خبرهای تظاهرات واشنگتن را باید در ایران بخوانیم، در عوض خبرهای سوریه در روزنامه های آمریکا منتشر می شود، روزنامه های سوریه خبرهای داخلی اسرائیل را می دهند، خبرگزاری های اسرائیل خبرسقوط دولت عربستان را می دهند، تلویزیون های عربی خبر مسابقات اتومبیلرانی آلمان را می دهند و خبرگزاری های آلمان خبر سانسور شدید در کره شمالی را منتشر می کنند، در کره شمالی هم که اصلا هیچ خبری نمی دهند. از آن طرف ما داریم این همه زور می زنیم نام خلیج فارس به خلیج عربی تغییر نکند، یک دفعه می بینیم خبرگزاری فارس شده خبرگزاری عربی، خبرهای امروزش را نگاه کنید. معلوم نیست برای مردم کدام کشور دارد خبر منتشر می کند.
کلا از بالا تا پائین خبرهای اصلی وب سایت فارس شامل این موارد بود “ تظاهرات پرستاران در واشنگتن”، “ نگرانی عربستان از دوستی ایران با مصر”، “ دیدار هیئت ایرانی با حسن نصرالله”، “ لغو سفر احمدی نژاد به ارمنستان”، “ حمایت عربستان از عبدالله صالح”، “ اختلاف اوباما با مرکل”. یعنی وقتی خبرگزاری فارس را می بینی انگار نود درصد آمریکایی ها سیاهپوست هستند، هشتاد درصد مردم لندن دانشجوی معترض اند، 105 درصد مردم عربستان شیعه اند، در پاریس همه در حال کشتن همدیگر هستند و تنها نقطه عالم که هیچ خبری در آن نیست، ایران خودمان است.
البته اینطور نیست که هیچ خبری از ایران نباشد. نیروی انتظامی زنان بدحجاب را تهدید کرده، روحانیون بر اجرای طرح عفاف تاکید کردند، دانشجویان بیل و کلنگ دولت انحرافی را به رعایت حجاب فراخوانده اند، وزیر نیرو برای نشان دادن قدرت دولت از مردم خواسته آب مصرف نکنند و به جای آن خاک بمالند سرشان. مجلس هم دکمه های لباس احمدی نژاد را بازکرده که جورابش را بادبان کند. دولت در خبرگزاری فارس کلا دو خبر خوب برای مردم داشت، اولی این که غنی سازی افزایش پیدا می کند. و دوم اینکه “ سر بریده ابن زیاد این هفته از سوی مختار به مخاطبان تلویزیون هدیه داده می شود. بقول دوستان ” مملکته داریم!”
کسانی که می خواهند خبرهای احمدی نژاد را دنبال کنند، به رادیو دویچه وله آلمان گوش کنند، کسانی که می خواهند قیمت کالاها را بدانند بی بی سی انگلیس را گوش کنند، کسانی که می خواهند خبرهای تظاهرات 22 خرداد را بفهمند، از رادیو فردا در پراگ استفاده کنند، کسانی که می خواهند خبرهای سپاه را بدانند صدای آمریکا را ببینند، کسانی که اخبار مجلس را در مورد وزارت نفت دنبال می کنند، سی ان ان را ببینند و اگر کسی خدای ناکرده زبانم لال، گوش شیطان کر، چشمش کور، خواست خبر رهبری را گوش کند، صدا و سیما را ببیند، فعلا جز رهبر و مختار از صدا و سیما چیز دیگری گفته نمی شود.
تو زرد درآمد
البته نوشته اند که عروس تعریفی بعد از آن همه سروصدا برگشت تهران و مشغول دادن گزارش از اپوزیسیون شد. دوستان عزیز توجه کنند، جان مادر! به هر کسی که دوستش دارید قسم می خورم، اگر کسی آمد سراغ تان و گفت من نیم ساعت قبل از تهران آمدم و می خواهم با کمک آمریکا و اروپا تا دو ساعت دیگر حکومت را ساقط کنم، فورا وسط خیابان ولش کنید و زود بروید خانه. ظاهرا این سردار محمدرضا خان مدحی که سه چهار ماه بود سروصدایش از همه جا شنیده می شد، نفوذی نیروهای امنیتی ایران از آب درآمد. همین هفته پیش در مورد یک نابغه جدید الظهور به اسم “ جهانشاهی” که در پاریس کنگر خورده و لنگر انداخته نوشته ای در الشرق الاوسط خواندم که از فرط رویش شاخ تبدیل به جوجه تیغی شدم. طرف نه گذاشته و نه برداشته و مثل امام زمان رفته توی چاه جمکران و از اینطرف از نوفل لوشاتو زرتی پریده بیرون و شده رهبر جنبش سبز. هی تصویرش را نگاه می کنیم، هی چشم مان را می مالیم، هی عقب و جلو می رویم، اصلا یادمان نمی آید این بلا چطور سرمان نازل شد. البته باز خدا را شکر که این سیستم امنیتی معلوم نیست چرا نفوذی هایش را اینقدر زود می سوزاند. داداش! برادر! گمنام جان! تو که نفوذ می کنی و اطلاعات به دست می آوری، نباید فورا هم مامورت را لو بدهی و هم شیوه کارت را.
