سینرژی تغییرخواهان

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

درآمد

الف. پاره‌ای از بحث‌ها میان باورمندان به ضرورت شرکت در انتخابات ۹۲ و آن‌هایی که از انتخابات کناره گرفته‌اند، یادآور صحبت‌های مشابه میان دو سوی گفت‌وگو در انتخابات ۸۴ است. بازی نغز روزگار آن‌که نگارنده که در انتخابات ریاست جمهوری نهم، از حامیان شرکت بود اینک از معتقدان به بی‌حاصلی رفتن پای صندوق‌های رأی است. البته در این فاصله (۸۴ تا ۹۲) رویدادهای غریبی به‌وقوع پیوسته که طرفین گفت‌وگو ناچارند در مورد آن به‌صراحت داوری کنند و اقدام سیاسی خود را توجیه؛ ازجمله‌ی این رویدادها انتخابات پرمسئله و ابهام ۸۸ است، و عدم امکان نامزدی خاتمی و ردصلاحیت هاشمی رفسنجانی در انتخابات آتی، و میزان سلامت ساز و کارهای انتخابات.

ب. در فاصله‌ی یک هفته‌ای تا انتخابات، کار دو سوی شرکت و عدم شرکت، از اقناع یکدیگر گذشته است. طرفین به‌قدر لازم برای هم و دیگران، حجت ردیف کرده‌ و استدلال‌های خود را مطرح نموده‌اند. آن‌چه اینک مهم‌تر و راهبردی‌تر است حفظ همدلی و مناسبات دوستانه و همراهی استراتژیک تغییرخواهان ایران است. انتخابات ۲۴ خرداد آخرین روز سیاست‌ورزی و پایان کنش اجتماعی نخواهد بود. چه بسا که فردای انتخابات، از روزهای قبل و زمان برگزاری‌اش مهم‌تر شود و باشد.

 

سینرژی

مفهوم “سینرژی” (هم‌افزایی) ازجمله مفاهیم نو در علوم انسانی (به‌ویژه در مدیریت و روانشناسی) است؛ مفهومی که از منظر جامعه‌شناختی، و با توجه به اوضاع بحرانی ایران، اهمیت مداقه در آن مشدد می‌نماید. سینرژی (هم‌افزایی) را می‌توان به اجمال، چنین تبیی کرد: “نیروزایی منتج از تلاش گروهی و همکاری تعاملی و جمعی”، “تعامل و تعاون دو نفر یا تعداد بیشتری از افراد یا نیروها به گونه‌ای که اثر ترکیبی حاصله بزرگ‌تر از مقدار انرژی فردفرد آنها باشد”، “همکاری چند عامل به‌گونه‌ای که اثر کلی آنها از جمع اثرات آنها که به‌صورت مستقل حاصل می‌شود، بیشتر باشد»، «کنش متقابل چند مولفه به شکلی که خروجی، از حاصل جمع اثر یکایک مولفه‌ها بیشتر شود” و “اثر مضاعف ناشی از هم‌کوشی، هم‌نیروزایی، هم‌یاری، و فعالیت مشترک توام با تعامل دو یا چند نفر که در نهایت نتیجه‌ای باارزش‌تر از فعالیت‌های فردی و مستقل در پی دارد.” برخی سینرژی را در این سخن ساده خلاصه می‌کنند: “حاصل جمع دو به علاوه دو مساوی پنج یا بیشتر از آن است.”

تحقق هم‌افزایی به برخی شرایط و لوازم نیازمند است، از آن جمله‌اند: هدف مشترک، تعامل و هم‌کاری و هم‌کنشی آزاد، هویت ارزشی و فرهنگی مشترک، ساخت هیجانی گروه، و انسجام گروهی.

صاحب‌نظران همچنین ضرورت هم‌افزایی را در موارد زیر تبیین کرده و برشمرده‌اند: پیشگیری از یأس و ناامیدی و فرسودگی و احساس شکست اعضای گروه و ممانعت از ایجاد بحران در سازمان، افزایش راندمان و توان و خروجی سازمان، و افزایش دینامیسم و پویایی گروه.

 

جنبش سبز و تغییرخواهی

ادعای وجود “جنبش سبز” و زنده و پویا بودن آن، از مراسم تشییع پیکر آیت‌الله طاهری در اصفهان، کد جدید و شاهدی مهم یافته است؛ مستقل از این، وجود اکثریت تغییرخواه و معترض به وضع موجود، چیزی نیست که به راحتی قابل انکار باشد. عدم تایید صلاحیت هاشمی رفسنجانی در پی موج اجتماعی تغییرطلب متولد شده، خود گواه مهمی است. روایت‌های مستند بعدی (ازجمله گزارش شخص رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد چگونگی ردصلاحیت‌اش) به‌وضوح بر این مدعا مهر تایید زد. اما به جرأت می‌توان از تمایل اکثریت مردم ایران برای تغییر وضع ناگوار مستقر سخن گفت. این خواست به‌خصوص پس از ۲۲ خرداد ۸۸ خود را به عریان‌ترین شکل، آشکار کرد. از “ندا” که رأی نداده بود تا “هاله” که رأی داده بود، همراه جنبش شدند و شهید.

