مدتی پیش، طرحی را خواندم که نظارت مجلس بر مجلس، عنوان آن و خاموشی صدای مردم، محتوای آن را تشکیل میداد، در حالیکه به جرات میتوان ادعا کرد بزرگترین نقطه قوت هر نظام دموکراتیک، وجود نهاد قانون گذاری است. این مسئولیت مهم در تمام دنیا، بر عهده نمایندگانی گذاشته میشود که با آرای مستقیم مردم انتخاب میشوند و میتوان آن را از مصادیق اعمال اراده و حاکمیت ملت برشمرد.
قانون اساسی ما آنقدر به مجلس اهمیت و اعتبار میبخشد که بر طبق اصل88، اساسا تشکیل دولت بدون مجلس امکان پذیر نیست. یا بر طبق اصل 76، “مجلس وظیفه تحقیق و تفحص در تمام امور کشور را دارد”. در اصل77 نیز آمده، “عهدنامهها، مقاوله نامهها، قراردادها و موافقت نامههای بینالمللی باید به تصویب مجلس برسد” اینها توجه ویژه قانون اساسی به مجلس را میرساند.
بیتردید، عقاید و اندیشههای بنیانگذار انقلاب، تفاوت فاحشی با عقاید و اعمال قدرت سواران امروز دارد. حرجی هم نیست! امام به دنبال چیزی دیگر بود و برخی امروز، به دنبال چیزی به غایت متفاوت! شاهد مثال، جمله مشهور ایشان که هر از گاهی عدهای از یاران و نزدیکان ایشان یادآوری میکنند: “مجلس در راس همه امور است”. در مقابل، محمود احمدینژاد که خود را مفسر بلامنازع انقلاب ایران و دستاوردهای آن میداند، به صراحت میگوید “در شرایط فعلی، مجلس در راس امور نیست”!! به نظر میرسد پیشنهاد طرح نظارت مجلس بر مجلس، دور از تفکرات همسو با این جناب نباشد…
مجلس و جایگاه نظارتی آن، دستاورد خونهای بسیاریست که پای این مرز و بوم ریخته شده. از مشروطه تا به امروز، رویای رسیدن به مجلسی کاملا آزاد که گویای اراده واقعی ملت و نگاهبان حقوق حقه مردم باشد، به تحقق نپیوسته است. حتی مجلس ششم، با آن همه تنوع کاندیدا و آن قدرت مثال زدنی، بسیاری گروهها را در خود حاضر نداشت. هم در مشروطه و هم در انقلاب اسلامی، متاسفانه دورههای مجالس دو رقمی نشده، فرمایشی شدند!
نمایندگان مردم، همانگونه که بر طبق اصل84 قانون اساسی، متعهد شدهاند، در برابر تمام ملت مسئولاند و باید از حق خود، برای اظهار نظر در تمام امور داخلی و خارجی استفاده کنند. نمایندگان در نخستین جلسه دوره نمایندگی خود بر طبق اصل67 قانون اساسی، سوگند یاد میکنند و متعهد میشوند از دستاوردهای انقلاب اسلامی ملت ایران پاسداری و حراست کرده و در انجام وظایف وکالت، امانت و تقوا را رعایت کنند. اما نمیدانم چرا سوگندها به راحتی به فراموشی سپرده میشوند! شاید برخی از آنها نمیدانند با تصویب این طرح، بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی، یعنی مجلس شورای اسلامی که امانتی در دستان نمایندگان است، با دست خودشان نابود میشود!
سلب مصونیت و آزادی از یک نماینده، یعنی نیستی و نابودی مجلس. ظاهرا عدهای میخواهند با احضار، توبیخ و اخراج، راه را بر آخرین قطرههای عصاره اراده ملت، که خوشبتانه توانستهاند از فیلتر سلیقهای و جناحی شورای نگهبان عبور کنند، ببندند! کسانی که همواره، خود را قیم مردم قلمداد کرده و میکنند. حتی شاید در این میان، برخی قربانی غرضورزی و انتقام جویی برخی دیگر شوند.
