یادی از بهجت صدر محلاتی
یک بازی دوست داشتنی…
بهجت صدر محلاتی در 8 خرداد 1303 در اراک به دنیا آمد. نخستین فرزند قمر امینی صدر و محمد صدر محلاتی بود. خانوادهاش در سال 1309 ساکن تهران شدند.پدرش محمد صدر محلاتی و مادرش قمر امینی صدر از خانوادههای سرشناس اراک بودند.
بهجت صدر در سال ۱۳۳۳ با رتبهٔ نخست در رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبایدانشگاه تهران پایان نامه هنری دریافت کرد. سپس در سال ۱۳۳۴ بورسی برای هنرآموزی از Accademia di Belle Arti در ایتالیا گرفت. در سال ۱۳۳۵ برنده جایزه سیمین همترازی شهر سنویتو شد و یک پرده او به همراه چند کار از نگارگران جوان ایران در دوسالانه ونیز پذیرفته شد. در سال 1335 برنده جایزه سیمین همترازی شهر سنویتو شد و در سال ۱۳۳۶ نخستین نمایشگاه انفرادی او در نگارخانه “پینچو” در رم برگزار شد.
پس از آن به ایران بازگشت و عنوان دانشیار به تدریس پرداخت و این کار را به مدت 20 سال ادامه داد. او مدیر گروه هنر بود و پس از 35 سال خدمت بازنشسته شد.
ازدواج او با یکی از بستگانش به نام “ابوالحسن صدر” چندان دوامی نداشت. سال ها بعد با استاد موسیقی ایران مرتضی حنانه ازدواج کرد و صاحب دختری به نام کاکوتی شد.
در سال ۱۳۴۱ نیز در سومین دوسالانه تهران، جایزه نخست را میگیرد و نگارههایش به دوسالانه سی و یکم ونیز، فرستاده میشود. در سالهای پایانی دههٔ شصت بیماری سرطان سینه را در او نشان یابی میکنند.
بهجت هشیارانه در پردههای تازهاش رنگهای سرد و مات را با بازی سایه روشنها به هماهنگی و با مواد گوناگونی همچون چوب، فلز، رنگ روغن و اکرلیک و دیگر ماتهها به کار میبرد. کارهای آبستره وی یادآور پردیسها و باغهای پارسی ست.
او نخستین نقاش زن ایرانی است که نقاشی آبستره، کولاژ، چینه چینی و اصولا نوآوری را در نقاشی برگزید.
او کار کولاژ را با یک اثر طنز آغاز نمود. در سال 1342 برای انتخاب مادر نمونه سال، عکس مادر و فرزندی را در متن نقاشی جای دارد و روی آن نوشت “ آن کس که برنده جایزه ها بوده حالا ننه است.”
در سال 1345، خانم سیحون امکاناتی در اختیار او گذاشت و وی با خرید مقداری آینه مقعر از بازار، آن ها را در گالری کار گذاشت. با آویختن چرده کرکره که به وسیله موتوری باز و بسته می شد و “رگله ” ها در آیینه می پیچید. این آغاز کار کولاژ بود و این ابداع و نوآوری او، انتقادات فراوانی را در بر داشت، اما چند سال بعد همین کار در پاریس به عنوان یک کار نو ارائه شد.
در سال 1346 از او برای ارائه طرحی درباره مبارزه با بیسوادی دعوت شد. او درباره این کار می گوید:
“بعدازظهری بود که برای استراحت پرده کرکره سیاه اتاق را کشیدم. این تغییر نور یکباره مرا به این فکر انداخت که با استفاده از پرده کرکره و نقاشی کاری ارائه دهم. روی بوم تعدادی خورشید کشیدم و بعد کرکره سیاهی روی آن آویزان کردم که با باز شدن این کرکره ها خورشید نمایان می شد. یعنی نور علم و تاریکی جهل. این تایلو برنده جایزه یونسکو شد.”
بهجت صدر در سال های نخستین انقلاب، برای دیدار دخترش که در پاریس تحصیل می کرد، به فرانسه رفت. با شروع جنگ بازگشتش به تعویق افتاد و پس از آن با آگاهی از بیماری سرطان سینه مدتی در فرانسه به سر برد. ولی در تمام مدتی که تحت شیمی درمانی بود، به کار ادامه داد و کار کولاژ عکس را پیش گرفت.
او در طول فعالیت هنری خود، نمایشگاه های متعددی در داخل و خارج به صورت انفرادی و جمعی برگزار کرده و جوایزی دریافت کرده است. چند تابلواز او را می توان در موزه های ایران و جهان، مانند موزه مینیاپولیس آمریکا، موزه هنرهای معاصر ایران، وزارت فرهنگ فرانسه، موزه هنرهای پاریس، موزه چکسلواکی، موزه رم و… مشاهده کرد.
او خود در زمینه “هنر حرکتی” می گوید:
“وقتی کاری را آغاز می کنم تا اتمام آن، حس جست وجوگری ام ادامه می یابد و مایلم همه چیز را تغییر دهم. “حرکت” اصولاً در اغلب کارهای من وجود دارد و همواره توجه ام را جلب کرده است. قبل از ورود به دانشگاه مدتی به کلاس نقاشی می رفتم. روزی از استادم اجازه خواستم “پنکه” را به عنوان مدل نقاشی انتخاب کنم. برخوردی عادی نبود. شیء گوشه سالن که توجه کسی را جلب نمی کرد با اجزای فلزی اش، بازی با خطوط را برایم ممکن می ساخت. از آن زمان دریافتم بازی با خطوط برایم بیشتر اهمیت دارد تا بازنمایی واقعیت.
بعدها که موفق به خلق آثاری شدم که مبتنی بر حرکت بود، فکر کردم شاید توجه آن روز من به پنکه به حرکت پروانه اش هم ارتباط داشت.”
جواد مجابی درباره بهجت صدر می گوید:
“بهجت صدر در آثارش یک نکته اساسی را مطرح می کند. وی نشان می دهد که هنر از ابتدا با بازی زاده شده است. شعر بازی با کلمه است. اگر مدادی به دست کودکی دهید به شکل غریزی با آن خط می کشد که این امر نشان دهنده شور آفرینندگی در انسان است. با مطالعه آثار بهجت صدر نیز مشخص است که وی هیچگاه از قبل تصمیمی برای نقاشی خود نداشته است.و همیشه با دیدن یک رنگ و یا چیزی دیگر نوعی شور آفرینندگی در وی قلیان کرده و وی را وادار به نقاشی می کند. در برخی از تابلو های این هنرمند نیز یک ریتم تکرار شونده همانند کاشی های قدیمی وجود دارد. گاهی نیز این ریتم خلاصه می شود و تبدیل به جزئی از کل اثر می شود مثل تابش نور چراغ درمیان خیابان. به این ترتیب یک حرکت بزرگ و عظیم درونی در آثار بهجت صدر شکل می گیرد که اصل گویش تابلوهای وی را بوجود می آورد. در واقع بهجت صدر با آثارش می خواهد به جامعه ایستای ایرانی بگوید، ایستادن و درجا زدن فایده ای ندارد.
مجابی در پایان سخنان خود گفت : بهجت صدر باید به عنوان یک نقاش انقلابی شناخته شود. زیرا از ابتدای شروع کار خود تا کنون به تنهایی مبارزه کرده است وی هنرمندی است که سالها در برابر دهن کجی های مردم نسبت به آثارش ایستادگی کرده و به تنهایی به کار خود ادامه داده تا امروز پس از سالها تاخیر قدر و ارزش آثارش آشکار شود.”