دانشگاه مدرن در پرتو جنبش زنان

مرتضی سیمیاری
مرتضی سیمیاری

» مصائب اندیشه و آزادی‎‎

موانع اندیشه و ازادی در ایران به طور مشخص منتهی به دولت های استبدادی نمی گردد، بلکه فربگی ساختار استبداد ‏فرهنگی در ایران در پذیرش گفتمان های انتقادی و تعاملی دارای خاستگاه روشن فکری در ایران نیز هست. به همین جهت ‏است که در تاریخ ایران نقش زنان دچار سانسور گردیده است و در بهترین شرایط رگه هایی از حضور انجمن مخفی در ‏انقلاب به صورت مبهم و ایدئولوژیک نگارش می یابد.‏

در ایران مجال طرح اندیشه به مفهوم استمرار و ماندگاری برای ازاد اندیشیدن نبوده است. در واقع ازادی های سلبی در ‏ایران به یک سری افراط گرایی و تند روی هایی منتهی گردیده که نهایت ان پس زدن اندیشه از سوی بافت سنتی و یا دولت ‏استبدادی بوده است‏‎ ‎وبه همان میزان نیز حکومت مردمی به سبب چنین دیدگاهی نهادینه نگردیده و به تعبیری رشد ‏دموکراسی در ایران از نوع دموکراسی سیاسی بوده است. از جمله موارد قابل طرح در این مقوله وضعیت پذیرش حقوق ‏زنان به عنوان حق طبیعی بوده است که گاهی در ورطه شبه مدرنیسم تحمیلی و در سنتز ان با ابعاد سنتی و عرفی جامعه ‏ایران به بنیاد گرایی منتهی شده است. در سال 1313 همزمان با دیدار رضا پهلوی از ترکیه و مشاهدات اصلاحات ‏مصطفی کمال پاشا موسسات اموزشی به ویژه دانشگاه تهران در های خود را بسوی دختران و پسران باز کردند. اماکن ‏عمومی مانند هتل ها و سینماها در صورت تبعیض قایل شدن بین زنان می بایست جریمه سنگینی می پرداختند. البته در ‏ورای چنین اصلاحاتی سازمان های فرهنگی وشبه سیاسی جایگزین انجمن زنان وطن پرست و حزب سوسیالیست شد و در ‏قبال برخی ازادی های ابتدایی، رضا شاه دستور کشف حجاب داده و چادر به سر کردن را ممنوع اعلام کردو در واقع تنش ‏بین حجاب اعتقادی و اجبار را در ایران گسترش داد. درد اور بود که از مقامات عالی رتبه تا رفتگر در صورتی که همسر ‏او با حجاب در مراسم های رسمی حاضر می شدند دچار قهر پادشاهی می شدند و مجازات می گردیدند. در واقع این نوع ‏ازادی ها در برابر عقاید ملت، شکاف دولت ـ ملت را در ایران گسترده تر می کرد واز سوی دیگر در قوانین هنوز مردان ‏از زنان برتر بودند به عنوان مثال در قانون مدنی سال 1314 مرد سرپرست خانواده بوده و دارای حق طلاق و داشتن 4 ‏همسر بوده در حالی که زنان حق رای و شرکت در انتخابات را نداشته اند. ‏

