صدایی که خاموش کردند
سید جواد ذبیحی؛ صدای آشنای سفره های افطار و سحر
سید جواد ذبیحی درکهای موذن و خواننده دعاهای مذهبی و آوازهای اصیل ایرانی بود. او پیش از انقلاب به مجالس مذهبی دربار دعوت میشد و به همین دلیل پس از انقلاب ۱۳۵۷ مورد غضب انقلابیون قرار گرفت. ابتدا نمونه های منحصر بفردی از صدای او در آرشیو رادیو ایران از بین برده شد و برای مدتی نیز زندانی شد. پس از آزادی چند نفر به درب منزل وی رفتند و به بهانه اجرای مراسم نیایش او را با خود بردند و به طرزی فجیع به قتل رساندند.
سید جواد ذبیحی با وجود آن که عمری طولانی را در خدمت مفاهیم و ارزش های دین اسلام صرف کرده بود، به شیوه ای کاملاً غیر اسلامی به قتل رسید. افراطی های مذهبی بر مصداق “از ماست که بر ماست” کسی را کشتند که سال ها با صدای او دینداری کرده بودند. درک آنان از دین آن قدر پایین بود که نمی دانستند و یا به ایشان نگفته بودند که مثله کردن بدن انسان ولو اگر کافر باشد، حرام است. به همین دلیل پس از ریز ریز کردن بدن سید جواد، با روزنامه اطلاعات تماس گرفتند و گزارش کار خود را ارائه دادند. علیرضا نوری زاده، روزنامه نگار مقیم لندن که آن زمان در روزنامه اطلاعات کار می کرد، در خصوص ماجرای قتل ذبیحی می گوید: “هر چند گفته می شد ذبیحی با رژیم گذشته ارتباطاتی داشته، اما او از جانب بسیاری از روحانیون مهم حمایت می شد، در نتیجه وقتی خبر قتل او در روزنامه به دستم رسید، کاملا ً غیر مترقبه بود. با دادگاه انقلاب تماس گرفتم، آنها ابراز بی اطلاعی کردند. عصر آن روز، نامه ای از سوی گروه شاهین به روزنامه رسید که در آن مسئولیت ترور آقای ذبیحی را بر عهده گرفته بودند.” صادق خلخالی رئیس دادگاه انقلاب آن زمان، در کتاب خاطراتش صریحاً به کشتن سید جواد ذبیحی اعتراف می کند.
محسن سازگارا که به فاصله کمی بعد از پیروزی انقلاب، مدیریت تولید برنامه رادیو ایران را به دست گرفت، برخی از تندروی های اولیه را به مجاهدین خلقی نسبت می دهد که در زمان مدیریت صادق قطب زاده، زمام کار رادیو را در دست گرفته بودند. سازگارا در عین حال از دست آوردهای دوران مدیریت خود به خلق اثر مناجات محمد رضا شجریان (ربنای معروف) اشاره می کند که امروزه به بخش جدایی ناپذیر سفره افطار و سحر ایرانیان تبدیل شده است. به همین دلیل امروز به جز آثار بیکیفیت ضبط شده از روی رادیو و چند کاست موجود نزد شاگردان و دوستداران ذبیحی، اثر با کیفیتی از او در میان نیست. با این وجود گهگاه رادیو در شبهای ماه مبارک رمضان بخشی از معدود مناجاتهای او را پخش میکند. یکی از شاگردان سیدجواد ذبیحی به نام حسین باقری، در این باره میگوید: «عرصه تولیدات موسیقایی در آن زمان بسیار محدود بود و اگر کسی صدایی از ذبیحی دارد، همان ضبط صوتهای قدیمی است که تا امروز مانده است و من تنها دو کاست از آثار او را در خانه دارم.»
