برای آنکه مومنانه زیست

سید امیر خرم
سید امیر خرم

(به مناسبت درگذشت مرحوم مهندس سحابی)

اول-ـ خداوند کریم در جای‌جای قرآن کریم، این جهان را بازیچه می‌نامد(1). بازیچه به امری گفته می‌شود که دلمشغولی به آن، آدمی را از مشغول شدن به امور اصلی باز‌دارد. به عنوان مثال، احتمالاً هر کسی این تجربه را دارد که بدلیل مشغول شدن به سرگرمی خاصی، ناگهان بیاد آورده  که قرار بوده کار مهمی را انجام دهد، لیکن دیگر زمان گذشته و فرصت انجام آن کار از دست رفته است. یا هنگامی که به آسمان نگاه کرده متوجه شده است که آفتاب غروب کرده و او بدلیل سرگرم شدن به کاری غیر‌واجب از انجام فریضه نماز بازمانده است و اینک می‌بایست قضای آن را بجای آورد. اینگونه است که به تعبیر قرآن کریم، اگر کسی به امور دنیوی همچون یک بازیچه بپردازد، از اموری که در زندگانی نقش محوری دارند و آدمیت آدمی به واسطه انجام آن امور است، بازمی‌ماند. زیستنی اخلاقی و در پی آن ساختن جامعه‌ای اخلاقی را شاید بتوان مهمترین وظیفه‌ای دانست که به عنوان امری اصلی، آدمیت ما را معنا می‌بخشد.

دوم-ـ از نگاه انسانی دیندار، مهمترین پشتوانه اخلاقی زیستن، مومن بودن است. مومن بودن به معنای آن که اولاً قدرت فائقه‌ای را (خداوند) همواره حامی خود بدانی، تا بدان حد که ایمان داشته باشی که هیچ چیز خارج از کنترل آن قدرت فائقه نیست و به پشتوانه همین پشتیبانی و حمایت، در راه ساختن جامعه‌ای اخلاقی، از هیچ چیز و هیچکس نهراسی و تزلزل به خود راه ندهی. ثانیاً ایمان داشته باشی که در ورای این جهان و در جهانی دیگر، مقرر است تا روزی در مقابل همان قدرت فائقه(خداوند) در ازای آنچه بتو داده شده و آنچه از تو خواسته شده است، پاسخگو باشی. آنچه بتو داده شده است، مجموعه‌ای است از تمامی توانایی‌ها و استعدادهای شخصی و آنچه از تو خواسته شده، در یک کلام، اخلاقی زیستن و اخلاقی ساختن است. بسته به میزانی از این دو وجه که در افراد دیندار یافت شود، می‌توان آنان را مومن نامید. بر همین اساس صرف بیان کلامی و یا حتی عمل به واجبات دینی را نمی‌توان دلیلی بر ایمان قلبی فرد تلقی نمود. چنانچه در خود قرآن کریم نیز در پاسخ به جمعی که مدعی ایمان آوردن به دین مبین اسلام بودند، آمده است که بگویید اسلام آورده‌ایم اما هنوز تا ایمان آوردن، راه درازی در پیش دارید(2).

سوم-ـ از این نگاه، شاید بتوان انسانها را به سه دسته تقسیم نمود.

دسته اول: این گروه از آدمیان همان‎ها هستند که خود را به بازیچه‌های دنیوی چنان مشغول کرده‌اند که توگویی انگار خلقت آنها برای انجام همین امور بوده است و امر دیگری درکار نبوده است. کسب ملک و مال، کسب عناوین و القاب و مهمتر از همه، کسب قدرت، از جمله بازیچه‌هایی هستند که بنی‌آدم را گاه چنان بخود مشغول می‌دارند که فراموش می‌کند که این دنیا جاودان نیست و چنان کوتاه است که به تعبیر قرآن کریم، چون به پایان آن رسی می‌پنداری تنها یک روز بیش نبوده است(3). گاه چنان فریفته این بازیچه‌ها می‌شوند که فراموش می‌کنند قرار است روزی در پیشگاه خداوند قادر پاسخگوی اموری باشند که در این دنیا انجام داده‌اند. در این میان اما قدرت را میتوان فریبنده‌ترین و اصلی‌ترین بازیچه نامید. چرا که هر ابزار دیگری چون کسب ملک و مال و عنوان و القاب و 000 تمامی برای کسب نوعی از قدرت است.