312 مفسد اقتصادی و آن 313 نفر
احمدی نژاد که بالاخره فهمید جز تولید انبوه مشکل و به گند کشیدن کشور، با ریاست جمهوری کارهای دیگر هم می توان استفاده کرد، بالاخره بعد از شش سال و در اثر وقوع یک انحراف، فعلا نه تنها به نیویورک و اوپک و حیاط خلوت نمی تواند برود، بلکه راه ارمنستان هم تا اطلاع ثانوی بسته است. فکر کنم هفته دیگر برای رفتن به مجیدیه هم باید ویزا بگیرد. این اولین بار است که یک رئیس جمهور در حالی که هنوز ترور نشده و به شهادت نرسیده، ممنوع الخروج هم ممکن است بشود. احمدی نژاد در یک کنفرانس مطبوعاتی هفته گذشته اعلام کرد “ ما 312 مفسد اقتصادی را به قوه قضائیه معرفی کردیم.” به نظرم مشائی را که مثل بستنی دوقلو به رئیس جمهور چسبیده، از فهرست خط زده است. البته آگاهان امور غیبی به ما خبر دادند که ظاهرا این فهرست، همان فهرست 313 نفر یاران امام زمان است که شش سال قبل دولت امام زمانی را تشکیل دادند و حالا یکی شان 17 پرونده رشوه دارد، آن یکی 25 پرونده کلاهبرداری، یکی هم نشسته وسط صندوق ذخیره ارزی و دارد دلارهای کاغذ پاره ها را بسته بسته می کند، تا آنها را تبدیل به رای کند. به نظرم همان فهرست 313 نفره را احمدی نژاد گرفته، اسم مشائی را از توی آنها خط زده و به عنوان 312 نفر مفسد اقتصادی به قوه قضائیه تحویل داده. حالا نه اینکه خیلی تحویلش می گیرند؟
چه کسی باید کجا کی را لنگش کند؟
این داستان داخل و خارج تمامی ندارد. من یک مقاله نوشتم و در آن دوازده هزار بار تاکید کردم که
- ” آی ملت عزیز! لطفا الکی به خیابان نروید”
طرف نامه نوشته که “ تو که بیرون گود نشستی نگو لنگش کن.”
می نویسم: “ خواهر محترم! من نوشتم لنگلش نکن، من کجا گفتم لنگش کن؟”
می گوید: “ شما می گوئید مردم بروند به خیابان کشته شوند؟”
می گویم: “ نه، من می گویم مردم نباید الکی و بدون برنامه به خیابان بروند و کشته شوند.”
می گوید: “ پس این حکومت باید تا ابد سر کار بماند؟”
می گویم: “ من در خارج از ایران کارم خبررسانی است، کسی که داخل گود است باید خودش تصمیم بگیرد که به خیابان برود یا نه، لنگش بکند یا نه.”
می گوید: “ یعنی شما هیچ وظیفه ای ندارید؟ ما در اینجا نمی توانیم حرف بزنیم، شما باید بگوئید مردم به خیابان بروند.”
می گویم: “ یعنی از بیرون گود بگویم لنگش کن؟”
می گوید: البته من خیلی به نوشته های شما اعتقاد دارم، خودم هم الآن یک سال است در لندن هستم، ولی منظورم این بود که نباید از راه دور بگوئیم لنگش کن.”
می گویم: “ یعنی منظورتان این است که شما نباید لنگش کنید.”
می گوید: “ اصولا به همه مان می گویم.“
می گویم: “ به هر حال من نمی گویم لنگش کن.”
می گوید: “ پس لطفا به دوستان تان در آمریکا و فرانسه بگوئید.”
می گویم: “ چشم، حتما”
می گوید: “ ولی برایشان توضیح بدهید که فقط از مردم بخواهند که بروند به خیابان و صدا و سیما را بگیرند و بعد از سقوط حکومت یک دولت سکولار ملی سلطنتی چپ ملی مذهبی مثل رضاشاه که دموکراسی فرانسه و لیبرالیسم آمریکا و آزادی سوئد را ایجاد کند، درست کنند، فقط خواهشا بگوئید از بیرون گود لنگش نکنند.”
می گویم: “ چشم، دیگه فرمایشی ندارید؟”
می گوید: “ نه، فقط آدرسم را در لندن می فرستم، یک نفر را که بیرون گود نباشد، بفرستید بیاید شیشه خانه مان را تمیز کند.”
می گویم: “ چشم”
بنده خدا راست می گوید. چرا ما هی می گوئیم لنگش کن، شاید دوست نداشته باشد.