سینمای نظام، کارگردان امنیتی، فساد جنسی و گونترگراس
خبرها در سینمای جمهوری اسلامی داغ داغ است.کارگردان “سیاسی ترین فیلم تاریخ سینمای ایران” مامور امنیتی از کار در می آید، بازیگران زن با “ حال طولانی” نقش می گیرند، یکی که فیلمهایش تما شاگر ندارد می خواهد با”محتوا” به جنگ تکنیک هالیوود برود، و ریاست سینمائی از دشنام گونترگراس تشکر می کند.
کارگردان امنیتی
محمد نوریزاد در مصاحبه ای که فاش می کند: ابوالقاسم طالبی کارگردان فیلم “قلاده های طلا” نه فقط از مأموران اطلاعاتی اصفهان است، بلکه وزارت اطلاعات ایران یک بار نیز از او خواسته بوده که صحنۀ به قتل رسیدن شاپور بختیار توسط مأموران وزارت اطلاعات ایران را در قالب یک فیلم به تصویر بکشد.
اهالی سینما بیاد می آورند که هنگام انتشار مجله” سینما ویدئو” به صاحب امتیازی و سردبیری ابوالقاسم طالبی، علی فلاحیان به تلویح گفته بود که او مامور اطلاعات اصفهان است و برای ماموریت به تهران فرستاده شده است.
سلحشور: جنگ با هالیوود، تحسین قلاده ها
آخرین حرف های فرج اله سلحشور راباید خواند، آنهم بدون هیچ توضیح:
برای جلوگیری از اتفاقی نظیر آنچه برای پروژه یوسف پیامبر(ع) روی داد، طرح اولیه و سیناپس مجموعه موسی کلیمالله(ع) را با حضور سیدمحمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت کردیم.
من کار نگارش را آغاز کردهام و تا به حال ۲۰ قسمت از ۵۰ قسمت سریال به نگارش درآوردهام. از مردم میخواهم تا دعا کنند که زودتر این سریال نگارشش به پایان برسد. چون نقطه کور زیاد دارد و بنی اسرائیل فضا را آلوده کرده و کشف حقیقت از میان ۴ هزار سال دروغ کار بسیار سختی است.
ما افراد توانمندی در داخل کشور داریم که قطعا در طول کار از آنها استفاده خواهیم کرد. این سریال از جلوههای ویژه بسیاری برخوردار است که شکاف دریا از جمله کوچکترین آنها به شمار میرود.
آمریکائی ها به شکلهای مختلف به ما حمله میکنند، ما هم اقداماتی علیه آنها انجام میدهیم. من احتمال میدهم که بعد از جنگ فرهنگی کار به گزینه نظامی هم برسد. ما برای اولین بار غیر از یهود نگاه جدیدی به داستان این حضرت ارائه میدهیم. آمریکاییها انید دارتد با تکنیک جلوی ما بایستند ولی ما با محتوا جلوی آنها میایستیم و تکیهمان به بخشهایی است که دیده نمیشود.
ما انقلاب کردیم، خون دادیم و پشت و ریشه انقلاب اسلامی که امروز مرجع خیزشهای اخیر در کشورهای اسلامی است، به هزاران سال میرسد. آیا ما برای این انقلاب کردیم که سینماگران الگوی ما بشوند؟
چرا باید ۷۰ درصد دانشآموزان از یک مدرسه عاشق بازیگری و بازیگران باشند؟ اولین بار که من قرائت جواد فروغی را دیدم برایش صدقه انداختم و برای طباطبایی آن کودک خردسالی که به آن زیبایی همه چیز را با آیات و روایات تفسیر میکرد، گریه کردم. قرار بود الگوی ما شهید فهمیده شود یا فلان هنرپیشه؟
چرا یک جامعه اسلامی فقط باید مروج فرهنگ آمریکا باشد؟ چون سینما و تلویزیون تصمیم گرفتهاند بازوی آمریکا و صهیونیست باشند. ما میگوییم چرا فساد را ترویج میکنید؟ صدها هزار زن و دختر در خطر هستند. ما میبینیم کسانی که به دفترهای سینمایی مراجعه میکنند و با پیشنهادهای نا به جا روبرو میشوند. آن به کنار بقیه بچه مدرسهای ها هم این فضا را الگوی خود میکنند. ما با تلویزیون و مسئولان آن دعوا نداریم، اما ببینید که در فیلمها و سریالها مثلا یک زن عربده میکشد یا چاقوکشی میکند. این بازیگری نیست.
