بعد از اعلام نتایج انتخابات 88 و نمایش مسخره پیروزی احمدی نژاد، اعتراض وسیع و مدنی مردم معترض به نتایج، صحنه گردانان این خیمه شب بازی را چنان دچار سر گیجه کرد که تا یک هفته امکان هر گونه ابتکار عملی را از دست دادند. طراحان این کمدی سیاه به دلایلی چند، که شرح آن در این جا نمی گنجد، محاسبه درستی از میزان و قدرت حضور مردم نداشتند. اخباری که از اینجا و آنجا و از میان جلسات خصوصی این آقایان به بیرون درز کرده است، نشان می دهد آقایان حداکثر مقابله مردم را چیزی در حد وقایع 18 تیر ارزیابی کرده بودند. آن چنان که از روح الله حسینیان نقل می شد، ایشان ادعا کرده بود که حداکثر مقابله مردم در حد ماجراهای سال 78 خواهد بود که با عکس العمل به موقع، همراه با چاشنی خشونت به مقدار لازم، می توان سفره اعتراضات را برچید.
اما سیر وقایع نشان داد که مثل همیشه دشمنان مردم ارزیابی درستی از توانایی های جبهۀ مقابل خود ندارند. از این رو برای فرونشاندن آتش خشم مردم به هر حربه ای متوسل شدند تا شاید روزگاری چند بر اریکۀ قدرت بیشتر تکیه بزنند. به همین دلیل هر روز بر دامنه و شدت خشونت ها افزودند تا به مدد تئوری “پیروزی در پناه وحشت” به آرزوهای خود جامۀ عمل بپوشانند. اخباری که از دل سیاه ترین سیاه چال های رژیم منتشر شد، چنان تصویر زشت و دهشتناکی از حکومت تصویر کرد که جای هیچ گونه دفاعی را برای کسی باقی نگذاشت. به همین خاطر هنوز چند روزی از چنگ و دندان نشان دادن رژیم نگذشته بود که از درون سنگر وفاداران به آقای خامنه ای نواهای مخالف به گوش رسید. این آواهای مخالف آهسته آهسته به فریاد هایی تبدیل شد، که امروز به شکل مخالفت آشکار و علنی، حتی در زمان بررسی کار کابینه در مجلس، به گوش می رسد.
بلند شدن این آواها موجب شد تا صداهای مخالف از درون هواداران رژیم به گوش رهبری نظام هم برسد. آقای خامنه ای که در نماز جمعۀ 29 خرداد به طور علنی به تهدید مخالفین پرداخت و خون آنها را به گردن رهبران جنبش انداخت و به عبارت درست تر فرمان حمله را صادر کرده بود، امروز به دلجویی از قربانیان خشونتی پرداخته است که بانی و باعث آن خودش بوده است. تلاشی که ایشان در همان روز برای جدا کردن آقای هاشمی از صفوف مخالفین به خرج داد و نتیجه ای از آن نگرفت، امروز به کوششی منجر شده است که بتواند راهی به دل موسوی، کروبی و خاتمی بیابد. او با اشاره به اینکه وابسته بودن این رهبران را به خارج از کشور نمی تواند بپذیرد، قصد دارد صف خود را از تندروان افراطی پیرامون احمدی نژاد جدا کند. آمدن لاریجانی بر سر مسند قوه قضاییه و شایعاتی پیرامون علل تأخیر در مراسم معارفه وی و برکناری بلافاصلۀ مرتضوی از طرف ایشان، نشانۀ دیگری از کوتاه آمدن رهبری در مقابل فشارهای فزاینده بر وی است.