‎ ‎مصائب اصلاحات اموزشی در ایران‎ ‎

قبل از بررسی نوع و روش اموزش در جامعه زنان ایران بهتر است ابتدا نگاهی به وضعیت اموزشی و نوع اصلاحات ان ‏در دو سلسله پادشاهی در ایران داشته باشیم. اصلاحات اموزشی در دوره قاجاریه در ایران در نبرد سنت و مدرنیته و نه ‏گفتمان تعاملی صورت می گرفت به طوری که مستشار الدوله در نقد شیوه اموزش در ایران تعلیم و تعلم در فرنگ را از ‏الزامات و وظایف می داند و به نوعی سکو لاریسم اموزشی در روند جدایی اموزش معارف و علوم و فنون نوین می ‏پردازدکه حاصل ان در اثر حمایت پادشاهان باعث برتری مکتب خانه ها که مجموعه ای از اموزش های اولیه و معارف ‏اخلاقی بود بیانجامد. از سوی دیگر تلاش های گفتمان های تعاملی در بومی سازی اموزش مدرن نیز با مخالفت های جدی ‏رو برو بود. میرزا حسن رشدیه در دست نوشتهای خود می نویسد: “در ایروان به دنبال تغییر در برنامه های مکتب خانه ‏ای بودم و می خواستم همان مکتب خانه را رسمیت بدهم علما مانع شدند گفتند تاسیس مکاتب و مدارس خارج رویه دارای ‏اجازه شرعی نیست”. نکته پر تامل این دست نوشته ها فرصت طلبی پادشاهان قاجار در نبرد سنت ـ مدرنیته در ایران است. ‏وی می نویسد:“ناصر الدین شاه در سفر به ایروان در ماه محرم از مدرسه دیدار کرد و مرا تشویق کرد”. اما پس از مدتی ‏چون شیوه اموزش و اگاهی را مطابق با رسم فرمانروایی خود نمی دید در حمایت از علما رشدیه را بازداشت می کند. ‏
اما مشکل اصلاحات اموزشی تنها در چنین تحلیلی نمی گنجد، به طوری که روزنامه اختر در نقد اموزش در مدارس ایران ‏به نکته دیگری اشاره می کند: “اموزش در مدرسه های ملتی تنها برای مقامات است و هیچ علمی در ایران به صورت ‏مرتب رواج ندارد” که چنین برداشتی تنها در حفظ موقعیت پادشاهان توجیه می شود. ‏

در دوره اصلاحات پهلوی در ایران با وجود 12 برابر شدن ثبت نام سالانه دانش اموزان و تاسیس 110 دبیرستان ‏خصوصی و 241 دبیرستان دولتی و افزایش رقم دانش اموزان به 28194 نفر نکته مهم ان بود که فارغ التحصیلان ‏دانشگاهی به صورت تکنیسین و استاد وارد خدمات دولتی گردیده و به فربه کردن بوروکراسی دولتی پرداخته و در برابر ‏ان طبقه متوسط تولید کننده تضعیف شده و توانایی ان در طرح نگرش انتقادی در برابر چنین اصلاحاتی کم اثر می شد. در ‏دوره اصلاحات اموزشی رضا شاه وضعیت زنان بهتر از وضعیت روشن فکران نبود. اولین مدارس دخترانه در ایران ‏توسط میسیونر خارجی به وجود امد. در سال 1252 قمری نخستین مدرسه میسیونری را امریکایی ها در ارومیه بنیان ‏گذاشتند. در سال 1253 خواهران سن ونسان در تهران مدرسه دخترانه سن ژوزف را تاسیس کردند. در سال 1299 مدرسه ‏ژاندارک تاسیس شد که به هیچ عنوان مدیریت این مدارس و نحوه اموزش در انها برعهده ایرانیان نبود و قاعدتا در بر ‏گیرنده تمایلات بافت اجتماعی ایران نبوده است. نخستین مدرسه دخترانه ایرانی مدارس دخترانه ارامنه و سپس مدرسه ‏الیانس مخصوص دختران یهودی بود. اولین مدارس برای دختران مسلمان با شیوه مدیریت ایرانی با سختی فراوان تاسیس ‏شده است از جمله مدرسه پرورش توسط طوبی رشدیه در سال 1321 و نیز مدرسه مخدرات در سال 1323 بوده است و ‏در دوره دوم مجلس شورای ملی قانون معارف اجباری جزو مسئولیت های دولت قرار گرفت. نکته بسیار مهم ان بود که با ‏وجود چنین اصلاحاتی اشفتگی اجتماعی در ایران در دوره رضا شاه به گونه ای بود که ساده ترین مسائل مانند رفت و امد ‏به مدارس برای دختران بسیار پر مشکل بوده و برخی از دختران مجبور بودند از روی پشت بام ها به مدرسه بروند و ‏اموزش در مدارس اغلب به خیاطی، نقاشی، رسم هندسی، خانه داری، و موسیقی ختم می شد. ‏