قدرت شرابی است که مستی آن از هر شراب دیگری سنگین‌تر است. احساس قدرت داشتن، یعنی آنکه تصور کنی می‌توانی زندگانی دیگران را تغییر‌دهی، می‌توانی هر آنچه را که بخواهی بدست آوری یا آنچه را در دست دیگران است، از آنان سلب کنی. احساس کنی که حیات و ممات دیگران در دستان توست. با فرمانی می‌توانی حیات انسانی را بستانی و یا حیاتی دوباره به او ببخشی و در مقابل تمامی این اعمال، به هیچکس نیز پاسخگو نباشی. خیل چاکران درگاه و خادمان بارگاه که با اشارتی به طرفه‌العینی خواسته‌ات را برآورده می‌سازند، گاه چنان جذاب است که فراموش می‌کنی همه آنچه در دست توست، از سوی کسی امروز به ودیعه بتو سپرده شده است که قرار است دیگر روزی از پس امروز در مقابل هم او پاسخگوی اعمال خود باشی. بی خیل چاکران و سیل خادمان و فرمانبران. قرآن کریم به زیبایی  در مورد این دسته از آدمیان بیان می‌کند که”حقا که انسان سرکشی می‌کند، آنگاه که خود را بی‌نیاز پندارد”(4)

آری شراب قدرت از هر بازیچه دیگری مهلک‌تر است و گروهی از آدمیان سخت بدان دلبسته‌اند. مگر نه آنکه هم اینک و در دوران ما هستند حاکمانی که به فرمانی، جان صدها انسان را می‌ستانند، اما چشم از کرسی قدرت برنمی‌دارند. این شراب چنان آنان را بخود وابسته ساخته که نمی‌توانند حتی شبی را بدون نوشیدن از آن سپری کنند. آری این گروه از آدمیان چنان دل به دنیا بسته‌اند که به تعبیر قرآن کریم، دلهای آنان بیمار است و توگویی بر دلهایشان قفل زده شده است (5) و چشمانشان توان مشاهده چیزی فراتر از دنیای خاکی را ندارد.    

دسته دوم: در مقابل گروه اول که خود را به اشکالی از بازیچه‌ قدرت، همچون کسب مال، کسب ملک و کسب قدرت سیاسی فریفته‌اند، اینان اما به اعتبار و جایگاه اجتماعی بیش از مال و قدرت دل بسته‌اند. اگر به دنبال کسب مال و قدرت نمی‌روند، اما در مقابل قدرت لجام‌گسیخته نیز سخنی نمی‌گویند تا مبادا جایگاه اجتماعی آنها به مخاطره افتد و اعتبارشان خدشه‌دار شود. دل‌خوشند که اخلاقی زندگی می‌کنند، بی‌آنکه بدانند اخلاقی زیستن بدون تلاش در راه اخلاقی ساختن جامعه، امری عبث است. اگر بظاهر فریفته دنیا نیستند، اما در باطن اینان نیز به وجهی از وجوه دنیوی مشغول‌اند و بدان پایبند. تا جاییکه دل‌بستگی به جایگاه و اعتبار اجتماعی، آنان را از هرگونه اعتراض به صاحبان قدرت یا ثروت بازمی‌دارد. اگر دیگران را زر و سیم فریفته است، اینان را  ترس و بیم فراگرفته  است که مبادا اعتبارشان خدشه بردارد و جایگاه‌شان متزلزل شود. شگفتا که در نظر اینان حفظ منزلت اجتماعی‌شان از حفظ ایمان مهمتر است و اگر رضایت آنان در فرمان راندن بر خادمان و چاکران بارگاه است، رضایت اینان در فتوا راندن بر مریدان است و مقلدان، در هر لباس که باشند. خوشنودند که در جامعه‌ای که اخلاق به کالایی متروکه مبدل شده است و خریداری نه در میان مردم دارد و نه در میان حاکمان، اینان ‌اخلاقی زیسته‌اند و دامن خویش در این معرکه تر نساخته‌اند. اخلاقی ساختن را رها کرده‌اند و به اخلاقی زیستن بسنده کرده‌اند. بی آنکه بیاندیشند که این هر دو یکی هستند. عمری را به تهذیب نفس و قیام و قعود بر سجاده و ذکر نام خداوند سرمی‌کنند، لیکن چشم خود را بر تعدی، ظلم و تجاوز به حقوق دیگران و غربت ایمان و بر باد رفتن آبروی مومنان بسته نگاه می‌دارند. در یک کلام در دینداری اینان نه از امر به معروف خبری هست و نه از نهی از منکر. و مگر نه آن است که به گفته امام معصوم، تمامی واجبات و فرایض دینی تنها به پشتوانه امر به معروف و نهی از منکر برپا می‌گردند (6). و مگر نه آن است که امام علی(ع) در نهج‌البلاغه، ارزش امر به معروف و نهی از منکر را به تنهایی بسی بالاتر از جمیع کارهای نیک، از جمله جهاد در راه خداوند مینامد و نیز بالاترین شکل آن را نیز بیان کلمه حق در جایی می‌داند که حقی پایمال گشته و یا ظلمی روا داشته باشند(7). پس مگر می‌توان دیندار بود و دغدغه دین داشت، اما سخنی و فتوایی بر مدار دعوت به مکارم اخلاقی و یا  نهی نمودن از منکرات بر زبان و قلم جاری نساخت. آری اینان نیز چون گروه پیشین، خود را در سایه امنیت خداوند نمی‌بینند و بیش از آنکه مومن باشند، مسلم‌اند و پیش از آنکه ترس آخرت داشته باشند، بیم عافیت دارند. غافل از آنکه مومن در حضور خداوند از غیر او هراسی ندارد و آسایش خود را تنها در آرامش دیگران می‌جوید.

