دیگر وقتش رسیده که چراغها را روشن کنند و به احترام سید در حصر بایستند و سر به زیر بیندازند که آخرِ “این صحنه آرایی خطرناک” را خوانده بود و گفت که به خاطر همین بد اخلاقی هاست که پس از ۲۰ سال عزلت، از بومِ نقاشی دل کنده تا بیاید به این حوضِ نقاشی که پُرِ فراشباشی است.
راهیافتگان مجلس که پریدند و علی لاریجانی را غرق بوسه کردند، خرسند از اینکه احمدی نژاد بی چشم و رو را بر جای خود نشاند و تحقیرش کرد، ای کاش وجدانی داشتند و دست می گزیدند و می گریستند، برای آن همه خون که چهار سال پیش بر زمین ریخت تا مبادا این سایه ی شوم بر کشور افتد و به یاد می آوردند آن جمعیتِ مودبی را که به سکوتِ و نگاه فریاد می کرد: تقلب نکنید و حقیری مثل احمدی نژاد را رییس جمهور ایران نسازید.
همان موقع علی لاریجانی و برادرانش پا بر حق گذاشتند و رد پای خونینِ سید علی خامنه ای را گرفتند و رفتند تا رسیدیم به امروز که کشور با ولایت فقیه به بن بست رسیده است و احمدی نژاد برای بالا و پایین نظام، دوربین مخفی کار می گذارد.
اخلاق تبصره بردار نیست، کاری که احمدی نژاد کرد و حربه ای که از فاضل لاریجانی ساخت تا مجرمی مثل مرتضوی را ابقا کند، بی اخلاقی است و باید محکوم کرد.
اتفاقا اصلاح طلبان باید بیایند و بی اخلاقی احمدی نژاد را محکوم کنند، فارغ از اینکه آنچه کارگردان فیلم مدعی بود، درست بوده یا نه که بررسی اش با دادگاه صالح است و در پی آن محکومیت باید پرسید اگر رییس قوه ی قضاییه عادل نباشد و کسی که او را برگزیده ظالم باشد، تکلیفِ عدالت چیست. این سئوال را هم باید کسی بپرسد که محصولِ دروغ و تقلب نیست؛ کسی که احمدی نژادی نباشد.
احمدی نژاد چیزی برای از دست دادن ندارد. آیینه ی عبرتِ مرتضوی، جلو چشمش است و هشدارش می دهد که خادمین این حرم، عاقبت خائن خوانده می شوند و خلاصه اینکه جان سالم به در نمی برند.
حمله ی سراسری احمدی نژاد به خاندانِ لاریجانی نیز دردی ازمحمود دوا نخواهد کرد و آنچه اسفندیار مشایی از سند و مدرک و راست و دروغ گرد آورده هم درباره ی بزرگتر از لاریجانی هاست.
به همین زودی ها و پیش از آنکه بازار انتخابات گرم شود، احمدی نژاد با دار و ندارش به درِ بیت خواهد کوفت. احمدی نژاد قصد آن کرده که در این تاریخِ عجیب الخلقه ی ایران، کاری کند که آیندگان ندانند باید نفرینش کرد یا آفرینش گفت، چه می توان کرد که احمدی نژاد از آن نوادر است که خیانت و شجاعت و حماقت را به هم آمیخته و معجونی ساخته که محصولش، ویرانی ایران زمین است.
در این چند ماه که تا پایان دولت مانده، محمود و شرکا عزم آن دارند که چنان غوغایی بسازند که همه ی خط کشی های نظام بر هم بریزد، نه معلوم شود که اصلاح طلب و اصولگرا و بر انداز و سبز و سرخ کدام است و نه دیگر فریاد “وحدت با من” و “ دشمن، دشمن” رهبری، گوش شنوایی داشته باشد.
رییس جمهورِ تقلبی با این شهر آشوبی می خواهد تا از همه ی سیا هکاری های این سالها و بد نامی اش، نجات پیدا کند و انگشت اتهام را در چشم رهبری فرو کند. شاید هم این وسط و با افشاگری های کوبنده، بخشی از جماعتِ ایران را همراه کرد و آتش کینه ی ایرانیانِ خاموش را بر افروخت و آنگاه با دلجویی از سبزهای مصدوم و مجروح و حتی چند کلامی درباره رفع حصر از سردار و سالار ملی، آبرویی به عاریت بگیرد و از آن سو امتیازی از رهبری، برای نگفتن باقی رازهای مگو.
هرچه هست در سرِ محمود چیزهایی از این قبیل می گذرد، ولی از آن طرف با کسی در افتاده که آنقدر مار خورده که افعی شده است. رهبری با سپاه و صداوسیما و سربازان گمنام و کیهانش، حساب احتمالات را خواهند کرد و مثل اینبار که پیش دستی کردند و نگذاشتند مرتضوی را سرپرست وزارتخانه کند و قاضی سابق را روانه ی زباله دان تاریخ کردند، باز هم نیت خوانی خواهند کرد.
حتی ممکن است احمدی نژاد را عزل کنند و یکی دو ماه آخر را با شورای ریاست جمهوری پیش ببرند و انتخابات را زودتر برگزار کنند. این وسط هیاهوی احمدی نژاد حتی می تواند به نفع سیاست های استبدادی رهبری نیز تمام شود و “سید علی” بدلی هم به محمود و هم اصلاح طلبان بزند و با کنترلِ صدای احمدی نژاد و قمر در عقرب نشان دادن اوضاع، همه ی سر و صداهای انتخابات آزاد را خاموش کند و احیانا حضور یک نامزد اصلاح طلب مقتدر را زیرِ لجن پراکنی های دولتِ محمودی، دفن کند. علمای دین از این ترفندها زیاد دارند، می گویند: دفع افسد به فاسد.
میان این همه مار و افعی که رهبرِ جادوگر و محمود شعبده باز آورده اند، باید که عصای موسی انداخت و نام مبارکِ انتخابات آزاد را تکرار کرد تا این سحر باطل شود.
محکوم کردن همه ی افشاگری های احمدی نژاد، چه حالا و چه در آینده و همزمان، خواستن و خواستنِ انتخاباتی بی دخالتِ رهبری و جنتی، چاره ساز است.
ایران به افشاگری نیاز ندارد، چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است، ایران تشنه ی انتخابات آزاد است و می توان از بند بازی های احمدی نژاد که به هر حال رهبری و باندش را تضعیف می کند، بهره برد و آن خواسته ی بنیادین را مطرح کرد و ایمان داشت که سنت الهی همچنان جاری است و دست خدا بالاتر از همه ی دستهاست.