«قلادههای طلا» یک فیلم ارزشی است.دلیل نمیشود اگر فضا مسموم است، بگوییم فیلمهای ارزشی طرفدار ندارند، این فیلم با چنین شرایطی مواجه است ولی مخاطبان بسیاری را با خود همراه کرده است.
گرفتن نقش با حال طولانی…
پرستو صالحی نوشت: “دور از جون تهیه کنندگان و کارگردانان و هنرمندان فرهیخته کشورم که هممون میدونیم چه کسانی هستند و چه کسانی نیستند و فقط ادعا و اداشو دارن، به یک تهیه کننده سرشناسی از سره درد دل گفتم: دلم یه کار طولانی میخواد گفت: اونیام که بهت کار طولانی بده حال طولانی میخواد… به قول مرحوم شکیبایی: وای…”
ماهایا پطروسیان جواب داد :
“فساد در سینما وجود دارد، اما به همان اندازه در سطح مملکت نیز چنین مسئلهای وجود دارد. اصولاً اگر فساد در مملکت فرصت ریشهدوانی داشته باشند، تبعاً نشانههای آن در تمامی سطوح جامعه نمود پیدا میکند.فساد در بخش اقتصادی به یک شکلی، در مسائل فرهنگی و اجتماعی به گونهای دیگر وجود دارد، اما اگر ما درباره فساد در سینما صحبت میکنیم به این علت است که ما بیشتر از بقیه اقشار جامعه، اهالی سینما را میبینیم و میشناسیم وگرنه همه میدانیم بسیاری از مسائل غیر اخلاقی و فساد در جاهایی از جامعه به صورت وحشتناک تر اتفاق میافتد که نه کسی میبیند و نه میتواند جلوی آن را بگیرد. بنابراین نمیتوانیم بگوییم همه جای جامعه پاک است و حالا بیاییم درباره این موضوع در سینما صحبت کنیم.
زمانی که در تمامی حوزهها و البته در حوزه سینما ملاک ورود، تخصص نباشد و افراد بدون داشتن صلاحیت لازم با پارتیبازی و آشنایی و با موارد دیگر که فساد نیز شامل آنها میشود پستی، مقامی، شغلی و پول بیشتری به دست آورند، به تبع برای سینما نیز همین اتفاق میافتد”.
تمجید شمقدری ازتوهین به “نظام”
بعدا زانتشار شعر کونترگراس، نامه ای از جواد شمقدری خطاب به او منتشر شد: جاری شدن مسئولیت انسانی و تاریخی تان را از قالب واژگان و ادبیاتی که به زیبایی هشدار می دهد، خواندم. بی تردید بیان این حقایق می تواند وجدان های خفته و سکوت زده (غربی) را بیدار کند.
چه قلم هایی که به هنگام بر صفحات لغزیدند و توانستند مسیر تاریخی را عوض کنند و چه نویسندگان و هنرمندانی که به تنهایی بیش از دهها لشگر مانع فاجعه های انسانی شده اند. بی تردید شما نیز در یک مقطع حساس تاریخی و در اوج قله شهرت و توانایی و فروتنی بار دیگر نشان دادید که نگاه و دغدغه انسانی یک هنرمند می تواند چقدر ضامن بقای سعادت و خوشبختی بشر باشد.
