گاو خشمگین

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

تصاویری منتشر شد که از جمله یک گاو خشمگین به یک دهقان در چین خبر می داد. البته تصاویر به نظر من بیطرفانه گرفته نشده بود، چون به هر حال گاو هر کارش که کنیم گاو است و دلیلی ندارد که به انسان حمله کند. آن هم در چین. باز در اسپانیا بود، حرفی می شد زد. واقعا به نظر شما کار درستی است انسانی که می داند که گاو با دیدن پارچه قرمز عصبانی می شود، با آن لباس و قد و بالا و قرو اطفار برود توی میدان، صاف جلوی چشم گاو پارچه قرمز بگیرد؟ بیخودی که نمی گویند سیب از خود درخت است. دهقانی هم که در عکس دیده می شد، اصلا هیچ شباهتی به دهقان نداشت، مزرعه ای هم در کار نبود. از همه اینها گذشته کل ماجرا عکاسی و فیلمبرداری شده بود و تا زمانی هم که پلیس وارد شد و به جای اینکه مرد چینی را دستگیر کند و به اتهام آزار دادن حیوانات او را برای یک دوره آموزشی بفرستند به اسپانیا، وارد صحنه شده و گاو بیچاره را به قتل رساندند. در تمام این مدت که عکس های آن دهقان چینی و آن گاو خشمگین را می دیدم، به این فکر می کردم که واقعا اولین بار چه اتفاقی افتاد، چطور شد و انسان داشت چه کاری می کرد که فهمید اگر کارش را ادامه بدهد می تواند شیر گاو را بدوشد؟ شاید اگر در آن زمان آیفون کشف شده بود، ما عکس العملی متفاوت با گاو چینی را از اولین گاو شیری می دیدیم.

 

اهانت به هاشمی

من که نفهمیدم منظور حمید رسائی از هاشمی، در جمله اخیر و عجیب ایشان که “اهانت به هاشمی برای ما قابل تحمل نیست” کدام هاشمی است؟ آیا منظور همین اکبر هاشمی رفسنجانی است؟ یا منظور آن یکی هاشمی است که در دولت احمدی نژاد راننده مینی بوس اهواز بود و وزیر شد؟ یا هاشمی طبا؟ یا ثمره هاشمی؟ یا هاشمی ثمره؟ به هر حال هر کدامش باشد به نظر من اتفاق تازه و عجیب و غیرمنتظره ای است. یعنی اصولا اگر این خبر را می خواندم که حمید رسائی پای هاشمی را گاز گرفت، یا رسائی با سنگ شیشه خانه هاشمی را شکست، برایم قابل فهم تر بود. اول به این دلیل که اصولا بعد از پانزده سال که حمید رسائی وسط توهین به دیگران بزرگ شده، چیزی برایش توهین آمیز باشد، و از آن مهم تر این که ایشان بگوید فلان کار برای من قابل تحمل نیست. خوب! چه اتفاق عجیبی افتاده؟ ایران با آمریکا توافق می کند برای آقای رسائی قابل تحمل نیست، آمریکا تصمیم می گیرد به ایران حمله کند، برای ایشان قابل تحمل نیست، یارانه داده می شود، برای ایشان قابل تحمل نیست، قطع می شود قابل تحمل نیست. من که نمی توانم بفهمم، بعد از اینکه کل خاندان مرد دوم انقلاب و حکومت و خودش صد بار توسط آقای رسایی و دوستانش بی حیثیت شدند، چی قابل تحمل نیست؟ من که واقعا نمی توانم بفهمم تحمل در مورد رسائی چه معنی دارد؟ البته ممکن است تا ابد همینطور نماند، بالاخره تا حدی انسان است. این را که نمی شود منکر شد.

 

شقایق فراهانی و فاطمه گودرزی

اصولا من این دو خانم محترم را در سینمای ایران خیلی دوست دارم، البته هیچ ربطی هم به هم ندارند، من هم جدا جدا دوست شان دارم. مربوط به الآن هم نمی شود، اصلا از قبل از اینکه آقای حجت الله ایوبی رئیس سازمان سینمایی ارشاد و معاون سینمایی وزیر در حقیقت بشود هم جدا جدا دوستشان داشتم و حتی قبل از اینکه امروز آقای ایوبی کفش و کلاه کند و برود سراغ سردار نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین و در آنجا “ضمن تشریح وضعیت امروز سینمای ایران، بر تاثیرگذاری هنر هفتم در ارتقای فرهنگ ایثار، معنویت گرایی و نیز نقش سینما در دیپلماسی عمومی به ویژه در دوران کنونی تاکید کرد.” حتما می خواهید بدانید که اولا خانم شقایق فراهانی و خانم گودرزی چه ربطی به این خبر دارند، حالا ربط خودشان به هم که همیشه مورد سئوال بوده و خواهد بود. یعنی خیلی صمیمانه بگویم که من اصلا نفهمیدم آقای ایوبی با آقای نقدی چکار داشت. البته به من ربطی ندارد، ولی گویا هیچ چیزی به هیچ کسی و به چیزهای دیگر ربط ندارد. حالا شما بعد از اینهمه دیپلماسی عمومی و معنویت و بسیج و سیلی نقدی و صبر ایوبی، باز می خواهید بپرسید شقایق فراهانی اصلا چه ربطی دارد به فاطمه گودرزی؟ نداریم آقا جان! اصلا داروخانه که نفت ندارد، برو مغازه بغلی شیرینی فروشی است، آنجا سئوال کن ببین سفارت دانمارک کجاست.

