صید ماهی بزرگ ایران

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

“۱۰۴ سال پس از مشروطه؛ انقلابی که هنوز به پایان نرسیده” استبداد دینی که به گفته میر حسین موسوی “بدترین استبداد است”  بر میهن اولین انقلاب آزادی مشرق زمین حکم می راند. “ملک و ملت گرفتار حاکمیتی خودسر شده”، آنطور که عزت اله سحابی می گوید و آخرین تحقیق چنین حکایت دارد: “ازدواج موقت به شغل تبدیل شده است.”

رئیس جمهور دولت کودتا به مجله آمریکایی “نیویورکر” می گوید: “ایران کشوری آزاد است که همه به راحتی از هم انتقاد می‌کنند و امروز هم همه رقبا و مخالفین من آزاد هستند. ایران هیچ نوع دیکتاتوری اعم از حزبی یا غیرحزبی را بر نمی‌تابد.”

 

خانم ها، آقایان! دوره آخرالزمان نیست. هفته سوم مرداد ماه 1389 رابه پایان می بریم.

محسن امین‌زاده، مصطفی تاج‌زاده، عبدالله رمضان‌زاده، فیض‌الله عرب‌سرخی، محسن صفایی فراهانی، محسن میردامادی و بهزاد نبوی از مقامات سابق جمهوری اسلامی، گروه بسیار کوچکی از”منتقدین” مورد نظر هستند که همزمان بافرمایشات رئیس دولت کودتا نامه‌ای  خطاب به رئیس قوه قضاییه و رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح می نویسند.نویسندگان این نامه توسط کودتا چیان”دستگیر، متهم به اقدام علیه امنیت کشور شده و بر اساس آن با احکام ظالمانه به زندان‌های طویل‌المدت و محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شده‌اند.”

مهدی خزعلی که خودش هم بعلت نوشتن مطلب در وبلاگش به اقدام علیه امنیت کشور متهم شده، پرسش جانسوزی رامطرح می کند: “امنیت کشور یعنی معادن سنگ حضرت آیت‌الله، پرونده لاستیک دنای حجه‌الاسلام والمسلمین، کارخانه قند معظم له یا املاک دماوند مد ظله العالی! کدام به خطر افتاده است؟”

همه می دانند منظورش آخوندهای کودتاچی ـ یزدی و جنتی- است.

 نفر دوم دولت کودتا- رحیم مشائی معروف- روز روشن ورو به دوربین ها و ضبط صوتها وظیفه دولت راچنین بیان می کند: “ما ماموریت داریم به دنیا بفهمانیم که اسلام ایرانیان اسلامی متفاوت، روشنگر فرصت‌ساز، زندگی‌پرداز و آینده‌ساز است و ظلمت و ستم را برنمی‌تابد.”

 برای اثبات این مدعا یک فرمانده سابق سپاه را چنان شکنجه می کنند تابنویسد: “در شکنجه خدا را بنده نیستند چه رسد به حضرت زهرا!“، دندان های زندانی سیاسی دیگری را می کشند که مایه عبرت شود؛ رهبران بهائی را پشت درهای بسته به 140 زندان محکوم می کنند، اعتصاب غذای زندانیان سیاسی مسلمان خبر روز دنیا می شود. بدستور رهبری مانع از اجتماع صنفی سینماگرانی می شوند که می خواهند در باره بیمه و بیکاری بحث کنند. معاونت ارشاد که از فیلمبرداری فیلم تبلیغاتی احمدی نژاد به این مقام رسیده، شاخص ترین چهره های سینمای ایران را “اذناب آمریکا” لقب می دهد.

وزارت اطلاعات مانع برگزاری روزه سیاسی دفتر تحکیم وحدت و سبب انتشار بیانیه ای بااین عنوان می شود: “مدعیان مدیریت جهان از برپایی سفره افطار هم می ترسند.”

مانع رفتن مهدی کروبی به مجلس ختم می شوند و با حذف بودجه، دفتر فائزه هاشمی را هم که به ورزش زنان می پرداخت، تعطیل می کنند.