‎ ‎زنان و مصائب دانشگاه در ایران‎ ‎

در دوره نخست وزیری وثوق الدوله مدرسه دار المعلمات و نیز کالج البرز تاسیس شد. در حالی که تا سال 1315 هیچ راه ‏و منفذی برای ورود زنان به اموزش عالی در ایران وجود نداشت در حال حاضر جامعه ایران دچار تغییرات اساسی نسبت ‏به گذشته گردیده است. تعدا د داوطلبین زن برای ازمون سراسری سال 86 2762 درصد کل داوطلبین بوده است و از ‏سوی دیگر تعداد پذیرفته شدگان زن در مراکز اموزش عالی دولتی در همان سال 285 هزار و 634 نفر بوده است که ‏طبق اعلام رسمی نسبت به سال 75 بیشتر از سه برابر و نسبت به دهه گذشته 20 برابر گردیده است. با وجود چنین رشد ‏چشم گیری مرکز پژوهش های مجلس نسبت به حضور زنان در در دانشگاه ها هشدار می دهد و این حضور را به بر هم ‏خوردن تعادل اقتصادی در ایران تفسیر می کند؛ از سوی دیگر برخی محافل روشن فکری چنین حضور گسترده ای از ‏زنان در دانشگاه ها را عامل تضعیف جنبش دانشجویی دانسته و هشدار به غیر سیاسی شدن دانشگاه ها می دهند. مشکل ‏جامعه ایران فراتر از امارها می باشد و از سوی دیگر مراکز پژوهشی و روشن فکری در ایران بر اساس امار ها تصمیم ‏گیری می کنند. در واقع جمع بندی نگاه امار محور مرکز پژوهش های مجلس ان است که چند هزار زن ایدزی در ایران ‏چون شامل تعدادی کم از کل جامعه ایران می شود لابد هشدار جدی نیز برای رشد سریع ایدز در ایران نمی باشد. در حالی ‏که در تعریف تعادل اقتصادی شاخص جنسیت لحاظ نشده و رابطه منطقی بین این دو عامل وجود ندارد. چنین نگاهی بر ‏زنان در ایران نشان دهنده نه یک واقعیت علمی بلکه ناشی از تحولات سیاسی در ایران می باشد. که باعث بی اهمیت شدن ‏نقش زنان در تحولات اجتماعی می گردد. ‏

‎ ‎مسئله زنان در جنبش دانشجویی ایران‎ ‎

اگر تاریخ معاصر ایران مورد بررسی قرار بگیرد، زنان در دوره ای وارد تاریخ می گردند که شرایط و فرصت پیشرفت ‏در ان حوزه برای انها فراهم باشد. اگر نگاهی به کتاب های منتشر شده بخصوص رمان های منتشره از دوره رضا خان به ‏این سو تا ابتدای انقلاب بیندازیم زنان ایران در دو پارادایم در دو سر یک پیوستار در دو قالب زن سنتی خانه نشین ویا یک ‏زن در حوزه مسائل پارتیزانی دیده می شوند. بعد از انقلاب به تدریج در یک دهه عبور از نام زن به تدریج شاهد رشد زنان ‏از یک زن عاشق پیشه به سوی یک زن فعال در حوزه عمومی هستیم که با عبور از پذیرش نقش های اجتماعی به سوی ‏یک زن اوانگارد انتزاعی میل پیدا می کند اما در هیچ دوره ای به طور مشخص نقش زنان در تحولات اجتماعی به صورت ‏ثابت مشخص نمی باشد. گزیده روشن فکری ایران در دانشگاه ها تبلور دارد. یعنی اینکه حضور زنان در جنبش دانشجویی ‏در قبل انقلاب به صورت بخشی از جنبش چریکی و در بعد از انقلاب با یک تاخیر فاز در حضور با شتاب حامل یک سری ‏شعا رهای انتزاعی می باشد. تجربه حضور چهار ساله ام در انجمن های اسلامی و دفتر تحکیم وحدت نشان می دهد با ‏وجود پتانسیل بالای جنبش دانشجویی در پذیرش زنان بعنوان بدنه فعال خود، کمیت تعدادزنان به طبع حضور بیشتر در ‏دانشگاها کمتر از اقایان است، دو علت می توان رامی توان برای عدم پذیرش نقش بیشتر در زنان مورد برسی قرار داد. ‏

