پالیزان و بحران فساد

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

بسیاری از من می‌پرسند که ادعاهای عباس پالیزدار در باره فساد مالی چهره‌های سیاسی و روحانی برجسته‌ای ‏که از آنها اسم برده، تا چه اندازه صحت دارد؟

بر مبنای “سنت مبارزه” در ایران، می‌توان پاسخ داد که نه فقط همه‌اش درست است که بخش مهمترش را هم ‏کتمان کرده است، اما از نگاه یک منتقد مسئول که می‌کوشد موازین انصاف را در هرگونه داوری خود لحاظ ‏کند، تنها می‌توان گفت که: نمی‌دانم.‏

‏”نمی‌دانم” اما پاسخی نیست که کسی از یک تحلیل‌گر سیاسی بخصوص از نوع منتقد و مخالف آن بپذیرد، ‏بنابراین چنین پاسخی را معمولا حمل بر محافظه کاری افراطی و یا حتی حرکتی در جهت منزه نشان دادن ‏برخی از آقایان می‌کنند.‏

مسلما کسی نمی‌تواند منکر فساد در دستگاه حاکمه ایران شود، آن هم در حالی که رئیس جمهور کشور شب و ‏روز از وجود مفسدان و مافیا در سطوح بالای حکومت سخن می‌گوید و برخی از محافل نزدیک به رئوس ‏قدرت لزوم برخورد با “دانه درشتها” و نه “آفتابه دزدها” را یادآوری می‌کنند.‏

واقعیت این است که از سال‌های دور تاکنون، در سطوحی از جامعه، بحث سوء استفاده برخی از همین کسانی ‏که عباس پالیزدار آنها را به فساد متهم کرده، مطرح بوده اما صحت و سقم آنها را فقط یک دستگاه قضایی ‏بی‌طرف و مورد اعتماد می‌تواند تعیین کند.‏

اکنون که دستگاه قضایی ایران مورد هجوم یک جناح تندرو قرار دارد، بسیاری از نیروهای سیاسی در به ‏چالش کشیدن آن احتیاط به خرج می دهند، زیرا تجربه نشان داده که تغییر و تحولات داخل این دستگاه بر ‏مبنای نزاع‌های سیاسی، همواره اوضاع این نهاد را بدتر از پیش کرده است.‏

در واقع، بیم از آن است که عده‌ای ضمن متهم کردن دستگاه قضایی به عدم اجرای عدالت، خود بر این دستگاه ‏مسلط شوند و برای رقیبان سیاسی خود اقدام به پرونده سازی آن هم از نوع فساد مالی و اقتصادی کنند. این در ‏حالی است که قوه قضائیه در حال حاضر هم نهادی اجماعی و مورد اعتماد تلقی نمی‌شود، اما این وضعیت ‏قبل از آنکه ناشی از عملکرد خاص این دستگاه باشد، به مجموعه نظام سیاسی بر می‌گردد.‏

در حقیقت، همه نظام‌های سیاسی در معرض فسادند، زیرا گویا نهاد بشر آنگونه که تصور می‌شود، لزوما به ‏خیر گرایش ندارد. اما تجربه بشری برای مهار و محدود کردن فساد راههایی کشف کرده که بدون توجه به ‏آنها، یک نظام سیاسی غرق در فساد می‌شود و از هم می‌پاشد.‏

عدم مصونیت رهبران جوامع و پاسخگویی آنها در مقابل نهادهای اجماعی و یا برآمده از رای مردم، نخستین ‏تدبیری است که بشر امروز برای مقابله با فساد اندیشیده است.‏

در جامعه‌ای که به هر دلیلی افراد صاحب قدرت از تیر رس انتقاد عمومی در امان باشند و دستگاههای ‏اجماعی امکان حسابرسی از دخل و خرج آنان را نداشته باشند، به طور اجتناب ناپذیری فساد رشد می‌کند و ‏ریشه می‌دواند.‏

دومین تدبیر بشر در این زمینه، امنیت رسانه‌های جمعی برای انتقاد و افشای مفاسد است. هر چند که هر چه ‏رسانه‌ها در این موارد بنویسند، لزوما درست نیست و خود آنها ممکن است به علت ایراد تهمت وافتراء به ‏افراد حقیقی و حقوقی به مجازات برسند، اما فضای باز رسانه‌ای مهمترین عامل در جهت بازداشتن مسئولان ‏یک کشور از سوء استفاده از موقعیت خود و یا زد وبندهای پشت پرده به نفع خود است. از این رو، تا زمانی ‏که یک رهبر سیاسی به آزادی رسانه‌ها به صورت معقول و صحیح خود معتقد نباشد، به شعار مبارزه با فساد ‏او نه فقط نمی‌توان وقعی نهاد بلکه باید به ادعاهای او مشکوک شد.‏

وجود یک دستگاه قضایی بی‌طرف و غیر سیاسی که مورد اعتماد عموم باشد، سومین تدبیر بشر برای کنترل ‏فساد است.‏

متاسفانه ساختار نظام سیاسی ایران، اجازه شکل گیری یک عدلیه بی طرف و غیر سیاسی را نمی‌دهد. هر چند ‏که برخی از قضات این دستگاه، شریف و با انصاف‌اند، اما اغلب کسانی را که امثال من به طور بلاواسطه ‏آنها را تجربه کرده‌ایم، نه فقط تلاشی برای بی‌طرف نشان دادن خود، نشان نمی‌دهند، بلکه از این که خود را ‏هر چه بیشتر به دستگاه قدرت سیاسی وابسته و مدافع آننشان دهند، به خود می‌بالند!‏

مسلما در فقدان این تدابیر، فساد به طور طبیعی در سطوح رسمی رشد می‌کند، اما اینکه کدام شخص به طور ‏خاص فاسد است یا نیست، به ندرت مشخص می‌شود. به همین علت، مردم همه مسئولان را به فساد متهم ‏می‌کنند و اگر کسی هر یک از آنان را به فساد خاصی متهم کند، در اظهاراتش تردید نمی‌کنند.‏

امیدوارم تجربه سخنرانی آقای پالیزدار که بسیاری از مقام‌های روحانی و سیاسی را در معرض اتهام‌های ‏مشخص قرار داده و خواه ناخواه آنان را در جامعه بد نام کرده است، درسی باشد برای مسئولانی که تصور ‏می‌کنند با چشم بستن بر تدابیر بشری برای مهار فساد، جامعه از آنان تصویر پاک و سالمی خواهد داشت، حال ‏آنکه چنین رفتاری، تر و خشک را با هم می‌سوزاند. ‏