این بخش از پرونده “مهاجرت اهالی موسیقی”، به خواننده هایی اختصاص دارد که نه از آن طرف به این طرف آمده اند و نه از این طرف به آن طرف رفته اند! البته خواننده هایی با این مشخصات، فت و فراوانند؛ اصلاً بگویید کل آن ها که اسم شان در لیست های پرونده ما نیامده. ولی اینجا مسئله ای وجود دارد: فهرستی که خواهید خواند شامل خواننده یا موزیسینهایی می شود که از ابتدای اسم درکردن، همیشه شایعه مهاجرت و رفتن شان به آنسوی آب ها به گوش می رسیده. حالا یا از زبان خودشان این قضیه مطرح شده یا اینکه مردم برایشان حرف درآورده اند.
یه دل میگه برم، برم!
سیمین غانم: این سوال برایم چندان تعجبآور نیست؛ چراکه سالهاست در برخوردهای مختلف، اشخاص زیادی این سوال را از من پرسیدهاند که: چرا به خارج نرفتهام؟ و خیلی اوقات هم مرا مورد انتقاد قرار داده یا برایم برنامهریزی کردند که باید چنین و چنان میکردم! اما اشخاص زیادی هم بودند که از اینکه بار سفر نبسته و در کنارشان ماندهام، بسیار مرا مورد لطف و محبت قرار دادند که از حسن نیت همگی سپاسگزارم.
به هر تقدیر، من معتقدم هرکس در شرایط خاص خود، بنابر نیازهای شخصی، در زندگیاش برنامهریزی میکند و در تصمیمگیری مختار است. نمیتوان کسی را مورد انتقاد قرار داد که چرا رفتهای و چرا ماندهای؛ زیرا همه جا سرزمین و ملک خداوند است، ولی ترجیحاً ایران وطن و زادگاه ماست. همه دوستش داریم و به آن عشق میورزیم. من هم شرایط و موقعیت خود را سنجیدم و ترجیح دادم در کنار مردم خوبم به زندگی ادامه بدهم.
به علاوه، هنری که هدیه خداوند بوده و برایم بسیار عزیز و ارزشمند است، همیشه در کنار زندگیام قرار داشته. در واقع، زندگی آرام و بیدغدغه با روحیهام سازگارتر است و فعلاً فعالیت هنریام - همچون گذشته- منحصر به کنسرتهایی است که از طریق جمعیت خیریه «فیروزنیا» گهگاه به اجرا گذاشته میشود. و این باعث خوشحالی من است که بتوانم قدمی در راه خیر بردارم.
از پروردگارم هم سپاسگزارم و امیدوارم همیشه سهم کوچکی در شادی دلهای پرملال داشته باشم.
زیرزمینی ها
اغلب اعضای این لیست، خواننده هایی هستند که کارهایشان به صورت غیرمجاز پخش شده و به اصطلاح «زیرزمینی» هستند. قطعاً یکی از دلایل اصلی مطرح شدن چنین شایعاتی، عدم صدور مجوز صدای این بچه هاست. گرچه تجربه «محسن نامجو» نشان داد: گر صبر کنی، ز غوره حلوا سازی!
ضمناً این لیست می توانست خیلی بیش تر از این ها گشاد و پرملاط باشد، اما ما سعی کردیم فقط از آن ها یاد کنیم که شایعه رفتن شان جدی و منطقی است. خبر مهاجرت بقیه بیشتر در حد دلبری و خبرسازی است و بس.
حامد هاکان: وقتی شب عید 85 برای مجله نسیم با سه خواننده زیرزمینی شاخص آن سال (بنیامین بهادری، محسن چاووشی و حامد هاکان) مصاحبه کردیم، بالای مطلب مربوط به او تیتر زدیم: «شادمهر شهرری». در همان گفتگو بود که همه فهمیدیم حامد چه ارادت ویژه ای خدمت «شادی» جان دارد. یعنی اگر تا پیش از آن و با شنیدن صدایش یا احتمالاً تصویرش، متوجه نشده بودیم؛ گرفتیم که حامد هاکان دوست دارد جای پای «شادمهر عقیلی» قدم بگذارد.
