برآیندهای اجتماعی نزاع و ستیز
خلاصه نمایش:
بگمان که پس ازتحمل سه سال اسارت و کاراجباری در سیبری به زادگاهش هامبورگ بازگشته است ،دستخوش بحران ذهنی و روحی ویرانگری می شود که چاره ای جزخودکشی برای او باقی نمی گذارد. اوکه همسر و خانه اش را ازدست داده، پدر و مادرش در جریان نازی زدایی پس از جنگ به دست همشهریانش کشته شده و حتی خانه پدری اش هم توسط دیگران اشغال شده است، اکنون پس از بازگشتش از جنگ ، نه تنها همه ی در ها را بروی خود بسته می بیند…
نویسنده : شهرام احمدزاده.طراح و کارگردان : آرش دادگر.بازیگران : (به ترتیب الفبا) سعیده آجرلی/ مهران امام بخش/ آرش دادگر/ خسروشهراز/ امین طباطبایی/ عمار عاشوری/محمدرضا علی اکبری/ شیوا مکی نیان.دستیاران کارگردان : مهراب رستمی/ عمار عاشوری/منشی صحنه : نرگس صفری/ مدیر صحنه : احسان ناجی/ دستیار صحنه : سعید قدوسی نژادمدیر اجرا: احمد رشیدی / مدیر تولید: نورالدین حیدری ماهر.طراح لباس: الهام شعبانی/دستیار طراح لباس: مونا گلپایگانی/ طراح پوستر و بروشور: نرگس صفری/عکاس: محمدرضا صاحبی/ روابط عمومی : مونا گلپایگانی.
بازگشت سرباز، نمایش یک سرباز نیست، نمایش جنگ نیست، بلکه نمایش خشونت است . خشونت در ممانعت از ورود به شهر، خشونت زن در انکارِ همسرش، خشونت زنی در تصاحب خانه و خشونت مرگ در لذتِ گرفتن جان انسانها در لحظه ی خوشی! و البته خشونت درهای بسته شده ی یک شهر در مقابل دیدگان مبهوت سربازی که نمی خواهد میز باشد.همه ی این ها مفاهیم،سوالاتی را در اختیار مخاطب قرار می دهند که پاسخ های گوناگونی را در بر خواهد داشت.سوالاتی که در حین اجرای اثر در تماشاگر به وجود می آید و صد البته اجرا به آن ها پاسخگو نیست.
نمایش “بازگشت افتخارآمیز” بیش از آنکه در حوزه ادبیات دراماتیک قابل تحلیل و نقد باشد، اثری متکی بر جنبههای ادبی و بیشتر نزدیک به ادبیات روایی و گفتاری است. پیشتر شهرام احمدزاده را به عنوان درامنویسی میشناختیم که علاقهمند به تئاتر قصهگوست و حتی اگر قصد بیان اندیشه و مفهومی را داشته باشد، آن را در قالب یک داستان و با توجه به جذابیت و گیرایی عناصر داستانی درام در معرض انتقال میگذارد.
اما احمدزاده در این نمایش رسم همیشگی را که در آثارش رعایت میکرد، پشت سر میگذارد و از همان لحظه آغاز با جملهها و کلمات و واژهها بازی میکند؛ 1800 … 1801… 1802 شمارش سالهای اسارت سرجوخه بکمان است، شمارشی که قبل از ورود تماشاگران به سالن آغاز شده است. احمدزاده نمایشنامه جدیدش را سراسر بر مبنای گفتار و کلام مورد پرداخت قرار داده است. قهرمان نمایشنامه او پیش از آنکه یک شخصیت دراماتیک باشد بازیگری است که نطق میکند. در واقع بیان مستقیم اندیشه، آن چیزی است که مهمترین آسیبها را متوجه کار کرده است. نمایشنامه پتانسیل لازم برای درگیر کردن مخاطب را با خود به همراه دارد و میخواهد با اندیشه و محتوا پل ارتباطی میان تئاتر و مخاطب را ایجاد کند.
نمایشنامه در این مسیر تراژدی و باز شناخت و وقایع بعد از آن را محمل پرداخت قرار میدهد و با جانشین کردن جایگاه قهرمان، چالشی ژرف ساخت را به اقتباس میگذارد و قصد دارد به مضامینی امروزی دامن بزند. مفهوم و ژرف ساخت نمایش دادگر به همان اندازه که جذاب، مفید و امروزی است، راه مناسبی را برای در معرض انتقال به تماشاگر قرار گرفتن، در اختیار دارد.
