خاتمی نمی‌ماند؟

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

پس از ورود میر حسین موسوی به صحنه انتخابات، آیا محمد خاتمی در این صحنه باقی می‌ماند؟

به باور من، نه. دوستان اصلاح طلب حامی آقای خاتمی از این “نه” رنجیده خاطر نشوند، زیرا این “نه” ‏تلاشی برای تشویق آقای خاتمی به خروج از صحنه رقابت انتخاباتی نیست، بلکه نتیجه طبیعی زاویه ورود ‏آنان به انتخابات است. ‏

مسلما در اینجا تاکید من بر آن جمله معروف آقای خاتمی که بر حضور تنها یکی از دو نفر در صحنه انتخابات ‏انگشت گذاشته بود، نیست چرا که در عالم سیاست این قبیل سخن‌ها در صورت ضرورت، قابل هزار نوع ‏تاویل و تفسیر است.‏

در واقع آنچه سبب خروج آقای خاتمی از صحنه انتخابات خواهد شد “منطق” ورود حامیان ایشان به عرصه ‏انتخابات است، همان منطقی که مانع از حمایت آنها از عبدالله نوری شد.‏

دوستانی که از کاندیداتوری آقای نوری حمایت نکردند، دلیل شان این بود که وی کاندیدایی حسیاست برانگیز ‏و پر هزینه است و مردم هم حوصله دعواهای سیاسی و تحمل پرداخت هزینه را ندارند و در پی کاندیدایی ‏برای بهبود مختصر شرایط زندگی خود و خلاصی از دست سیاست های آقای احمدی نژاد هستند.‏

حتی یکی از دوستان اصلاح طلب تصریح کرده بود که ریاست جمهوری فقط 20 درصد، قدرت و اختیار دارد ‏و هدف اصلاح طلبان حامی آقای خاتمی از ورود به صحنه انتخابات استفاده از همین 20 درصد قدرت است ‏و نه بیشتر.‏

خب! این هم برای خودش منطقی است و خیلی‌ها مدافع آنند، اما مشکل این است که آقای خاتمی با توجه به همه ‏خصوصیاتش با این منطق سازگار نمی‌افتد.‏

به عبارت دیگر، از اصلاح طلبان می‌توان پرسید که اگر قرار به عدم ایجاد حساسیت، پرهیز از چالش‌های ‏سیاسی و قانع بودن به بخش اندکی از قدرت برای دستیابی به اهداف حداقلی است، چرا آقای خاتمی از نظر ‏آنان مرجح بر میر حسین موسوی یا مهدی کروبی است؟‏

از قضا، آقای خاتمی برای طرف مقابل حساسیت‌زا است، هویت خود را بر مبنایی متفاوت از ماهیت نظام ‏کنونی تعریف می‌کند و جامعه هم از وی انتظاراتی فراتر از 20 درصد مورد نظر برخی مدافعان وی دارد.‏
جالب اینکه آقای خاتمی بیش از همه اطرافیانش به این نکته واقف است و بارها تصریح کرده که در مورد ‏فردی مانند میر حسین موسوی حساسیت کمتری وجود دارد، موانع پیش روی وی چندان نیست، هویت وی با ‏ماهیت نظام سازگارتر است و سرانجام اینکه مردم هم توقع محدود و واقع بینانه‌ای از وی دارند.‏

در حقیقت، از منطق حامیان آقای خاتمی حمایت از میر حسین موسوی و یا آقای کروبی بیرون می‌آید و نه ‏حمایت از شخص خاتمی.‏

بر این اساس، آن دسته از یاران خاتمی که با تکیه بر تهدید آمیز بودن شرایط کشور و لزوم کنار رفتن آقای ‏احمدی نژاد از قدرت، آقای خاتمی را تا اندازه‌ای مجاب کردند که فقط به منظور جلوگیری از ادامه ‏سیاست‌های کنونی و نه لزوما اصلاح نظام، برای کاندیداتوری اعلام آمادگی کند، اینک با ورود میر حسین ‏موسوی به صحنه انتخابات خلع سلاح شده‌اند، زیرا آنچه آنان از آقای خاتمی انتظار داشتند، از آقای موسوی ‏بهتر بر می‌آید.‏

بدین ترتیب، با ورود آقای موسوی، محمد خاتمی دلایل قانع کننده‌ای برای کناره گیری از رقابت انتخاباتی که ‏از روی بی میلی و بنا به اصرار و پافشاری دوستان و نزدیکانش آن را پذیرفت، به دست آورده است.‏

در این میان، حامیان آقای خاتمی برای ادامه حضور ایشان در صحنه انتخابات ممکن است به تدریج منطق ‏خود را عوض کنند و هدف از ورود به عرصه انتخابات را، نه استفاده از 20 درصد قدرت برای دستیابی به ‏حداقلی از شرایط مناسبتر بلکه تلاش برای اصلاح نظام و دستیابی به دمکراسی از طریق ایجاد یک جنبش ‏سیاسی گسترده در طول مبارزات انتخاباتی اعلام کنند، چیزی که نه میر حسین موسوی و نه مهدی کروبی ‏داعیه‌ای نسبت به آن ندارند.‏

پاسخ آقای خاتمی به این منطق اما روشن است. او خواهد گفت اگر به دنبال این نوع برنامه ها هستید چرا ‏سراغ عبدالله نوری نمی‌روید؟ ‏