او حتی سعی کرده بود دو- سه تا از آهنگ های شادمهر را بازخوانی کند و به گفته خودش، برای این کار تلفنی از ایشان رخصت طلبیده است. به هرحال، همان روزها (یک سال و چند ماه پیش) بود که دی جی هاکان می گفت: «یک شرکت ایرانی در لس آنجلس می خواهد آلبوم بعدی ام را منتشر کند. همین روزها می روم آنجا…»
چیزهایی هم در مورد کنسرت و اقامت و این حرف ها مطرح شد. اما خب، همین روزهاست دیگر. عجله نکنید و به کسانی که می گویند هاکان هنوز در ایران است و همچنان همان حرف ها را می زند که دو سال پیش می گفت، توجه نکنید؛ شایعه است!
محمدحسین پهلوان: با نام هنری «عرشیا»، استاد جنجال و حاشیه سازی برای خودش! کسی که صدای بی کیفیت آهنگسازش (شادمهر) را یکی در میان، بین کارهای خودش گذاشته و به اسم «آلبوم مشترک عرشیا و شادمهر»، بی مجوز پخش کرد. هنرمندی که هم با نشریات جوان پسند مصاحبه می کند و هم پا می شود می رود مجله «شلمچه» مسعود ده نمکی، درددل با بروبچه های ارزشی!
او حتی آنقدر اعتماد به نفس دارد که برای انتخابات ریاست جمهوری، دو بار (هشتمین و نهمین دوره)، خود را کاندید کند.
از او هیچ کاری - که البته در همین مایه ها باشد- بعید نیست. بنابراین، نه از شنیدن شایعه مهاجرت و خارج رفتنش تعجب می کنیم و نه این موضوع را جدی می گیریم!
محسن یگانه: او به هرحال عده ای طرفدار دارد، دو- سه کار مورد پسند ملت بیرون داده، بعضی از جوان ها می شناسندش. اما آدم به عقلش رجوع کند هم بد نیست؛ آیا محسن یگانه در حدی هست که آنطرف بخواهندش؟ شادمهر که خودش آهنگساز بود و نوازنده ای درجه یک و کلی هم معروف، جانش بالا آمد تا خودش را به لس آنجلس تحمیل کند. حالا آیا این محسن هم می تواند؟ نمی شود جوابی قطعی به این سوال داد. اما در یک چیز شک نکنید: اگر امکان داشت و اگر طرف می توانست، تا الان یک خبری می شد لابد. که نشده است هنوز!
محسن چاووشی: با فهم تمام، از همان اول، همه جا (همان معدود دفعات که درست و حسابی مصاحبه کرده است)، گفته که اصلاً به رفتن از ایران فکر هم نمی کند. سفت و سخت روی گرفتن مجوز پافشاری کرده و مستحضرید که مدتیست با شرکت نشر «باربد» به توافق رسیده است؛ هرچند که از بخت نامساعد، اخیراً مجوز خود شرکت هم – به دلیل تخلف- شش ماه به حالت تعلیق درآمده! حوزه هنری هم بعد از تجربه موفق انتشار صدای «محسن نامجو» (آلبوم ترنج)، اعلام کرد به زودی اولین کار مجاز چاووشی را منتشر می کند. اما باز هم بخت یار او نبود و بین ارشاد و حوزه درگیری به وجود آمد و… و هیچ!
این یکی محسن، با قبلی خیلی فرق دارد؛ هم به معنی واقعی معروف است و هم محبوب. کارهایش هم قابل تامل تر و باکیفیت تر از 99 درصد خواننده هایی است که این سال ها پیدایشان شده؛ چه زیرزمینی ها و چه روی زمینی ها!
چاووشی معمولاً درخواست های ساخت موسیقی برای خوانندگان جوان داخلی را رد می کند. دلیلش هم حساسیت وضعیت کسب مجوز صدا از مرکز موسیقی اداره ارشاد است. با این حال، برای یکی- دو فیلم کوتاه و بلند (از جمله «سنتوری» و «تونل») موزیک ساخته. اما مهم تر از همه این ها، زمزمه تمایل لس آنجلسی ها به کارهای اوست؛ شنیده می شود چند خواننده معروف نه تنها لب به تحسین محسن گشوده اند، بلکه تلاش برای گرفتن آهنگ از چاووشی را آغاز کرده اند.
حالا باید منتظر ماند و دید آخرش چه می شود؛ آیا محسن - که به نظر می رسد وضعش ردیف تر از بقیه است- می رود خارج؟ یا مجوز می گیرد و همینجا کارش را ادامه خواهد داد؟
محسن نامجو: و اما محسن سوم؛ دلش می خواست آلبومش در ایران مجوز بگیرد و قانونی منتشر شود. آخر هم به آرزویش رسید. ولی کو خودش که ببیند و حالش را ببرد؟!