کامران دانشجو، وزیر علوم دولت محمود احمدی‌نژاد اعتقاد به ولایت فقیه را شرط استخدام استادان دانشگاه‌ها می داند و می گوید: “وظیفه دانشگاه‌ها تربیت سرباز برای امام زمان است.”

ودامنه آزادی آنقدرگسترش می باید تا به ارتفاعات چندهزار متری هم می رسد که 100 کیلومتر با مرکز استان یعنی رشت فاصله دارد. به مردم اجازه نمی دهند جشن سنتی “نوروز بل”  را در ارتفاعات روستای “خصیب دشت” شهرستان املش گیلان برگزار کنند.

 


خانم ها، آقایان! دوره آخرالزمان نیست. هفته سوم مرداد ماه 1389 رابه پایان می بریم.

رئیس جمهور دولت کودتا که “ ادبیات” او حتی مورداعتراض قاضی القضات ظلم ـ صادق لاریجانی ـ است، به “فرهنگ اوباش” عباراتی دیگر می افزاید: “امریکا و اروپا می خواهند جفتک بیاندازند.“و”روسیه جاسوس بازی” می کند. او ایران را هم درحد دولت خود تنزل می دهد: “اگر دولتی در جهان بطور کامل مشروعیت داشته باشد آن هم ایران است.”

و رحیم مشائی معاون ومشاور ورئیس دفترش ـ که از قضا پدر عروس او هم هست - در چشم بهم زدنی  از میان “خودی” ها رانده می شود. هنوز معلوم نیست مشائی در پی اجرای کدام سیاست پنهان از “مکتب ایران” سخن گفته و مردم ایران را به شخصیت های اساطیری خود تشبیه کرده است. اما همین کفایت می کند که مصباح یزدی او را “غیرخودی” بخواند، پشت “امام خیمنی” سنگر بگیرد و به موضوع رنگ و لعاب تئوریک بزند: “شما که ادعای خط امام می کنید، امام راحل در کدام سخنرانی خود از اسلام ده بار سخن نگفت و از ایران نام برد؛ ما که پیرو او هستیم باید همان روش را ادامه دهیم.”

سرلشگر سیدحسن فیروزآبادی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، قضیه را کاملا باز می کند: “وقتی فردی می‌آید در آن جایگاه می‌گوید مکتب ایرانی، یعنی کشورهای اسلامی، حساب ما از شما جداست، کشورهای عربی حساب ما از شما جداست این در جهت تجزیه‌ی جهان اسلام است. این‌ها جرایم امنیت ملی هستند، این اظهارات ارکان نظام را مورد هدف قرار می‌دهند، وقتی کسی مکتب ایرانی را در نفی و کنارگذاشتن مکتب اسلام ناب محمدی اراده می‌کند و ایران را در مقابل جمهوری اسلامی ایران بیان می‌کند مگر جز ادامه راه فتنه‌گران است؟”

صادق زیباکلام، نظرش به سخن صادق لاریجانی است، اما  چشم انداز وسیعتری را نشان می دهد: “درگیری بر سر زبان بی‌ادبانه نیست، این شروع یک اختلاف عمیق‌تر است.”

حق با زیباکلام است. در ادامه “نبرد که بر که” برای تسلط کامل یک نیرو بر سرنوشت ایران، گروه بندیهای گوناگون از سنگرهای پنهان سی ساله سر بر می کشند  و درکنار نیروهای موجود آرایش جدید قوای سیاسی را سامان می دهند.

دیدار هاشمی رفسنجانی از مشهد و استقبال عباس واعظ طبسی از او، می تواند نشانه تبدیل محور سرنوشت ساز خامنه ای- طبسی به اتحاد هاشمی ـ طبسی باشد؛ اتحادی که اکنون همان روندی

را طی می کند که مصباح- احمدی نژاد بنیانگذارش در درون نیروهای ارزشی بودند  و رحیم مشائی توانست از این میان سر بر کشد:کم اثر و سپس خنثی کردن نقش ولایت فقیه. امری که سبب شد

خامنه ای برای تقابل به آن “اطاعت” ازخود را رسما اعلام دارد.

