دفاع از دین یا پاک کردن صورت مساله

هدایت آقایی‏
هدایت آقایی‏

 

خوب به یاد دارم، سال 1355 که وارد دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر سابق) شدم در اولین روز به دنبال جایی برای ‏خواندن نماز بودم؛ مرحوم عبدالعلی حمیدیا که دانشجوی سال قبل بود مرا به طبقه چهارم ساختمان مرکزی دانشگاه که ‏آن زمان به ساختمان مجتهدی معروف بود، راهنمایی کرد و اتاق کوچکی نشانم داد که بعدها فهمیدم این اتاق به مثابه پل ‏فرماندهی بخش عظیمی از انقلا‌بیون و روشنفکران دینی بود. چهاردیواری‌ای به ابعاد تقریبی سه متر در پنج متر که هم ‏نمازخانه به شمار می‌رفت و هم کتابخانه و محلی برای انتقال آخرین خبرها و برنامه‌ریزی برای فعالیت‌های ضد رژیم ‏شاهنشاهی‎. ‎

در قفسه‌های کتاب خیلی ساده و عادی آثار و نوشته‌هایی از مطهری، محمدباقر صدر، جلا‌ل‌الدین فارسی، آیت‌الله ‏طالقانی، شریعتی، بازرگان و نیز جزوات و کتب مارکسیستی از لنین، مارکس، تروتسکی و… به چشم می‌خورد؛ در ‏بالا‌ترین و بهترین بخش از قفسه‌ها می‌توانستیم قرآن، نهج‌البلا‌غه، مفاتیح‌الجنان و ادعیه دیگر را ببینیم و استفاده کنیم. ‏اوقات فراغت بچه‌های مسلمان دانشگاه به دو بخش تقسیم می‌شد؛ مطالعات شخصی و حضور در برنامه‌های مبارزاتی ‏را بخش عمده این اوقات تشکیل می‌داد اما قسمت دیگر وقت آزاد هرچند کمتر ولی به صورت یک امر واجب به مباحثات ‏ایدئولوژیک با طرفداران تفکرات مارکسیستی و ماتریالیستی اختصاص می‌یافت.‏

‏ در گیرودار این برخوردهای فکری موضوع‌هایی چون اصل وجود خدا، نبوت، معاد و حتی فروع دین در نشست‌های ‏دو نفره یا گروهی به صورت آزاد مطرح می‌شد و هر طرف سعی می‌کرد تا با استدلا‌ل‌های منطقی طرف دیگر را قانع ‏کند و در حقیقت محیط دانشگاه و دانشجویی آن روزگار چون میدانی بود که تنها منطق حرف اول و آخر را می‌زد و ‏اگر کسی به ظاهر قانع نمی‌شد و یا تحت تاثیر عوامل خانوادگی و تشکیلا‌تی نمی‌توانست از مواضع خود کوتاه بیاید، ‏حداقل برای یک مرتبه در زندگی خود بدون واسطه دلا‌یل را شنیده بود و از دل همین آوردگاه‌های اندیشه‌پرور بود که آن ‏دسته از نیروهای مسلمان دانشگاهی که پرچم انقلا‌ب را بر دوش گرفتند تا آخر خط مردانه و جانانه ایستادند و اگر ‏امروز راقم این سطور که از شمار کوچک‌ترین آن جماعت بزرگ هنوز رکعتی نماز برپای می‌دارد به یمن همان ‏تنازعات فکری و آبدیده شدن باورهای دینی است و باید اقرار کرد چنین محیط‌هایی برای بقا بر یک اعتقاد بسیار ‏دشوارتر از فضاهایی یک دست مانند حوزه‌های علمیه یا محیط‌های سنتی است. ‏

چرا که مثلا‌ در حوزه‌های علمیه از ابتدا افراد با نیت دفاع از دین می‌آیند و تضارب افکار بیشتر در فروعات صورت ‏می‌گیرد و اساسا در میان آنها معارض جدی برای مبارزه وجود ندارد. هدف از بیان نکات فوق، متوجه ساختن ‏تصمیم‌سازان و مسوولا‌نی - که شاید هم با حسن‌نیت، فکر می‌کنند با حذف و طرد اندیشه‌های مخالف پایه‌های مذهبی و ‏معنوی جامعه بهتر محفوظ می‌ماند - به این نکته است که دنیای امروز در حال تبدیل شدن به چیزی شبیه دانشگاه‌های ما ‏در قبل از پیروزی انقلا‌ب اسلا‌می است. کافی است با چند بار کلیک کردن وارد فضای مجازی مباحثات ایدئولوژیک و ‏با صرف کمی وقت به‌طور آزاد وارد کتابخانه‌های الکترونیکی شوید، صدها کانال ماهواره‌ای به صورت تمام‌وقت در ‏حال پراکندن انواع عقیده‌ها و اندیشه‌ها هستند و البته همه اینها را باید به‌عنوان توانایی و پیشرفت بشریت ارج نهاد و با ‏دیدگاه مثبت به آنها نگریست. حال سوال اینجا است که با کدام ابزار می‌خواهیم به قولی مصونیت ایجاد کنیم؟ در شرایط ‏امروز و فردای جهانی به نظر می‌رسد بهترین شیوه همان الگوی تجربه شده در گذشته دانشگاه‌ها باشد.‏

