جامعه جنبشی، جامعه مدنی ودولت اعتدال

تقی رحمانی
تقی رحمانی

جامعه ما در میانه وضعیت مدنی و جنبشی قرار دارد. از همین رو اینک  می توان با باز کردن ویژگی این دو جامعه، تا حدی به منظور اصلی برای طرح این بحث وارد شد. چرا که با انتخاب روحانی به سمت ریاست جمهوری، جامعه مدنی ایران در وضع جدید و مهمی قرار گرفته است.

 

جامعه جنبشی

۱- در جامعه جنبشی اقشار مردم در صورت احساس خطر یا نیاز به میدان می آیند و خواسته ای را فریاد می زنند. موجی راه می اندازند و باز دوباره به کار خود می روند، تا وقت دیگر. این ویژگی در جامعه ما بارها تکرار شده است.

۲- در جامعه جنبشی، نهاد های مدنی پایدار و قوام یافته وجود ندارد.

۳-  در جامعه جنبشی نقش افراد از نهاد ها قوی تر است.

۴- در جامعه جنبشی مطالبات کلی و یک پارچه است و تفکیک مدنی و صنفی و شهروندی چندان مطرح نیست.

۵-  جامعه جنبشی خواب سنگینی دارد.

۶-  جامعه جنبشی در استمرار خواسته خود مستمر برخورد نمی کند.

۷- در جامعه جنبشی مطالبات خرد و مهندسی شده قابل سنجش نیست و از ابهام برخوردار است.

۸-  وضعیت جنبشی با جامعه جنبشی متفاوت است. چرا که  جامعه مدنی هم گاهی شکل جنبشی پیدا می کند تا خطری مشترک را دفع کند یا اینکه به دستاوردی مشترک برسد، اما نهاد ها و جریان ها استمرار و استقلال خود را دارند.

۹-  حکومت ها در مجموع از موانع تحول جامعه جنبشی به طرف جامعه مدنی هستند.

۱۰-  هم تئوری ها و هم روشنفکران ورهبران با رفتار نادرست خود می توانند مانع از ورود جامعه جنبشی به جامعه مدنی شوند. در این مورد تاریخ معاصر ما شاهد مثال خوبی است.

 

جامعه مدنی

۱-  جامعه مدنی، جامعه ای است که نهاد های مدنی در آن قوام یافته و تثبیت شده اند.

۲-  نسبت دولت و احزاب با نهادهای مدنی تعریف شده ومشخص است.

۳- در جامعه گاهی مسئله ای تبدیل به یک خواسته فراگیر می شود و جامعه حالت جنبشی پیدا می کند، اما به استحکام نهادهای مدنی ضربه وارد نمی شود، بلکه این نهاد ها را با بحران روبرو می کند و این نهادها به ناچاربه باز سازی خود می پردازند، چرا که از  شرایط جامعه ممکن عقب مانده اند و نیاز به باز سازی خود دارند.

۴-  ساختار این نهاد ها با تغییر رهبران و مسئولان دچار بحران نمی شود. اگر چه برخی از این رهبران دارای توان کاریزماتیک هستند ولی ساختار نهاد مدنی پایدار است وتوانایی باز سازی وحفظ قدرت خویش را در برابر رهبران کاریزماتیک  دارد.

۵- این نهاد ها هم دچار بحران درونی و هم فشار بیرونی می شوند، اما تا زمانی که مخاطب دارند امکان باز سازی خود را خواهند داشت. این توانایی تا به اندازه ای است که حتی حملات فشارهای دولتی را هم می تواند دفع کند.

۶- توانایی این نهاد به خواسته اعضای آن مربوط است چون به نان شب و نیاز مدنی اعضا ربط دارد، در نتیجه محافظه کار بودن یا رادیکال شدن آن طبیعی است و به عوامل ذهنی یا تئوریک ربط زیادی ندارد.

۷- هم مکانیزم حل اختلاف و هم مکانیزم برخورد با خطای مسئولان در این نهادها معین و تعریف شده است، ودر نتیجه توان عبور از بحران را دارند.