در مقابل شاهد آن هستیم که هواداران افراطی حفظ وضعیت پیش آمده بعد از انتخابات، علیرغم مواضع تازه رهبری، به هیچ عنوان حاضر نیستند به درک تازه ای از شرایط جدید برسند. صحبت هایی که از احمدی نژاد، فرمانده سپاه پاسداران و رئیس نیروی انتظامی در طی هفته اخیر در رابطه با حوادث اخیر شنیده شد و هم چنین شعارهای مطرح در آخرین نماز جمعه، وجود درگیری های جدی در میان اصولگرایان را نشان می دهد. بهترین نشانه از این کشمکش را در بازگشت مجدد مرتضوی به قوه قضاییه، در موقعیتی بالاتر، باید جستجو کرد. این عقب نشینی ها و این درگیری ها مؤید چه نکاتی است؟
عدم خاموشی جنبش ابتدایی ترین و مهم ترین نکته ای است که باید به آن اشاره کرد. هر چند که ممکن است به اندازۀ ابتدای شروع جنبش از شور و حرارت برخوردار نباشد، اما نه در میان رهبران جنبش و نه در میان مردم نشانه ای از تن دادن به شرایط جدید دیده نمی شود. به نحوی که در هر شرایطی که مردم بتوانند حرف خود را بزنند، از این موقعیت استفاده می کنند. از سوی دیگر رهبران اصلی جنبش چون استخوانی در گلوی حاکمیت گیر کرده است. این شعله ای که به ظاهر فروغش کاهش یافته، هنوز چنان گرمایی دارد که بتواند دیوارهای منجمد نظام قلدر حاکم بر کشور را به نرمش وادار کند.
نکتۀ دیگری که از پس این ابرها مشاهده می شود، کاهش قدرت رهبر به طور روزانه است. اگر بعد از انتخابات و موضع گیری هایی که از سوی ایشان به عمل آمد، موجبات قطع کامل روابط مابین اصلاح طلبان و رهبری فراهم شد، ادامۀ حوادث بعدی سبب شد تا راست های افراطی از دستگاه رهبری فاصله بگیرند. شاید اولین نشانه های این افتراق در زمان انتخاب مشایی بروز کرد. در پی آن اخراج محسنی اژه ای از کابینه و تغییراتی که در معاونت های وزارت اطلاعات پیش آمد، نمایشگر عصیان احمدی نژاد و اطرافیان او در مقابل رهبری است. امروز هم در مقابل نرمش هایی که از سوی رهبری شاهد هستیم، زیاده خواهی های راست های افراطی را بیش از پیش نظاره می کنیم. همین عدم تمکین نسبت به رهبر از سوی کسی که چندی پیش رهبر او را بسیار نزدیک به خود ارزیابی کرده بود، شأن و اعتبار آقای خامنه ای را در معرض تخریب روز افزون تری قرار داده است. شاید از همین رو است که رهبر تلاش می کند با نزدیکی بیشتر به دیگران، حداقل به راست های میانه، خود را از انزوا برهاند.
اما قصۀ آخر، شکاف عمیقی است که در میان جناح راست بوجود آمده است. این نبرد ازقبل از انتخابات، با گله گذاری هایی که دو طرف از یک دیگر می کردند، چهره خود را نشان داده بود. اما به خاطر نظر رهبر، مبنی بر ادامۀ کار احمدی نژاد، این تنازعات کمتر جدی شد. با تغییر شرایط و جنایت هایی که از سوی افراطی ها به نمایش درآمد، چاره ای برای عقلای راست باقی نگذاشت که فارغ از نظر رهبری در مورد رئیس دولت دهم، سنگ های خود را با احمدی نژاد و دوستان جدیدش سوا کنند. امروز تندترین انتقادات از سوی کسانی چون توکلی و مطهری در مورد چگونگی تشکیل دولت دهم صورت می گیرد. ستون نویس روزنامه کیهان به ناچار به روزنامۀ رقیب پناه برد تا بتواند جواب تهمت های صادره از سوی روزنامۀ محبوب قدیمی خود را بدهد. ترکیب کابینه هم نشان می دهد که تقریبا هیچ آدم شناخته شده ای در جناح راست باقی نمانده است که بتواند سر بر زانوی رئیس جمهور بگذارد.
این نشانه ها هنوز از نتایج اولیه اعمال کسانی است که با بی خردی کامل در مقابل خواست های منطقی و معقول مردم سر تعظیم فرو نیآوردند. چون زنگیان مست به کوچه ها درآمدند، عربده کشان خون مردم را بر زمین ریختند. بر دوست و دشمن تاختند، تا نشان دهند تا چه حد قدر قدرت هستند. اما آن هنگام که در فکر آن بودند که “سر مخالفان را به سقف بچسبانند” حتما فراموش کرده بودند که چون زمان مستی به سر رسد، تازه درد سر خمار آغاز می شود. طی یکی دو روز گذشته دیدیم مرتضوی را برای مدتی کوتاه دراز کردند. شاید زیاد طول نکشد که نوبت به کسان دیگری برسد که سودای رهبری جهان را در سر دارند.