مدافع حقوق زن بودن، آسان نیست. مدافعین حقوق زن، اگر در داخل کشور باشند که جایشان آن جاست همیشه در خطرند، و بی توجه به آن نیز در معرض انواع اتهامات هستند. ضدّ مرد، مخالف کانون خانواده، ضدّ دین، مخالف مصالح دینی، غرب زده و گاهی هوادار براندازی حکومت از جمله اتهامات اوست. در این مقاله این اتهامات غلط به چالش کشیده میشود.
“مدافعین حقوق زن، مرد ستیز و مخالف بنیاد خانواده هستند” : این اتهام، بارها توسط حکومت ایران علیه بسیاری از مدافعین حقوق زن به کار گرفته شده است. جنبش فمینیستی تنها به دنبال رفع تبعیض از زنان در سطوح مختلف ( خانواده، جامعه) است. زیرا که به عقیده مدافعین حقوق زن، تبعیض و خشونت دو روی یک سکه بوده و قانون نا برابر و تبعیض آمیز مروج خشونت علیه زنان است. طبیعی است که در محیط مملو از خشونت، امکان رشد سالم نسل آینده ( چه دختر و چه پسر) به وجود نمیآید، تبعیض و خشونت منجر به ناهنجاری کودکان میشود. در موارد بسیاری خشونت در خانواده منجر به فرار کودکان شده و به دنبال خود عوارضی سنگین تر به بار آورده است.
دومین تصور غلط همان است که سنت گرایان متحجران می گویند و طرفداران حقوق زن را مخالف اسلام می خوانند. به دید آنان طرفداری از حقوق مساوی و رفع تبعیض جنسیتی به معنای مخالفت با اسلام است چرا که مطابق فقه اسلامی، سهم ارث پسر دو برابر دختر و دیهٔ زن نصف دیه مرد است. تساوی مرد و زن معنا ندارد چنان که طلاق، حق یک جانبهٔ مرد است هم چنین بسیاری قواعد نا برابر دیگر.
هواداران اسلام متحجر و متصلب از یاد می برند قواعد اسلامی خود به ۲ دسته تقسیم میشود. اول آن دسته از قوأعد که موضوع آنها روابط بین انسان و آفریدگار است. از آن جا که رابطهٔ بین انسان و آفریدگارش ثابت است و تابع شرایط و اوضاع و احوال زمانه نیست، این قواعد نیز می تواند ثابت تلقی شود. به این نوع قواعد “ عبادات” گفته میشود. عبادات، شامل اصول کلی دین از قبیل اصل توحید، معأد و نبوت است. بر سر این ها هواداران تساوی زن و مرد سخنی ندارند.
اما سری دوم از احکام، “ معاملات” است که موضوع این قواعد رفتار انسانها با یکدیگر است. چنان که بسیاری از روحانیون بزرگ در دو قرن اخیر پذیرفته اند از آنجا که رفتار انسانها با یکدیگر بسته به مکان و زمان تغییر میکنند، این دسته روابط نیز با گذشت زمان تغییر می پذیرند و نمی توانند ثابت و بی تغییر بمانند. احکامی نیز که اسلام در مورد رابطهٔ زن و مرد در آن موقع وضع کرده بود، تابع شرایط زمان و مکان آن دوران عربستان بوده است. منتهای مراتب، همان طور که بسیاری از روابط اجتمأعی آن زمان، امروزه منسوخ شده است ( مثل برده داری که قواعد وضع شده برای آن در زمان حاضر کاربردی ندارند. قواعد مربوط به حقوق زنان نیز از این جمله است. آن چه امروز سنت گرایان می پذیرند به زمان وضع خود بسیار پیشرفته بوده است ولی کیست که نداند در این زمان کاربردی ندارند.
اتهام دیگر که همواره متوجهٔ مدافعین حقوق زن می شود، غرب زدگی، یا تقلید چشم بسته از غربی هاست. کسانی که چنین تهمتی به هواداران حقوق زنان می زنند بر اساس ایدئولوژی سیاسی خود تقلید از غرب را ”مخالف منافع ملی” و حتا به معنای “براندازی” می گیرند. حال آن که رعایت حقوق زنان بل الاخص، و حقوق بشر در کل، نه تنها باعث براندازی حکومتی نمیگردد بلکه به ثبات آن حکومت نیز کمک میکند. حقوق بشر جهانی است و نه مختص ملت و یا قومیتی خاص. همانگونه که ایران هم به بسیاری از کنوانسیونهای بینالمللی از جمله کنوانسیون حقوق مدنی - سیاسی و کنوانسیون حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پیوسته است. ( هر چند که در عمل بدان پایبند نبوده، ولی لاقل در تئوری قبول کرده است).
جنبش حقوق زنان برخلاف آن که حکومتگران متحجر سعی در اثبات آن دارند جنبشی سیاسی نیست بلکه حقوقی و مدنی است و خود را متحد هیچ کشوری نمی داند، نمی تواند در جهت تثبیت یا براندازی حکومتی باشد. حکومت ها به خواست مردمان تعیین می شوند. مدافعان حقوق زنان برخلاف گفته های دادستان های جمهوری اسلامی آبشخور جز مصالح جامعه ندارند.
در این جا باید تاکید کرد که جنبش فیمینستی، به معنای مرد ستیزی نیست. مدافعین حقوق زن نه تنها مخالف بنیاد خانواده نیستند بلکه با به دست آوردن قانون عادلانه و رفع تبعیض از زنان به دنبال مستحکم تر کردن بنیان خانوادهٔ و ایجاد محیطی سالم و عاری از خشونت اند. مخالفت با قوانین تبعیض آمیز علیه زنان به معنای مخالفت با اسلام نیست. مدافعین حقوق زن به دنبال براندازی حکومت نیستند بلک با گسترش حقوق بشر در ایجاد جامعه ی با ثبات تلاش میکنند.
تجربه مدافعان پیشین و با سابقه حقوق زنان به ما می گوید فریب حکومتهای موروج تفکر پدر سالار را نخوریم و به یاد داشته باشیم که دسترسی به تساوی حقوق مقدمه ای از مقدمات برقراری دمکراسی است. از همین روست که حکومتهای اقتدارگرا و غیر دموکراتیک سرسخت ترین منتقدان خود را در بین زنان جست و جوی میکنند.
مهم ترین علت مخالفت اقتدارگرایان با جنبش زنان آن جاست که نیک می دانند پیروزی زنان در به دست آوردن حقوق خود راه را برای دموکراسی و رفع تبعیض از جامعه ایران باز میکند.
روز هشتم مارس بر همه مدافعان حقوق زنان، بر آنان که سیلی متحجران را چشیده اند و باتوم اقتدارگرایان را بر پوست خود احساس کرده اند مبارک باد. با آرزوی برگزاری جشن بزرگ هشتم مارس در فردای آزادی ایران.