گواه این مدعا، موادی از همین طرح پیشنهادیست. مواد 16 و 18 صراحتن از توبیخ و سلب حقوق و اختیارات بدیهی نمایندگی سخن میگوید. ماده21 بحث ابطال اعتبارنامه و اخراج را مطرح کرده و بیش از نیمی از مواد این طرح، گویی فقط در جهت ارعاب و ایجاد وحشت نگارش شده است! گویا عدهای به این باور رسیده اند که در این کشور، فقط میتوانند عنان امور را با رعب و وحشت در دستان خود باقی بدارند!
برخی که به اعتقاد من، بیش از آنکه نماینده مردم باشند، نماینده دولت و حاکمیت در مجلس هستند، قصد دارند هرجور شده، نام خود را در تاریخ این کشور، به نفرت در سطور و اوراق بنشانند، آن هم در ازای مواهب مادی، حتما میدانند این دنیا و مواهبش، برای هیچکس ماندگار نبوده و نیست اما، از حب جاه و مال، چشم بر این حقایق بستهاند. اما شاید ندانند با تصویب قوانین اینچنینی، همواره نمایندگان، حضور تیغی برنده را بر گرده خویش حس خواهند کرد و اینچنین اگر شود، تنها چیزی که نمایندگان به آن خواهند اندیشید، حفظ آبرو، مال و یا شاید جان! خود است که مسلما چنین نمایندهای، در انجام وظایف وکالت، بیاثر خواهد شد. آنگونه که در مواد 30، 31 و 32 آمده، هیچ مکان خصوصی و امنی، برای هیچ نمایندهای وجود نداشته و آنها همواره زیر ذره بین نهادهای مختلف خواهند بود. با وجود چنین قوانینی، اگر روزی آتش افروزان نیز بخواهند لب به سخن به نفع ملت بگشایند، چشمشان از دود خود ساخته بینصیب نخواهد ماند!
نماینده، عصاره یک جامعه است و باید از اهانت و تیغ توهین مصون باشد. اینگونه اهانت، به طریق اولی، توهین به موکلین آنها نیز محسوب میشود. نظارت، منافاتی با احترام ندارد. اگر نظارت نباشد، فساد به گونهای فزاینده، همه وجود نهادها را فرا خواهد گرفت. من هم به وجود نظارت معتقدم اما نه اینچنین نظارتی! اصل90 قانون اساسی، خود از بهترین مصادیق نظارت است. آئیننامه داخلی مجلس نیز در این خصوص، قابل بررسی ست. به نظرم اشکالی ندارد و بهتر هم مینماید اگر نظارت مدنظر را، با افزودن موادی به آئیننامه داخلی مجلس به مرحله اجرا در آورد. اما ظاهرا برخی قصد کردهاند از نظارت استصوابی شورای نگهبان هم فراتر بروند! بنده نظارت استصوابی را به هیچ وجه نمیپذیرم و معتقدم اگر نظارت استطلاعی شورای نگهبان، به نظارت کمیسیون اصل90 و آئیننامه داخلی افزوده شود، بسیاری از مشکلات مرتفع خواهند شد.
به عنوان دلسوختهای سهیم در این انقلاب، برای تاکید عرض میکنم؛ عدهای اکنون پروژه ذبح مجلس را کلید زدهاند و آنچنان بر تحقق این امر مصرند و پای میفشارند که اگر به نتیجه برسند، در آینده نزدیک، صدای هیچ منتقدی از مجلس به گوش نخواهد رسید و مجلس را به جای خانه ملت، به خانه ذلت بدل خواهند کرد! مجلسی یکدست و بدون منتقد یا مخالف، در هیچ یک از شعارها و آرمانهای انقلابی مردم ایران یافت نمیشود!