فرجام بصیرت آیت‌الله خامنه‌ای

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

از فردای کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸، “بصیرت” به یکی از کلیدواژه‌های رهبر جمهوری اسلامی مبدل شد. “بصیرت” همان‌جایی قرار گرفت که “دشمن” و دیگر واژه‌های محبوب آیت‌الله خامنه‌ای. سه سال پس از آن انتخابات، و درحالی‌که برخی یاران دیروز رأس نظام جمهوری اسلامی، در حبس و زندان بسر می‌برند، رییس‌ جمهور برآمده از تقلب و خیانت در رأی و مشارکت شهروندان، تذکر می‌گیرد که تا انتخابات ۹۲، “رعایت” کند، وگرنه متهم به خیانت می‌شود؛ و چه بسا سرنوشت نخستین رییس جمهور پس از انقلاب اسلامی را بچشد.

هنوز سخنان آیت‌الله خامنه‌ای در خطبه‌های نمازجمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ از یادها نرفته؛ آن‌جا که به‌صراحت نسبت دوری و نزدیکی هاشمی رفسنجانی و محمود احمدی‌نژاد را با خود تبیین کرد: “بین ایشان (آقای هاشمی رفسنجانی) و بین آقای رئیس جمهور از همان انتخاب سال ۸۴ تا امروز اختلاف‌نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمینه‌ی مسائل خارجی اختلاف‌نظر دارند، هم در زمینه‌ی نحوه‌ی اجرای عدالت اجتماعی اختلاف‌نظر دارند، هم در برخی مسائل فرهنگی اختلاف‌نظر دارند؛ و نظر آقای رئیس جمهور به نظر بنده نزدیک‌تر است.”

رأس نظام سیاسی در ایران از پرداخت هیچ هزینه‌ای برای تداوم حضور احمدی‌نژاد در ساخت قدرت، پروا نکرد؛ شهروندانی پرشمار هدف سرکوب خشونت‌بار و خونین و گلوله قرار گرفتند، محبوس و شکنجه شدند، و به تعبیر مصباح یزدی ـ در زمستان ۱۳۸۸ ـ وضعی شکل گرفت که “بالا‌تر از سیاهی” نبود.

آیت‌الله خامنه‌ای که ناهمراهان با خود، و منتقدان سرکوب و خشونت پس از ۲۲ خرداد، و ساکت‌ها در برابر اعتراض شهروندان را “بی‌بصیرت” توصیف می‌کرد و از طریق بازوهای رسانه‌ای خود پیوسته می‌نواخت، تمام ابزار‌ها و امکان‌ها را به استخدام خواست‌های مرکز ثقل قدرت درآورد تا حاکمیتی یک‌سره یک‌دست سامان دهد؛ وضعی که میرحسین موسوی در آذرماه ۱۳۸۹ و چند هفته پیش از به حصر/حبس رفتن مورد تاکید قرار داد: “جریان حاکم در آستانه انتخابات، بیست سال برای یک‌دست کردن کشور طراحی و تلاش کرده بود و ظاهرا قرار بوده که این انتخابات آخرین پرده این تلاش باشد… اقتدارگرایان به‌دنبال حذف کردن همهٔ فضای ملی از منتقدین و معترضین بودند؛ فضایی شبیه کره شمالی با کمی بزک مردمسالاری.”

رهبر جمهوری اسلامی، و جریان امنیتی ـ نظامی ـ رانتی همسو و گرداگرد وی، موسوی و کروبی و رهنورد را چون بسیاری نخبگان و شهروندان حق‌جو و معترض، دچار حبس ساختند، تا احمدی‌نژاد یکه‌تاز میدان شود؛ هم‌اویی که موسوی و کروبی در مناظره‌های مشهور انتخاباتی، به‌قدر لازم در مورد نتایج ناگوار حضورش در رأس قوه مجریه تذکر داده بودند؛ و حتی در انتخابات ۱۳۸۴، بسیاری از چهره‌های شاخص اپوزیسیون (ازجمله زنده‌یاد مهندس عزت‌الله سحابی) برای پیشگیری از قدرت یافتن وی، برای پیروزی هاشمی رفسنجانی بسیج شدند؛ تلاشی که ناکام ماند.

اینک، ماه‌هاست که طغیان احمدی‌نژاد، اعتراض خاموش و پرصدای آیت‌الله خامنه‌ای را محسوس ساخته‌ است. توصیه‌ها و تذکرهای مستقیم و غیرمستقیم رأس نظام سیاسی، نتوانسته مرد متوهم به ۲۴ میلیون رأی را مهار کند. طعن‌ها و تهدیدها و توهین‌های آشکار بازوهای رسانه‌ای مرکز ثقل قدرت (ازجمله کیهان حسین شریعتمداری) هم چاره‌ساز نبوده و نشده است.

این‌گونه، کار به‌جایی رسیده که احمدی‌نژاد نامه‌ی “بسیار محرمانه”ی رییس دستگاه قضایی را سرگشاده می‌کند (اقدامی که می‌توانست مجازاتی نه چندان کم برای شهروندان معمولی در پی داشته باشد)، و می‌کوشد از جایگاهی که در اختیار دارد (ریاست قوه مجریه/ رییس جمهوری؛ که نفر دوم نظام سیاسی است) اعمال قدرت کند.

