی بر لب است شنید؟
آیا نباید به فراست اندیشید که مبادا قدرت مطلقه ذهنها را مشوه و از عقلانیت تهی کرده باشد؟
4- حکم سال 50 آیت الله خامنه ای در سند شماره 20 روزشمار انقلاب در خراسان به ودیعت نهاده شده است. در روزگاری که به زودی فراخواهد رسید، روزشمارهای دیگری با پیوست اسناد دیگری منتشر خواهد شد. مباد که در قیاس تاریخی، اسناد امروز شاهد مثال تاریخ شوند؟