دادگر در درام جدیدش که برگرفته از یکی از تاثیرگذارترین آثاردراماتیک دنیا یعنی “بیرون پشت در” اثر بوشنر است تا اندازهای از تئاتر قصه محور و داستانگو فاصله گرفته و اگراجرای نمایش “حریم” را از آخرین کارهایش حذف کنیم، میتوانیم گرایش به نوعی سادگی در ساختار و تمایل به روایت غیرپیچیده و روان را در آثار او مورد بررسی قرار دهیم. البته این سادگی با اندکی شتابزدگی و سطحیپردازی در متن هم همراه بوده و همین ویژگی، برخی از نمایشنامههای دادگر را با تمایل به سخنوری و نقل روایت همراه کرده است. ویژگیای که با آثار تئاتری قبلی دادگر و گرایش به قصه پردازی و طرح معما در آنها تفاوتهای قابل تأملی دارد.
به نظر میرسد که نویسنده وکارگردان در این اثر با آزادی کامل به سمت طرح مضمون مورد نظرش نزدیک نشده و اگر چه ساختار و شکل مناسب برای بیان اندیشهاش را یافته، اما به واسطه تحمیل برخی محدودیتها هنوز به بستر و حوصله کامل برای بیان این اندیشه دست پیدا نکرده است. “بازگشت افتخار آمیز مردان جنگی” تلاش میکند تا مفهوم مورد نظر را با خود به همراه داشته باشد، اما ظرفیتهایی که ایجاد میکند، فرصت و ابزار لازم برای بیان کامل را در اختیار نمیگذارند. شخصیتها، جغرافیا، نوع روابط و حادثه اصلی هر یک سایهای از مفهوم مورد انتظار را با خود به همراه دارند. اما ظاهراً امکان بازگشایی دریچههای راهنما برای نشان دادن کافی رمزها را در اختیار نویسنده و کارگردان قرار ندادهاند.
درام مورد نظر داستان عشق و درد است.علیرغم اینها فضای خلوت و روایت ساده ارتباط میان آدمهای داستان آن قدر ساده و صمیمی به نظر میرسد که هیچگاه در سطح شبکه ارتباطات بیرونی روایت باقی نمیماند و از همان لحظه نخست به دل مینشیند و گویی آنکه قصد دارد در ذهن و احساس مخاطب رسوخ کند و عمق پیدا کند.
داستانی که روایت همیشه بشر در بند شرایط دشوار اجتماعی را نقل میکند. به همین دلیل هم هست که بیش آنکه با ساختار قصهاش قصد جلب و جذب توجه مخاطب را داشته باشد، به واسطه حس انسانی و عمیق با مخاطب درگیری و ارتباط ایجاد میکند. آدمهای آواره و درد کشیده نمایش به همان اندازه که شناسنامه فردی و مختص خودشان را دارند، به واسطه درگیری با شرایط و وضعیتشان عمومیت پیدا میکنند و اثر، دردی همهگیر و بزرگ را با مخاطب به اشتراک میگذارد.
شاید اگر این روایت درد و تحلیل آن در شرایط، شکل کاملتری پیدا میکرد و در اجرا نیز به خلق اتمسفری قدرتمند منتهی میشد، حتی نمایش میتوانست بسیار موفقتر از اینها هم باشد.
بررسی مشکلات روایت در “بازگشت افتخارآمیز..” تا اندازهای برای اثبات کاستیهای عناصر ساختاری درام در نمایش جدید “ آرش دادگر” کافی به نظر میرسد؛ اما در عین حال برآیند عناصر اجرایی و ترکیب کلی نمایش به گونهای است که این کاستی کمتر به چشم میآید. بنابراین باید اعتراف کرد که نمایش، ویژگیهای مثبت و مؤثر دیگری دارد که ضعفهای ساختاری درام را در آن پوشش دادهاند را دارد. زبان و لحن روایت نمایش هر جا که به حقیقت و انسانیت نزدیک میشود، خودش را در پس کلام و گفتار شخصیتها به نمایش میگذارد و آنجا که میخواهد، نشانه و رمز را در گستره مفاهیم به عمق برساند از جغرافیا و طبیعت و گسترهای که حاکم بر شرایط و انسان است وام میگیرد. خشونت و انتقام در این بستر معنا شناختی هویتی دیگرگونه پیدا کردهاند و اصلاً شخصیتی دارند که مشخصههای دراماتیک آن کمتر از کارکرد دراماتیک شخصیتها هم نیست.
با گذر از همه مجموعه های یاد شده “بازگشت افتخار آمیز مردان جنگی” دربرخورد با اجرا و تماشاگر به عناصر جذابی هم دست پیدا می کند.مثلا استفاده از طراحی صحنه مختصر اما کارآمد و مفید در خدمت عملیات اجرایی بر صحنه قابل تامل است.دو درب متحرک و پلکان هایی که در دو سمت صحنه قرار دارد با نورپردازی و البته طراحی لباس بازیگران به چشم می آید. گذشته از همه ی این ها بازی های انفجاری سعیده آجرلی ، مهران امام بخش و خسرو شهراز در موقعیت هایی که تعریف شده است و وضعیت هایی که به نمایش در می آید ستودنی و قابل تحسین است.