نزاع میان باندهای قدرت جمهوری اسلامی، و به‌طور مشخص میان باند احمدی‌نژاد ـ مشایی از یک‌سو، و دیگر محافظه‌کاران و اصول‌گرایان و اقتدارگرایان از سوی دیگر، و نیز تمایل احمدی‌نژاد به اعمال اقتدار به‌جایی رسیده که آیت‌الله خامنه‌ای دیروز (چهارشنبه) در سخنان مهمی، تذکر/هشداری شدید را شایسته دید: “من به مسئولین، به رؤسای محترم هشدار می‌دهم. به رؤسای قوا هشدار می‌دهم، مراقب باشند. اختلافات را نباید علنی کرد؛ اختلافات را نباید به مردم کشاند؛ احساسات مردم را نباید در جهت ایجاد اختلاف تحریک کرد. از امروز تا روز انتخابات، هر کسی احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار بگیرد، قطعاً به کشور خیانت کرده.”

آیت‌الله خامنه‌ای با این اظهارات، بار دیگر “بی‌بصیرتی” خود را عریان کرده است.

آن‌هایی که “ذوب در ولایت”اند و ذهن را به ولایت مطلقه فقیه سپرده‌اند، یا آن‌هایی که به هر دلیل/انگیزه (ازجمله منافع اقتصادی و سیاسی و منزلتی مترتب بر همسویی و همدلی با رأس هرم قدرت) مایل نیستند از آیت‌الله خامنه‌ای در مورد انتخاب اصلح‌اش سئوال کنند، به‌ کنار؛ اما بی‌گمان در میان کسانی‌که در خلوت و با “خود”، اندیشه می‌کنند و حداقلی از انصاف و بی‌طرفی را در داوری، لحاظ می‌نمایند، کم نیستند افرادی که نسبت به عمق بی‌بصیرتی آیت‌الله خامنه‌ای متأسف باشند. کسی بر جایگاه “رهبری” در نظام جمهوری اسلامی تکیه زده و اصل ۱۱۰ و دیگر ابزارهای قدرت را مستمسک اعمال اقتدار غیردموکراتیک قرار داده که برای یکی از مهم‌ترین مناصب در حاکمیت، بد‌ترین انتخاب و ترجیح را بروز داده است. جایگاه مجلس خبرگان رهبری در جمهوری اسلامی مشخص است؛ اما اگر مجلس خبرگان ناظر و منصفی در کار بود، و خبرگانی مستقل، در مورد “بینش سیاسی” و “تدبیر” رهبر جمهوری اسلامی (مورد تاکید در اصل ۱۰۹ قانون اساسی)، پرسش و نقد کم نبود.

مستقل از “بصیرت” ی که آیت‌الله خامنه‌ای در مورد موضوعی به‌نام “احمدی‌نژاد” از خود بروز داده، رهبر جمهوری اسلامی نیک می‌داند که تحمل رییس قوه مجریه‌ای که دستگاه‌های رسمی او را مستظهر به ۶۳ درصد آرای انتخابات ۱۳۸۸ اعلام کرده‌اند، در ماه‌های مانده از حکمرانی او، کار آسانی نیست. احمدی‌نژاد نیز خوب می‌داند که نظام جمهوری اسلامی نمی‌تواند به‌سادگی درگیر بحران جدیدی، آن‌هم در حد استیضاح رییس جمهور و کنار گذاشتن وی شود. وی در تمام هفت سال گذشته نشان داده که به چه میزان بی‌پروا و گستاخ است، و برای پیگیری پروژه‌های سیاسی ـ ایدئولوژیک خود، از چه عزم و اعتماد به نفس غریبی برخوردار. احمدی‌نژاد اگرچه چند صباحی در ظاهر، با رهبر جمهوری اسلامی و رقبا مدارا کند، و در ظاهر سخن آیت‌الله خامنه‌ای را پاس دارد، اما باند احمدی‌نژاد ـ مشایی، قدرت و امکان‌های مترتب بر دراختیار داشتن قوه مجریه را به‌سادگی واگذار نمی‌کنند. او و همراهانش به‌قدر لازم امکانات دولت رانتی را کشف و فهم کرده‌اند.

به احتمال بسیار زیاد، در ماه‌های آتی، احمدی‌نژاد همچنان از اختیاراتی که دارد برای بسط اقتدار و خودنمایی سود خواهد جست؛ رفتارها و اقدام‌هایی که به اندازه‌ی کافی برای رهبر جمهوری اسلامی و باندهای رقیب احمدی‌نژاد، آزاردهنده و فرساینده خواهد بود. آیت‌الله خامنه‌ای همچنان هزینه‌ی بی‌بصیرتی و سوء‌مدیریت و عدم تدبیر خواهد پرداخت. تأسف‌بار آن‌که در این میان، ایران و ایرانیان نیز قربانی آوار و هزینه‌های مترتب بر این بی‌بصیرتی (سوء تدبیر) خواهند بود.