در لحظه کنونی، هر یک از این سه نیروی آشکار و گروه بندی های متعدد مخفی تاثیر گذار، شکار “ماهی بزرگ ایران” را در گرو رابطه با امریکا می بینند ودر پس شعارها و خطابه های آتشین حمله به  امریکا و ذوب در ولایت می کوشند طرف “مذاکره مردانه”- به تعبیر احمدی نژاد-   آمریکا باشند.

هیلاری کلینتون، می گوید در باره برنامه هسته ای ایران، ایالات متحده آمریکا از راه های گوناگون برای جمهوری اسلامی ایران پیام فرستاده و تهران را به بازنگری در سیاست اتمی خود، فراخوانده است.
از  مضمون این “پیام” ها هر کس باخبر باشد، قطعا مردم ایران را شامل نمی شود. می توان سیاست آمریکا را مانند بهمن آقایی دیبا، تحلیل گر مسائل سیاسی ایران در آمریکا، تحلیل کرد: “در حال حاضر سیاست آمریکا در مورد مسائل مربوط به ایران- بخصوص برنامه هسته ای-  روی یک سه شاخه یا سه راه حرکت می کند. یک شاخه این مسیر، دیپلماسی است. یعنی اعلام آمادگی برای مذاکره و باز گذاشتن راه های صحبت کردن از طرق مختلف منجمله در چهارچوب گروه ۵+۱ است. دومین شاخه، طرح مسئله تحریم هاست. و سومین شاخه نیز تهدید نظامی علیه ایران است. من فکر می کنم که خلاصه آنچه که خانم کلینتون در صحبت های اخیرشان به آن اشاره کردند، بیان همین سه سیاست است.وقتی احساس می شود که راه حل نخست- یعنی راه حل مذاکره- در حال پیشرفت نیست، طبیعی است که راه حل دوم به صورت فعال تری مطرح می شود. و شاخه تحریم ها به دنبال شاخه دیپلماسی در حال حرکت بوده و فعال شده است.”
روزنامه نیویورک تایمز می نویسد: “تحریم‌ها مقام‌های ایران را شگفت‌زده کرده است.”

روزنامه وال استریت ژورنال گزارش می دهد: “تحلیل تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران از هم اکنون حکومت ایران را به شدت تحت فشار قرار داده است. فقط یک ماه پس از امضای قانون تحریم‌های جدید آمریکا توسط پرزیدنت اوباما به نظر می‌رسد که این سختگیری‌های جدید حکومت ایران را متوجه خطر کرده است.”

وآخرین خبرهای هفته از شرکت برزیل در تحریم ها، کاهش 73 درصدی صدور بنزین ترکیه به ایران وتوقف صادرات اتوموبیل تویوتا حکایت دارد. حلقه محاصره لحظه به لحظه تنگتر می شود. فیدل کاسترو باردیگر خطر نزدیک جنگ را هشدارمی دهد.

وگروه بندی های  درون نظام، هریک به روشی می کوشند این “تهدید” را به “فرصت” برای خود تبدیل کنند.

احمدی‌نژاد در گفت و گویی با نشریه نیویورکر که متن آن سه شنبه منتشر می شود، از بی‌توجهی”های آمریکا به پیشنهادهای مکرر او برای انجام گفت و گوی مستقیم ابراز ناخشنودی می کند: “بنده برای آقای اوباما پیام تبریک فرستادم… اما پاسخی دریافت نشد. سپس آمادگی خود را برای گفت‌وگوی آزاد و در برابر رسانه‌ها در جریان سفر نیویورک اعلام کردیم… اما باز هم پاسخی دریافت نشد. با توجه به تیرگی روابط دو کشور در سه دهه‌ی گذشته پیام تبریک به اوباما «برداشتن گام اول» بود و «اهمیت بسیاری» داشت.”

منوچهر متکی، وزیر خارجه اش صریح ترحرف می زند: “آمریکا بهتر است لقمه را دور نکند.”