 

عبور از جامعه جنبشی و رسیدن به  جامعه مدنی

بی گمان طی این مرحله برای جامعه ما مهم است به نظر می رسد  نهاد های مدنی ژله ای ما در مرحله قوام یابی است. این نشان مبارکی است، اما نکته باریک آن است که این نهادهای ژله ای چند بار به مرحله قوام یافتن رسیده اما هر بار از بد حادثه، استوار ومحکم نشده است. پس این  مشکل را باید چاره کرد. اگر دولتها دموکراسی نمی آورند اما در ایران به همراهی آنان برای ساختن نهادهای مدنی نیاز داریم. روشنفکران هم نهاد مدنی ساز و تقویت کننده آن نیستند اما جامعه مدنی به یاری آنان نیاز دارد. اما سخن مهم این است که در شرایط فعلی در منطقه پر بلای خاورمیانه و با وجود دولت نفت فروش،  چگونه می توان به نهادهای مدنی در ایران قوام بخشید و استوار کرد:

۱- نهاد های مدنی در ایران برای قوام یافتن و استواری به زمان کافی نیاز دارند تا ور بیایند وقوام یابند. اعضای این نهاد ها با هم کشمکش می کنند تا در زمان مناسب یاد بگیرند می باید با هم کنار بیایند و چاره ای جز این ندارند.  طی این مرحله  برای یک نهاد به ۶ تا۱۰ سال نیازست. حال سخن این است که این فرصت را چگونه باید به کف آورد تا زمانی که به کف آمد از دست نرود.

۲-  به طور معمول  قاعده آن شده که فرصت بدست می آید اما از کف می رود. زمانی که فرصتی را با تلاش به دست آوردیم باید بدانیم که فضای (نیم بند باز)  به ناگهانی و یک باره  تبدیل به( فضایی به تمامی باز) نمی شود. پس باید قدر آن فضای نیم بند را دانست و شروع به تحکیم نهاد های مدنی در ایران کرد و انسجام درونی این نهادها را با قانون مند کردن آنها  قوت بخشید. در عین حال باید ضرورت داشتن نهاد را به همگان یاد آوری کرد و در همین فضای نیم باز هزینه کار مدنی را پائین آورد و به مخاطبان دست آوردهای ملموس نشان داد تا به عینه ببینند که توجه به نهاد و نهاد سازی در زندگی آنان تاثیر محسوس گذاشته است.

۳- به نظر می رسد در جامعه ما امیدی ایجاد شده که دولتی با شعار اعتدال و اهمیت به نهاد های مدنی بر سر کار آمده است. جامعه ما تجربه ۸ ساله اصلاحات را در حافظه دارد و امکان بررسی کامیابی و ناکامی های آن را هم در اختیار دارد. در نتیجه در زمان حال و شرایط  فعلی می توان مسیر سخت، اما اجتناب ناپذیر از جامعه جنبشی به مدنی را طی کرد، منتها این شروط لازمست:

 ۱- مرور تجربه گذشته. ۲- محاسبه نسبت توان و امکانات خواسته های نهاد های مدنی ۳- تقویت انسجام درونی این نهادها. ۴-ربط این نهادها با نان شب مردم و شناساندن نقش این نهادها به مردم ۵-پائین آوردن هزینه عضویت در این نهادها ۶- محتاج کردن حکومت به این نهاد ها، البته نه فقط در زمان انتخابات.

به نظر می رسد که باید برای رسیدن به جامعه مدنی و وضع پایدار نهادهای مدنی از فرصتی که مردم دراین انتخابات پیش آورده اند سود جست تا قدمی به سوی جامعه مدنی بر داریم. البته در حال حاضر به نظر می رسد  نهاد های شناخته شده در جامعه ما بیش از حد معمول محتاطانه عمل می کنند که اگر چه  قابل درک است اما باید با حرکت منطقی راه نشاط  نهاد های مدنی را هم فراهم کرد.