پدر سید جواد ذبیحی، سید اسدالله ذبیحی درکهای، مداحی از ساکنان روستای درکه واقع در شمال تهران بود. سیدجواد ذبیحی نیز از جوانی فینه عربی به سر میگذاشت و در مجالس مذهبی تهران و شهرستانها شرکت میکرد. با وجود آنکه تحصیلات رسمی نداشت تمام ردیفهای آوازی را به خوبی میشناخت. او از سال ۱۳۳۶ با همکاری داوود پیرنیا و هنرمندانی چون حسن کسایی، رضا ورزنده، جلیل شهناز، احمد عبادی، مرتضی محجوبی، علی تجویدی، پرویز یاحقی، حسین تهرانی، مهدی خالدی و فرهنگ شریف، وارد عرصه موسیقی غیر مذهبی شد و آوازهای زیبایی را به همراه ساز آنها به یادگار گذاشت. او به همراه ساز آواز نمیخواند. بلکه در ابتدا آنها دقایقی بداههنوازی میکردند و سپس ذبیحی یک آواز کامل را بدون ساز میخواند و در انتها بار دیگر هنرمندان به اجرای موسیقی سازی میپرداختند. در سال 1347 مجموعه ای از اشعار منتخب توسط وی که در مناجات های خود در رادیو ایران می خواند در 165 صفحه با مقدمه محیط طباطبائی و توسط انتشارات عطایی به چاپ رسید.عنوان آن نغمه های آسمانی است. ذبیحی همچون خواجه عبدالله انصاری بر خواندن مناجاتهای فارسی که برای عموم قابل فهم و اثر گذار است تاکید داشت.
29 سال حضور مداوم ذبیحی در رادیو ایران، کارنامه پرباری را برای موسیقی مذهبی ایران به همراه داشت که امروزه بخش اندکی از آن موجود است. از اجرای برنامه گلها و مناجاتهای او در رادیو و مجالس دیگر مذهبی چیزی حدود 60 اثر باقی مانده است. شیوه آوازخوانی و مناجات خوانی ذبیحی آشکارا متفاوت بود. وقتی قرار بود در برنامه گل ها به همراه سایر هنرمندان، آواز بخواند، کاملاً در چارچوب ردیف آوازی حرکت می کرد و از انواع تحریرها بهره می جست. اما در مناجات خوانی، رویه دیگری در پیش می گرفت. حذف بیشتر تحریرها و تأکید بر شفاف خوانی در مناجات ها، بی آن که از جذابیت صدایش بکاهد، این بهانه را از برخی مذهبیون سلب می کرد تا او را به صوت غنا متهم نکنند.
آثار سید جواد ذبیحی از منظر پاسداشت زبان فارسی نیز اهمیت زیادی دارند. او با آن که به مناجات های عربی وقوف کامل داشت، ولی بیشتر انرژی خود را معطوف به مناجات خوانی به زبان فارسی کرده بود. در واقع می توان گفت ذبیحی دنباله رو تفکر خواجه عبدا… انصاری بود که هزار سال پیش با سرودن دوبیتی های زیبای فارسی، سیر مناجات خوانی را از عربی به فارسی برگرداند. مرحوم ذبیحی نیز همانند خواجه عبدا… نیک دریافته بود که واژگان مناجات های عربی برای عموم قابل فهم نیست و در نتیجه فایده ای معنوی به همراه ندارد. در حالی که خواندن و شنیدن مناجات های فارسی چون برای مخاطب ایرانی کاملاً مفهوم است، خود به خود در تزکیه نفس ایشان، نقش پر رنگ تری بازی می کند.
مجموعه برنامه “برگ سبز” را داوود پیرنیا به نام ذبیحی کلید زد. نخستین برنامه، با شعری از هاتف اصفهانی با ترجیع بند “یکی هست و هیچ نیست جز او، وحده لا اله الا هو” در مثنوی سه گاه همراه با دکلمه آقای پیمان اجرا شد. رنگ سبز در فرهنگ ایرانی، نماد سیادت محسوب می شود و سید بودن ذبیحی، دلیل این نامگذاری بوده است. پیرنیا اعتقاد داشت: “این از آن برگ سبزهایی است که هیچ گاه زرد نمی شود”. اولین قسمت از این مجموعه برنامه را می توانید در اینجا بشنوید