دسته سوم: اما این گروه از آدمیان همانان هستند که خداوند، فرشتگان را به سجود آنان فرمان داد. انسانهایی که از یکسو زیستن خود را بر مبنای اخلاق تعریف کرده‌اند و از سوی دیگر، اخلاقی زیستن را در اخلاقی ساختن زندگی دیگران معنا کرده‌اند. اینان خود را همواره در محضر خداوند می‌بینند. به خاطر همین حضور خداوند نیز، نه خود را به قدرت‌های زمانه می‌فروشند و نه با مصلحت‌اندیشی‌های کودکانه، چشم خود بر نابرابری‌ها می‌بندند. تا هنگامی که بنده‌ای از بندگان خداوند از جور زمانه بنالد و از ظلمی که بر او رفته چشم پرآب سازد، اینان را نه آرامشی است و نه آسودگی خیالی. زندگی خود را وقف بهتر زیستن دیگرانی می‌کنند که شایسته بهتر زیستن‌اند. و در این راه چه حرمان‌ها و محرومیت‌ها که بر جان می‌خرند. چه سختی‌ها و مضایقه‌ها که در زندگی متحمل می‌شوند و تمامی اینها را  چون می‌دانند که در محضر خداوند هستند و او شاهد بر تمامی این ناملایمات است و هم اوست که می‌خواهد اینان را چنین در کوره حوادث آبدیده کند و اینگونه از سنگ وجودشان، لعلی گوهربار سازد تا درخشندگی‌اش چشم ملتی را بنوازد، پس بر تمامی دشواریهای راه، صبر پیشه می‌سازند و دمی از پیمودن چنین راه دشواری، تردید بخود راه نمی‌دهند. تا آنجا که خود سمبلی می‌شوند از زیستنی اخلاقی، الگویی از عاشقانه زندگی کردن و معشوق را همواره در کنار خود احساس کردن، نمادی از مومنانه گام نهادن بر زمین خداوند و معیاری از مسئولیت اخلاقی در قبال جامعه داشتن.

نکته آخر: مرحوم مهندس سحابی از خیل کسانی بود که چنین زیستند. او از تبار عاشقانی بود که به اخلاقی زیستن و تلاش در راه اخلاقی ساختن جامعه، معنا بخشید. از قبیله دیندارانی بود که هیچگاه، سختی چنین راهی همچون اسارت‌های چندین‌باره، محدودیت‌های همیشگی و محرومیت‌های بسیار که قامت سروگونه او را خمیده کرده بود، نتوانست قامت ایمان او را خمیده سازد. عمری را مومنانه زیست. همواره حضور خداوند را در کنار خود احساس کرد و او را پشتیبان خود یافت و هیچگاه فراموش نکرد که دیگر روزی نه چندان دور، در مقابل چنان معبودی قرار است پاسخگوی اعمال خود باشد. روزی که از هر ذره اعمال نیک و بد پرسش می‌شود(8) و فرو شکوه این‌جهانی، هیچ بکار نیاید. بی خیل چاکران درگاه و خادمان بارگاه. فاعتبروا یا اولی‌الابصار.

 نامش بر قلب مردم این سرزمین جاودانه و طریقش پر رهرو باد.

 

پانوشت:

1-    از جمله در سوره انعام، آیه 32 – سوره حدید، آیه 20- سوره محمد، آیه 36- سوره عنکبوت، آیه 64 و سوره شعراء، آیه 9

2-    سوره حجرات، آیه 14

3-    از جمله در سوره مومنون، آیات 112 تا 113

4-    سوره علق، آیات 6 و 7

5-    از امام محمد باقر در بیان اهمیت امر به معروف و نهی از منکر نقل است  که “بها تقامو الفرائض” (برپایی تمامی واجبات دین به پشتوانه امر به معروف و نهی از منکر است)

6-    نهج‌البلاغه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، سخنان حکمت‌آمیز، شماره 374

7-    از جمله در سوره بقره، آیه 10- سوره احزاب، آیه 12- سوره محمد، آیه 24

8-    سوره زلزال، آیات 7و8

 

عضو شورای مرکزی نهضت‌آزادی ایران