کیوان کثیریان، از گاف بزرگ شمقدری پرده برداشت:
حالا واجب تر ازشما نبود که به گونترگراس نامه بنویسد؟ اصلا شما حوزه کاری ات ادبیات است؟ سیاست خارجی است؟ انرژی هسته ای است؟ اصلا شما گونترگراس را می شناسید آقای عزیز؟ اصلا شعرش را خوانده اید؟ زبان آلمانی که می دانم بلد نیستید. چه کسی برایتان ترجمه کرده؟ با چه ترجمه ای خوانده اید؟ واقعا خوانده اید؟
بله، درست. گراس از سیاست های جنگ طلبانه صهیونیست ها انتقاد کرده، از اشغالگری شان و شهرک سازی شان هم. اسراییل اتمی را هم خطرناک دانسته. همه اینها درست. دمش هم گرم. اما از آنطرف مستقیما دارد به سران مملکت ما توهین می کند، بعد شما می گویید: “جاری شدن مسئولیت انسانی و تاریخیتان را از قالب واژگان و ادبیاتی که به زیبایی هشدار میدهد خواندم”.
اگر خواندید کجایش را خواندید؟ کجایش را نخواندید؟ این بخش اش را واقعا خواندید؟: “ادعا میشود که زدن ضربه اول به مردم ایران و چه بسا محو کردن آنها از صحنه گیتی حق است، زیرا گمان میرود در قلمرو….. خلقی اسیر در یوغ…. به هلهلههای اجباری وا داشته،.. یک بمب اتمی ساخته میشود.”
حال شما خوب است آقا؟ فکر کرده اید هرآنچه شما و اطرافیانتان دوست دارید بفهمید، حقیقت است. کسی که در مسایل ساده حوزه تحت مدیریت خود حداقل ذکاوت را بروز می دهد، چه اجباری است در حوزه های دیگر سرک بکشد؟
این شهوت نامه نگاری به خارجی ها از کجا می آید؟ آخر کسی که مسوول سینمایی کشور است باید تا این حد ساده اندیش باشد؟ چه کسی به ایشان مجوز داده که هروقت دلش خواست نامه نگاری کند و آبرو و حیثیت یک ملت را ببرد؟ چرا کسی با این سوء رفتار برخورد نمی کند؟
بار پیش که با نامه ناشیانه و حمایت بی جهت از فون تریه و واکنش تحقیرآمیز فیلمساز دانمارکی، حیثیت برای ما باقی نگذاشت، این بارهم با این موضع گیری در برابر شعر گونترگراس، همان آبروریزی تکرار شد.
آخر وقتی مسوول بلندپایه فرهنگی یک مملکت تا این اندازه ناشی باشد، روی مردم آن کشور چه حسابی می کنند؟
با این همه سوء مدیریت در ماجرای اکران نوروز حالا شما باید طبیعتا سر در گریبان شرم و خجالت فروبرده باشید. چطور وقت می کنید شعر گونتر گراس بخوانید و نفهمیده، نامه فدایت شوم بنویسید؟ فرصت طلبی و بی دقتی تا چه حد؟
جالب آنکه حوزه هنری هم گاف مشابهی داده و برای گراس بیانیه منتشر کرده و گفته: “ حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، این حرکت متهورانه و جسورانه را که از درک عمیق این نویسنده آلمانی نشأت میگیرد، میستاید و امیدوار است دیگر نویسندگان و هنرمندان بزرگ جهان نیز با درک شرایط سیاسی موجود جهان و با موضعگیریهای عالمانه و دقیق خود معاملههای سیاسی ناعادلانه و نابخردانه جهان امروز را بر هم بزنند و با ارائه آثاری اینچنینی، تحلیلی منطقی و خردمندانه در اختیار افکار عمومی جهان قرار دهند.”
واقعا جای تاسف است که یک مترجم درست و درمان در مجموعه عریض و طویل حوزه وجود ندارد که حداقل آقایان شعر را درست و کامل بخوانند، بعد برای گونترگراس، یقه بدرانند.