الف- دامنه مقابله با عوامل نفی حق انتخاب در زنان از مرکز خانواده به سمت اجتماع می باشد. یعنی موانع حضور ‏اجتماعی زنان در ایران از پایین به بالاست، که البته همان طور که در موانع اصلاحات اموزشی در ایران گفته شد. نظام ‏های حاکم نیز این موانع را تقویت کرده اند. لذا حجم بالا مبارزات زنان ایران در بستر مبارزه با ساختارهای غلط عرفی در ‏ایران می باشد؛ در واقع تلاش زنان ایران در ابتدا در شکستن و جدا کردن حفظ اصول خانوادگی از نقش و فعالیت اجتماعی ‏می باشد. در واقع مبارزه زنان ایران به مراتب فرهنگی تر و مبارزه در جهت سکولار کردن ذهن جامعه ایران است، لذا ‏مجال انتقاد مستقیم از حاکمیت کمتر بروز می یابد در واقع گذار از خانواده سکولار در ایران موانع جدید تری را برای انها ‏تعریف می کند که نقش زنان را پر رنگ تر خواهد کرد. لذا فضا سازی برای حضور زنان در فعالیت سیاسی ـ اجتماعی ‏گامی موثر در سیاسی شدن زنان عرفی ـ سنتی جامعه ایران خواهد بود. ضمن انکه زنان ایران بعلت ساختار استبداد ذاتی ‏ایران محافظه کار تر از مردان در عرصه اجتماعی تلقی می شوند که این ناشی از پایین بودن سطح امنیت اجتماعی زنان ‏در جامعه است که باز دلیل محکمی در حضور زنان در عرصه فعالیت سیاسی می باشد. ‏

ب- جنبش می 1968 عصر حضور دانشجویان در فعالیت سیاسی بوده است. انها بیانیه می دانند و تظاهرات برگزار می ‏کردند، اما نقش زنان در ابتدای ظهور جنبش بسیار محدود ودر حد فراهم کردن لوازم مبارزه برای مردان بوده است، مردان ‏خواسته های زنان را غیر سیاسی درک کرده و انها را محدود می کردند لذا کم کم زنان خود را در کمیته های مخصوص به ‏خود طبقه بندی می کردند. کنگره زنان در فرانکفورت المان با شعار فاعلیت زنان در سیاست گامی جدید در ظهور زنان ‏بود. در ایران تشکیل کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت و تشکیل جلسات ان به صورت مجزا در تعیین خواسته های سیاسی ‏دختران دانشجو باعث می شود ساختار های قدرت دچار تغییر گردند؛ در واقع تلاش برای حل زندگی روزمره در مسائل ‏سیاسی، اجتماعی در ایران است. در واقع نقش زنان بگونه ای است که زودتر از هر جریان دیگری می توانند در گفتار ‏دوره سوم دفتر تحکیم در فربه کردن شعار حضور مدنی ـ سیاسی در حوزه عمومی نقش ایفا کند. در واقع حضور زنان می ‏تواند تغییر حد اقلی در مولفه های جنبش اجتماعی کلاسیک ایران در رهبری و تبیین استراتژی باشد. به عبارت دیگر ‏حضور زنان تجربه رسیدن به دموکراسی از خانواده به سوی جامعه و در واقع حضور در اجتماع و نگاه به سیاست است. ‏

‏ دبیر واحد اجتماعی دفتر تحکیم وحدت