محسن نامجو طی حدود یک سال گذشته که آهنگ هایش پخش شدند و شهرت جالبی برای او رقم خورد، چند باری به خارج از کشور رفت. دو- سه بار به هلند رفت که یک بار برای شرکت در جشنواره «پایتخت های جوان دنیا» بود. ماه های اخیر در ارمنستان کنسرت کوچکی داشت و الان هم که شنیده می شود در آلمان است. ولی به گفته خودش، قصد دارد برای ادامه تحصیل به هلند برود.
در تمام یک سال گذشته که مجوز گرفتن یا نگرفتن این خواننده مشخص نبود، هربار سفر او به خارج با جمله «این دفعه دیگر بر نمی گردد» ملت همراه بود. حتی آخرین بار دوستان و دوستدارانش برای او مراسم گلریزان گرفتند تا شرایط ماندنش در خارج از کشور، سهل تر شود. ولی در دقیقه نود، حوزه هنری به داد رسید تا این اتفاق نیفتد و «ترنج» نامجو به بازار بیاید.
به هرحال، حالا دیگر نامجو دیگر زیرزمینی به حساب نمی آید و سبک کارش هم به شکلی نیست که فعالیت اش در خارج از کشور، برایش دردسر درست کند؛ مگر اینکه خودش بخواهد!
ارکیده حاجی وندی: «من گل ارکیده تنهام، زخمی از توفان دنیام». والله ما که نشنیده ایم، ولی خانم هایی که صوت ایشان را شنیده اند، می گویند: خوب است، اما نه آنقدرها که صادراتی باشد. ارکیده یک گروه موسیقی دارد که با آن موفق شده عنوان جالب «اولین گروه موسیقی پاپ ویژه بانوان» را برای خودش دست و پا کند. او در این گروه از همراهی ارمغان و ارغوان، خواهران دوقلو اش سود می برد.
مهم ترین نکته درباره این گروه، پایداری و استمرار اعضا و جلوگیری از متلاشی شدن گروه ارکیده است. شاید همین مهاجرت لعنتی، یکی از خطرهایی بود که این ویژگی مهم ارکیده ای ها را تهدید می کرد. خوشبختانه چون خانم حاجی وندی و یاران از شرایط کاری شان راضی اند و هم کنسرت می گذارند و هم امیدوارند آلبوم بدهند(!) رفتن شان از ایران تا امروز که در حد شایعه بوده و بس.
محشر نصراللهی: نشناختید؟ همان «مریم دی جی» خودمان! این پدیده گرچه زیاد سفر می کند و کارهای عجیب و غریبی ازش سر می زند (مثل برگزاری کنسرت سال 84 در رشت به نفع کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی، که خودش گفت داوطلبانه بوده و پولی نگرفته)، ولی کلاً به ماندن تمایل داشت.
محشر در تمام مصاحبه هایش تاکید می کرد که نه تا به حال در خارج از کشور خوانده و نه دلش می آید ایران را ترک کرده و به غربت برود. ولی اواخر همان سال 84 بود که BBC خبری مبنی بر ترک کشور توسط محشر خانم، منتشر کرد. او در آن مصاحبه گفته بود که مدت هاست اجازه مصاحبه ندارد و در این مدت بارها خودکشی کرده است (نمی دانستیم مصاحبه کردن هم اعتیادی به این شدت می آورد!)
خلاصه گویا او مدتی ایران را ترک کرده و به اروپا رفت. ولی هرچقدر هوادارانش منتظر ماندند، دیگر خبری از او نشد که نشد. مطلعان نزدیک به این خانم، می گویند تلاش های او برای انتشار آلبوم در خارج از کشور به جایی نرسیده و از همه آن ها که با تعریف و تمجیدهایشان در تلویزیون های تهرانجلس باعث «فریب» (بخوانید «توهم») او شده اند، خیلی شاکی است.
با این حال، خیلی های دیگر به کل رفتن محشر به خارج را تکذیب می کنند و می گویند سفر او کاملاً توریستی بوده و نمی شود اسم مهاجرت بر آن گذاشت، گواه این ادعا: حضور دوباره اش در همین تهران خودمان!
منبع: ماهنامه «نسیم هراز»