 

اژدها وارد می شود

مملکتی داریم ها!!!! اولا که یک دولت داریم که برای اولین بار، حداقل در هشت سال اخیر بخش اعظم وقتش را صرف ایجاد بحران و تنش نمی کند. و تقریبا برخلاف انتظار به نظر می رسد که یک کارهایی هم دارد می کند که به دولت مربوط است. در عین حال مانند هشت سال قبلش همه اش بحران و ترور و توقیف روزنامه و با هر سفر رییس جمهور یک اعدام و از این قبل کارها هم نیست، یعنی نه که مرتضوی همه کاره نیست بلکه بدون دخالت دولت در حال رفتن به همان جایی است که در دوره خاتمی هواداران دولت را می فرستاد و با اشاره به طبقه بالا می گفت بالا به من دستور داده. یعنی در در واقع دولت راستکی داریم، نه می خواهد جهان بیرونش را تغییر دهد و نه می خواهد حکومت خودش را عوض کند. در واقع نه قرار است مثل آن گاو خشمگین چینی حمله کند و پلیس وارد کادر شود، نه دعوایی میان بسیج و سینما وجود دارد، یعنی در واقع اینقدر دولت دارد کار خودش را می کند که حوصله همه سر رفته، اصلا قرار نبود چنین اتفاقی بیافتد. عادت نداریم.

برخلاف هشت سال قبل که هر روز صبح احمدی نژاد از ساعت پنج صبح انگشت می کرد توی چشم ملت، یا دوره خاتمی که هر روز صبح یکی دستش را تا مرفق می تپاند توی دماغ دولت، آن هم خاتمی که همه چیزش تمیز بود و حساب و کتاب داشت، نه مثل حمید رسائی که باید یک هفته بیاندازی اش توی وایتکس تا اصولا فرقش با خودش معلوم شود. و درست در همین آل و اوضاع که نه سگی می زند و نه گربه ای می رقصد و رابطه جهان هم با ما خوب است و رئیس جمهور آمریکا دارد خودش را برای ایران به قطعات مساوی تقسیم می کند و با مجلس شان سر ایران کل انداخته اند، درست در همین اوضاع می بینی یک عالمه فرصت و ظرفیت به تهدید تبدیل می شود و اصلا نمی فهمیم برای چی. یعنی می شنویم تهدید می کنند، ولی نمی فهمیم برای چی تهدید می کنند؟ همه احساس خطر می کنند و می خواهند تمام قد وارد صحنه شوند. همه می خواهند اسلام را حفظ کنند، در حالی که ما خبر قبلی را نداریم. نه کلاس های درس دکتر سروش برپاست، نه آقاجری نطق می کند نه اکبر گنجی مقاله می نویسد نه مجتبی واحدی سردبیر نشریه ای است نه مهدی کروبی رییس مجلس است، پس چطور یک دفعه یکی می گوید امروز توافق صلح اعلام شد، در حالی که ما اصلا خبر جنگ را نشنیده بودیم. یا می گویند که فلانی آزاد شد، در حالی که ما اصلا نمی دانستیم دستگیر شده.

حالا هم که صبح سرمان را از زیر لحاف بیرون آوردیم، هی خمپاره می خورد اطراف مان. از یک طرف آیت الله مصباح یزدی گفته “احساس خطر کنم وارد می شوم.” دوباره شده داستان گاو خشمگین و بروس لی و اژدهای چینی که وارد می شود که بعدش صادر بشود. از طرف دیگر سردار جوانی همین طوری با بیل شکر ریخته وسط چایی و هم نزده هورت می کشد داغ داغ بالا که “اگر دولت بخواهد انقلاب را از مسیر خودش خارج کند، سپاه در آنجا به وظیفه خودش عمل می کند.” جدا، جوانی کجایی که یادت بخیر؟ این سردار جوانی که هشت سال پشت سر احمدی نژاد و دارودسته او ایستاده بود، یک جوری حرف می زند، انگار نه انگار که خودش مسئول مشکلات کشور است. حالا از این گذشته، مثلا انقلاب از مسیر خودش خارج بشود به کجا می رود؟ یا می رود بطرف آزادی، یا می رود کوی دانشگاه، یا می رود بطرف شهدا یا می رود آرامگاه. جای دوری نمی رود. البته فقط مشکل جوانی آقای سردار یا سردار جوانی نیست، سردار جعفری هم گفته که “سپاه با هر تهدیدی مقابله می کند.” آدم این حرف ها را که می شنود می ترسد و فکر می کند قضیه جدی است. بابا این قدر تهدید نکنید. این ملت اگر همین آقای روحانی و ظریف را نیاورده بودند سر کار، الآن سربازان آمریکایی داشتند توی پاستور گل یا پوچ بازی می کردند. حالا ما خندیدیم که شما نباید خودتان را جدی بگیرید.

به هر حال، دوستان عزیز، مواظب حمله گاوهای خشمگین باشند، گاو هم عقل ندارد، هم شاخ دارد.