ازجمله ویژگی‌های جنبش می‌توان به اینها اشاره کرد: خودجوش بودن جنبش، خود‌بسندگی آن، خلاقیت‌های کنشگران، وجود حامیان گسترده برای جنبش در میان لایه‌های اجتماعی گوناگون از نظر جنسی، مذهبی، سنی، تحصیلی، شغلی و…، و نیز همراهی روشنفکران و نخبگان و فرهیختگان با جنبش.

هرچند با این ادعا که طبقه متوسط مدرن حامل اصلی جنبش سبز است، به اجمال همدل باشیم، اما تغییرخواهی به این بخش از جامعه محدود نیست. اینک ناراضیان اقتصادی و شهروندان معترض به اوضاع معیشتی و فرهنگی و اجتماعی خود بخش مهمی از تغییرخواهان را نمایندگی می‌کنند. چنان‌که به‌گونه‌ای قابل حدس، جوانان، زنان، دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاه ازجمله همدلان و کنشگران مهم آن محسوب می‌شوند. و چگونه می‌توان از پتانسیل اعتراض در جامعه کارگری صرف‌نظر کرد؟

القصه، تنوع و تکثر‌گرایی و حضور بخش‌هایی از جامعه مذهبی و سنتی در کنار لایه‌های متجدد و طبقه متوسط در جنبش سبز، جنبش اجتماعی نیرومندی را به شکل بالقوه در سایه‌ی سیاست و جامعه ایران سامان داده که برایندی است از جنبش‌های زنان، جوانان، دانشجویان، کارگران، معلمان و… مطالبات این همه با خواسته‌های جنبش دموکراتیک ایران درآمیخته است.

 

انتخابات ۹۲ و سینرژی تغییرخواهان

بخش قابل توجهی از لایه‌های اجتماعی پیش گفته و شهروندان ناراضی از وضع موجود، به هر دلیل و علت در انتخابات ۲۴ خرداد (ریاست جمهوری و شوراها) مشارکت خواهند کرد. چنان‌که بخش مهمی از دموکراسی‌خواهان و وفاداران به رهبران محبوس و زندانیان جنبش سبز، در این انتخابات شرکت نخواهند کرد. انتخابات آتی اما خواهد آمد و خواهد رفت؛ آن‌چه می‌ماند پتانسیل تغییرخواهی و اعتراض به وضع موجود است. و دقیقا اینجاست که کلیدواژه‌ی «سینرژی» (هم‌افزایی) سربرمی‌کشد. هر شهروند و گروهی، از منظر خود و به قدر بضاعت و توان خود، می‌تواند موجب امیدافزایی، آگاهی‌بخشی، بسط و تعمیق دموکراتیزاسیون، و گسترش و بالندگی جنبش اجتماعی تغییرخواه (جنبش سبز) باشد و شود.

جبهه‌ی متکثر و متنوع مخالفان تمامیت‌خواهی و باورمندان به ضرورت تغییر، با نامزدی هاشمی رفسنجانی به ابعاد جدیدی رسید؛ از راست میانه تا حامیان جنبش سبز، ناخودآگاه تغییر را در کریدور و امکانی چون هاشمی رصد کردند و احساس. این رویداد، خود شاهدی است از امکان مهم و مهیای تغییر، که حیف است در گیر و دار انتخاب این نامزد یا آن نامزد، و حتی شرکت و عدم شرکت در انتخابات، دچار تلفات شود.

آن‌هایی که به ساز و کار انتخابات ۲۴ خرداد اعتماد کرده و به قصد تغییر وارد میدان می‌شوند، در صورت ناکامی همچنان بخش مهمی از پتانسیل تغییرطلبی در جامعه هستند. و آن‌هایی که انتخابات آتی را مهندسی شده توصیف می‌کنند و نمایشی، در صورت پیروزی نامزد نزدیک به اصلاح‌طلبات، مجال بیشتری برای طرح و تبلیغ و پیگیری مطالبات خود خواهند داشت.

فاصله‌ی امام حسین تا آزادی را فقط دموکراسی‌خواهان پر نکرده بودند؛ چنان‌که تمام شهدا و زندانیان جنبش سبز، مطالبات صرفا سیاسی نداشتند؛ همچنین تمام شهروندانی که سه‌شنبه در تشییع جنازه آیت‌الله طاهری، شعارهای سبز سر دادند، از یک لایه‌ی اجتماعی نبودند. هنر سیاست‌ورزی و ذکاوت دموکراسی‌خواهان و تغییرخواهان در آن است که تکثر و تنوع را در لایه‌های اجتماعی حامی و همراه جنبش سبز دریابند و هم‌افزایی (سینرژی) را از یاد نبرند؛ بکوشند برای افزایش پویایی و کوشندگی و راندمان و امید تغییرخواهان.