 گروه بندی پنهانی که نرم نرمک در قامت رحیم مشائی خود رانشان می دهد، از طریق “گرد هم آئی باشکوه ایرانیان مقیم خارج” وبر افراختن “پرچم ایران” سر پل مذاکره می شود. نویسنده ای، صحنه را خوب تصویر می کند: “اسفندیار رحیم مشایی در آخرین روز همایش، با زبانی شبیه زبان مندرس ادبیات عاشقانه دوران قاجار، از “زیبایی های روحانی ایران و عشق به آن” می گوید. کسی که پنج سال تمام است بدون وقفه مهمترین محوطه های تاریخی و فرهنگی ایران را با خاک یکسان کرده، گنجینه های ملی را به کشورهای خارجی انتقال داده یا به فروش رسانده، گردشگری را تبدیل به زیارت قبرستان و مسجد و امامزاده کرده، صنایع دستی و ملی را با کمک دولت چین به نابودی کشانده، و منابع طبیعی را برای گرفتن توجه روس ها به حراج گذاشته ـ ناگهان تبدیل به یک ایراندوست لطیف و ظریف و عاشق پیشه شده است و مرتباً ذکر “ایران، ایران” گرفته است و در در جمع میهمانان خارج کشوری حکومت اسلامی، به همین شکل سینه چاک وطن شده است.”

ناظران سیاسی حمله بسیار شدید کیهان به این مراسم وبه ویژه هوشنگ امیر احمدی، وگشودن توپخانه بر روی رحیم مشائی را برای حذف جریان او در مسیر مذاکره ارزیابی می کنند.  

و سرانجام نوبت علی اکبر ولایتی مشاور رهبرجمهور اسلامی  در امور بین‌الملل می رسد تا در جریان سفر به سوریه اعلام کند: “ایران آماده است درباره برنامه هسته‌ای خود با آمریکا گفت‌وگو کند.به‌رغم اینکه اعتقادی به دولت آمریکا نداریم، آماده هستیم با این کشور درباره برنامه هسته‌ای گفت‌وگو کنیم. ایران ملاحظاتی درباره ترکیب گروه 1+5 دارد ولی همچنان به حل مسئله هسته‌ای از طریق گفت‌وگو متعهد است.”

خبر را خبرگزاری فرانسه می دهد، در ایران توسط ایلنا منتشرمی شود و ساعتی بعد  مهر تکذیب پزشک ونزدیکترین مشاور علی خامنه ای پایش می خورد. خبرگزاری فرانسه بر صحت خبر خود پا می فشارد و افکارعمومی آن را هم مانند فتوای “اطاعت” به حساب واقعیات تکذیب شده می گذارد.

 


خانم ها، آقایان! دوره آخرالزمان نیست. هفته سوم مرداد ماه 1389 رابه پایان می بریم.

ترانه نادر ابراهیمی از دهان خاموش شده دیگر در فضاطنین انداز است:

ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس
چه سفرها کرده‌ایم، چه سفرها کرده‌ایم
ما برای بوسیدن خاک سر قله‌ها
چه خطرها کرده‌ایم، چه خطرها کرده‌ایم
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود
خون دل‌ها خورده‌ایم، خون دل‌ها خورده‌ایم
ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود
رنج دوران برده‌ایم، رنج دوران برده‌ایم
ما برای بوئیدن بوی گل نسترن
چه سفرها کرده‌ایم، چه سفرها کرده‌ایم
ما برای نوشیدن شورابه‌های کویر
چه خطرها کرده‌ایم، چه خطرها کرده‌ایم
ما برای خواندن این قصه عشق به خاک
خون دل‌ها خورده‌ایم، خون دل‌ها خورده‌ایم
ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک
رنج دوران برده‌ایم، رنج دوران برده‌ایم

 واین مهدی خزعلی است که می گوید: “تمامیت ارضی ما دارد فدای قدرت طلبی عده‌ای خاص می‌شود، منابع، ذخایر و توان بالقوه و بالفعل ما به حراج می‌رود، همه کشورها کوچک عالم از کیسه خان بهره برده‌اند تا شهوت جلب توجه او ارضاء شود.”