‏ دامن زدن به طوفان فکری و ایجاد انگیزه‌های شخصی به‌ویژه در جوانان برای بالا‌ بردن سطح اطلا‌عات و معلومات ‏خود جهت مقابله فکری با تفکرات مقابل و دستیابی آنان به باورهای منطقی و مطمئن راهکار این خط‌مشی است. نباید ‏فریب شعارهای خودمان درخصوص شکست خوردن یا از میان رفتن ایدئولوژی‌های مخالف را بخوریم؛ به جرات ‏می‌توان گفت در قرن بیست‌ویکم نه‌تنها ارتجاعی‌ترین اعتقادات از بین نرفته بلکه به نوعی هرازچندگاه گسترش نیز ‏می‌یابند. در این میان اندیشه‌های ماتریالیستی با وجود زیر سوال رفتن نظام اقتصادی مارکسیستی کمترین آسیب را دیده ‏و برعکس تصورات موجود، شکست نظام کمونیسم و سوسیالیسم صرفا در حوزه اقتصاد و مدیریت اجتماعی و نه در ‏جهان‌بینی و باورهای مادی رخ داده است. متاسفانه به هیچ‌وجه واقعیت‌های فعلی، خود را در اتخاذ روش‌ها و شیوه‌ها ‏نشان نمی‌دهد؛ حتی جریاناتی که با رویکردهای سیاسی از طریق بهانه‌سازی‌های اعتقادی به شکل‌دهی فضایی التهابی ‏می‌پردازند متوجه نیستند که چگونه برای یک دستمال، قیصریه را به آتش می‌کشند.‏

‏ نگاهی به وقایع چندی قبل در دانشگاه صنعتی اصفهان در پی سخنرانی آقای مجتهد شبستری عمق این فاجعه را نشان ‏می‌دهد. ایشان بیش از پنجاه سال از عمر خود را در تحقیق و اشاعه فرهنگ دینی مشغول بوده است و در جلسه‌ای با ‏حضور دانشجویان به طرح یک نظریه پرداخته که به دنبال آن موجی از خبرسازی و تخریب شخصیتی علیه نامبرده به ‏راه می‌افتد؛ به دور از ماهیت مباحث جلسه مذکور، به راستی اگر بنا باشد حتی اصول اولیه دین هم مورد نقد قرار ‏گیرد، کدام محیط از دانشگاه بهتر و کدام جمع شایسته‌تر از اساتید و دانشجویان هستند؟ ‏

مگر نه این است که برای رسیدن به یقین باید شک نمود؟ علل و انگیزه‌های این نحوه برخورد با طرح نظریه‌های دینی ‏را می‌توان در مقوله‌هایی چون ترس از تضعیف دین، از میان رفتن قداست آن، نداشتن قدرت استدلا‌ل و برخورد علمی ‏و یا بهره برداری‌های سیاسی دانست. چنانکه پیش‌تر گفتیم برخی افراد از روی حسن نیت و ثواب‌اندوزی برای آخرت ‏به بدترین نوع دفاع از کیان دین که همان تخریب شخصیت گویندگان و نویسندگان و گاه ضرب و شتم آنان است، روی ‏می‌آورند. این گروه در غالب اوقات، پیاده‌نظام جریاناتی می‌شوند که به دلا‌یل سیاسی، دفاع از دین و باورهای مردم را ‏بهانه می‌کنند و همین برخورد اخیر را می‌توان مصداق بارز آن دانست.‏

خلا‌صه کلا‌م آنکه جامعه ایرانی امروز در معرض قضاوت جهانی است. هتک حرمت‌ها و ترور شخصیت چهره‌های ‏علمی و برخوردهای قضایی به جهت اظهرنظرهای علمی نه‌تنها در شأن ملت بزرگ ایران و فرهنگ غنی اسلا‌می ‏نیست که زمینه را برای وارد ساختن اتهام اندیشه‌سوزی فراهم می‌سازد؛ آنچنانکه یک‌بار هم کتاب‌سوزی را به مسلمانان ‏صدر اسلا‌م نسبت دادند. امید که این تذکر برای همه دست‌اندرکاران مفید واقع شود‎. ‎ منیع: اعتمادملی پانزده اسفند