ابتدا به این جملات توجه کنید:
این لوسبازی است که بگوییم برای برگزاری اجلاس خرج نکردهایم، بعضیها میخواهند بگویند، خرجی نکردم چرا خرج نکردم، خوب خرج کردیم.
عدهیی از کارشناسان سند چشمانداز ۲۰ ساله را تدوین کردند، زحمت زیادی کشیدند، مقام معظم رهبری نیز امضا کردند، ولی من فکر میکنم آنها (کارشناسان) دریافت کاملی از توانمندی ملت ایران نداشتند.
متاسفانه عدهیی در یک سال اخیر حد و مرز این موضوع را باندبازی و دعواهای سیاسی نشناختند و رعایت نکردند و ما به حرمت ملت سکوت کردیم چرا به ملت میخواهید به زور القا کنید و بگویید تو اشتباه کردی که این را انتخاب کردی؟
آمدند بازار ارز را خراب کردند و بعد به دولت فحش میدهند. البته مشخص است که اینها چه کسانی هستند.
بعضیها دخالتهای بیجا در سیاست خارجی میکنند؛ اینکه حرفی میزنی باید با جایی هماهنگ کنی….
- مدیریت عمومی باید در دست دولت باشد، دستگاههای نظارتی باید کار خود را کنند… این مرزها نباید مخدوش شود.
من هنوز سرگرم جدا کردن مطالب دیگران از کارنامه دولت هستم تا بعد از آن به کارنامه دولت بپردازم.
از کجا میدانید یک سال به آخر دولت مانده است و…
حتما متوجه شدهاید یا شنیدهاید که گوینده این جملات کیست؟ این سخنان محمود احمدینژاد رییسجمهور در گفتوگوی تلویزیونی سهشنبه شب است.
اما آیا سخنان محمود احمدینژاد باز هم مثل همیشه بود؟ آیا سخنان او مهم بود و آیا این حرفها درست است؟
اول اینکه، سخنان “احمدینژاد” مثل همیشه بود، اما تفاوتهایی هم داشت؛ کنایهآمیز، گلایهمند، مردمپسند و ابهامآمیز بود اما باز هم مثل همیشه صریح و شاید البته صریحتر از قبل. مثل همیشه بود چون شوخیهایش باز هم تکرار شد، اما حرفهای جدیاش بیشتر بود. مثل همیشه بود، چون باز شفاف سخن نگفت، اشارهاش به “بعضیها” را همچنان پررمز و راز گذاشت و رفت. مثل همیشه بود، چون نگفت کجای مشکلات مقصرش دولت است و کجایش دیگران. مثل همیشه بود چون بسیاری از اهل سیاست را آزرد و مردم و طرفدارانش را راضی روانه دیدن “سریالهای تلویزیونی” کرد. اما خیلی جاها هم مثل همیشه نبود، اینکه احمدینژاد این بار به جای انتقاد از دولتهای گذشته، از آنها تعریف هم کرد، دیگر به گذشتگان کاری نداشت ،رقیبان آتی را نوازش کرد، دیگر نگفت کار خراب بود، خراب تحویل گرفتیم، گفت کار را خراب کردند و میکنند. دیگر کسی را “مخالف” نخواند همه را “دشمن” خواند، مثل همیشه نبود، چون در این سه سال کمتر مصاحبه کرده، سفرهایش کاهش یافته و به قول خودش در دوران سکوت قرار دارد و این بار سخن زیاد گفت.
در سیاست خارجی صریح انتقاد کرد، نه از مقامات کشورهای دیگر که از مقامات ایرانی، آنان که “دخالتهای بیجا” میکنند.اما مهم بود مثل همیشه، تهدید به افشاگری کرد اما افشاگری نکرد و رازهایش را در سینهاش نگه داشت و با کلمات بازی کرد و در برابر اصرارهای پیدرپی مجری، تنها لبخند زد و او را به صبر و حوصله فراخواند. اما سهشنبهشب “او” مثل خرداد ۸۴ و ۸۸ بود. این تفاوت که او “سیاستمدارانه”تر حرف زد، منتقدان را آماده “شنیدن” حرفهایش در آینده نزدیک کرد، سیاست و سخن اصولگرایان منتقد را که “سیاست نظام بر این است احمدینژاد یک سال دیگر باید تحمل شود.” به چالش کشید و زنگ خطر را به صدا درآورد و جمله اساسی و مهمش را بالاخره در پایان زد “از کجا میدانید یک سال به آخر دولت مانده است.“و اینچنین است که گفتوگویش مثل همیشه شد ، حاشیه بر متن غلبه کرد ، با این حرفهایش شبیه دولت هاشمی رفسنجانی شد که برخی از مادامالعمری هاشمی حرف زدند اما این بار خود احمدینژاد گفت معلوم نیست سال ۹۲ پایان دولت او باشد، مثل دولت سیدمحمد خاتمی هم شد که در روزهای پایانی گلایه کرد و از بحرانها و موانع سخن میگفت، او هم گفت و البته همچنان که خاتمی گفت هر ۹ روز یک بحران، احمدینژاد گفت هر ۵۱ هفته سال انتقاد کردند.آخر اینکه آیا این سخنان او مورد قبول است. “احمدینژاد” همواره در برابر مردم حرفهایش را میزند، سیاستمداران را سرگرم میکند و خود کارش را میکند،چه همان باشد که میگوید، چه طرحی دیگری داشته باشد؛ او سهشنبهشب از انتخابات آتی گفت، هر چند غیرمستقیم و هر چند به شوخی. او میدانست و درست هم فکر کرد. این سخن او میتواند در جامعه “اما و اگر” ایجاد کند.او به شوخی گفت، اما جدی فکر میکرد. او خوب میداند که با شرایط امروز او سال دیگر، “رییسجمهور سابق” است اما این را هم خوب میداند که گفت: اگر میخواهید رییسجمهور شوید در سال بعد خوب خود را معرفی کنید و ملت بعد از بررسیها انتخاب میکنند، چرا تحمیل میکنید؟او میداند که اگر استراتژیاش درست پیش رود، دولت آتی هم دولت او خواهد بود. چه او رییس دولت باشد که نخواهد بود، چه نزدیکان او رییس جمهور شوند. بنابراین شکی نیست که او به دنبال حاکمیت دولت کنونی با پیروزی یکی از اعضای حلقه نزدیکان خود است، و شاید اینچنین الگوی پوتین – مدودف که هشت سال مدودف رییسجمهور است و پوتین نخستوزیر و هشت سال بالعکس، در ایران هم امکانپذیر شود. و اگر به دنبال این هم نباشد بیشک اصولگرایان منتقد را برای انتخابات سرگرم خواهد کرد، رسانهها را جهت دیگری خواهد داد و خود ماههای آتی را بهگونهیی دیگر سپری خواهد کرد.پس اکنون میتوان گفت سخنان او مهم است و میتوان روی آنها تامل کرد. او آماده افشاگری است. او مقصر مشکلات را دولت خود نمیداند، او باز هم مردم را همراه خود میخواهد و او در فکر ماندن در قدرت است نه با تغییر قانون اساسی که پیروزی نزدیکترین یارانش، کمی صبر کنید، شاید این پیشبینی درست باشد.
منبع: اعتماد، پانزدهم شهریور