تلاشهای بی سرانجام

پروین بختیارنژاد
پروین بختیارنژاد

خسته ام؛ انگار که بار سنگینی از کلمات بر سرم سنگینی می کند. خسته ام؛ خسته از گفتن حرفهایی که بارها و بارها به شکلهای مختلف گفته شده، گاه آرام و مصلحت اندیشانه و گاه تند و ازسرکلافگی. خسته ام از سالهای طولانی تلاش برای گفتگو با کسانی که جان و مال مردم در دست آنهاست.

خسته ام از گفتن آنچه که دیگران بهترازمن گفته اند و من نیز لک و لک کنان می گویم تا بار کلماتی را که بر ذهنم سنگینی می کند سبک کنم و به خودم دلخوشکنک بدهم که من هم گفتم، آنچه را که باید بگویم.

هفته هاست که با تصویب طرح ازدواج پدر خوانده با فرزند خوانده، هر یک به زبانی از دغدغه ها و هراسهای خود می گویند. یکی می گوید: کودکان محروم از سرپرست را در معرض تجاوز خانگی قرار ندهیدو آن دیگری می گوید: سلامت خانه ها را به هوس آلوده نکنید.

آن یکی دیگر می گوید: از این پس، هیچ کودک دختری از سوی زنی به فرزندی پذیرفته نمی شود، چرا که او مادری نمی کند تا برای خود هوویی  بزرگ کند.

آن دیگری می گوید: مردان چه ؟ حاضرند پسر خوانده هایشان، شوهر آینده همسرشان شود؟

اما قانون گذار مبنای قانون گذاری اش نشنیدن حرف مردم است و لج کردن و اصرارهایی که هدفش قانع کردن افکار عمومی نیست، بلکه پافشاریهایی از سر لجاجت است و قدرت نمایی.

تا اینکه یکباره فاطمه رهبر، رییس فراکسیون زنان مجلس شورا در مقابل سئوال خبرنگاری، اعتراضات شهروندان را حرکت سیاسی می پندارد و به توجیه آنچه مردان نماینده آن را به ماده قانونی تبدیل کرده اند، می پردازد.

زنان نماینده مجلس شورا که حضورشان در جلسات مجلس به سکوت و بی مسئولیتی در قبال وظیفه ای که به عهده گرفته اند می گذرد،همچون زنانی مطیع و رام آنقدر ساکتند که انگار نیستند و زمانی که شروع به اظهارنظر می کنند، می شوند توجیه گر آنچه که همکاران مردشان می برند و می دوزند و به اجبار بر تن مردم می کنند.

فاطمه رهبر که ریاست  فراکسیون نمایندگان خاموش مجلس شورا را به عهده دارد، در پاسخ خبرنگار، بر چرایی لزوم تصویب تبصره ۲۷ لایحه حمایت از کودکان بی سرپرست و بد سرپرست، انگشت می گذارد؛ بر زخمی که سالها تلاش شده تا بسته بماند و با اشاره ای محترمانه، به پدر خوانده هایی که فرزند خوانده خود را همچون کودک خود فرض نکرده اند، می گوید: شکایاتی به مجلس شورای اسلامی رسیده که برخی از خانواده ها از همان زمانی که کودکی را به سرپرستی قبول می کنند، شرایط محرمیت را رعایت نکرده اند، لذا قانون گذارتلاش کرده، پیش بینی های لازم را در این موضوع داشته باشد.

وی در ادامه می گوید: ما در کشوری زندگی می کنیم که اسلامی و شیعه است و اکثریت قریب به اتفاق مردم دارای قید و بند دینی هستند!

در اینجا شاید بد نباشد خطاب به رییس فراکسیون خاموش مجلس شورا گفته شودکه تبصره ۲۷ این لایحه، نقش پیشگیرانه به تجاوز کودکان از طرف پدر خوانده  را ایفا نمی کند، بلکه این تبصره راهی است برای گذاشتن کلاهی شرعی بر رفتارهای غیر انسانی و غیر اخلاقی و قانونی کردن آزارهای جنسی بر کودکانی که از حداقل امنیت هم برخوردار نیستند.

اگر ما در کشوری زندگی می کنیم که مردم آن مسلمان هستند و دارای قید و بند دینی، این قید و بند دینی چرا نمی تواند اندک اخلاقیات مردم را ساماندهی کند، تا شما نمایندگان بجای تصویب قوانین حمایتی از این کودکان و به جای نظارت بیشتر بر وضعیت کودکانی که به فرزند خواندگی سپرده می شوند، تلاش می کنید عمل زشت والدین خاطی را قانونی جلوه دهید؟

خانم فاطمه رهبر آنقدر از واقعیت های تلخ جامعه ایران بدور است که نمی داند  به دلیل آلوده شدن دین به قدرت، سالهاست که آموزه های دینی نقش کنترل و سمت دهی به اخلاقیات مردم  را از دست داده و دین ابزاری شده برای حکومت کردن به هر قیمت و به هر وسیله ای.