گفت و گوی تئاتری هفته، گپ و گفتی با عاطفه تهرانی، کارگردان نمایش اتلو است. وی در یک اقدام سنت شکنانه و پیشگام دست به حذف دیالوگ از نمایشنامه ی نویسنده ای کرده است که نخستین بنای شهرتش در نوشتن دیالوگ های خاص و بیان روابط ناب و پیچیده به شیوه ی تکلم میان کاراکترهاست… این گفت و گو را در ادامه از پی بگیرید…
تسلط بر بدن، زایش لحظه ها…
خانم تهرانی، به نظر می آید که درمیان همه متون دراماتیک علاقه زیادی به اجرای آثار شکسپیر دارید… لطفاً بحث را از همین موضوع آغاز کنید.
بله. به جرات می گویم که آثار این نویسنده مورد علاقه همه دوستداران ادبیات کلاسیک دنیا است و هرکارگردان و بازیگری، و اصلا هر فردی در حیطه کار هنری علاقه مند است تا به گونه ای یکی از کارهای این نویسنده را به اجرا برساند و یا درآن همکاری کند. نمایش اتللو نیزکاری مبتنی بر زندگی، انرژی و تکنیک است. ما از آغاز تصمیم گرفتیم روی متنی کار کنیم که خودش داستانی داشته باشد و البته این داستان می بایست بر همگان آشنا میبود. پس طبیعتاً به سراغ یک متن کلاسیک رفتیم.علاقه ا م به آثار شکسپیر به این دلیل است که به شدت به شعر نزدیک است. از جهتی دیگر سلیقه شخصی من این است که باید به سراغ متنهایی بروم که تضاد زیادی در آن باشد، چراکه احساس میکنم در تضاد بین احساسات، زندگی بیشتری در جریان است. به همین دلیل در بین تمامی متنهای شکسپیر احساس کردم که اتللو این خواست مرا بیشتر برآورده می کند. در این متن در نهایت عشق، نفرت را هم داریم و در نهایت اطمینان، به شک هم میرسیم.
ازاینکه دیالوگ های شاعرانه متن را حذف می کردید و برای هریک از رخدادهای نمایشنامه معادل حرکتی را جایگزین می کردید، نگران نبودید؟
کسانی که متن اتللو را میشناسند زمانی که میفهمند این نمایش قرار است به صورت حرکت کار شود میگویند پس دیالوگهایش چه میشود. چراکه همه شکسپیر را با اشعار و دیالوگهایش میشناسند. در این سبک کاری، ما اگر بخواهیم دیالوگها را کاملاً برای تماشاگر مفهوم کنیم نهایتاً به پانتومیم میرسیم و قصد ما البته اصلاً این نیست. منظور ما نشان دادن تمامی حسهای نابی است که در متن وجود دارد، مخصوصاً تمامی حسهایی که در متن نهفته است و هیچ گاه در دیالوگها حرفی از آنها به میان نمیآید. احساس میکنم ما میتوانیم تمامی این حسها و تضادها را در حرکت نمایش دهیم اما زمانی که متن اصلی شکسپیر را اجرا میکنید هرچقدر هم که بازیگری حرفهای باشید، میتوانید نهایتاً دو یا سه حس را بیرونی کنید. اما در مقابل در کار حرکت جای این هست که تمامی این حسها بیرونی شوند.
طراحی حرکت این نمایش چگونه شکل می گرفت؟
اصولاً سبک کار تئاتر در اجرای حرکات موزون به این شکل است که یک سری رقص ها به عنوان تمرین به گروه داده می شود تا دراجرای آن ها کاملا مسلط باشند و زمانی که بعد از سه یا چهار ماه توانستند آن تکنیک را به خوبی انجام بدهند به آنها تم حرکتی داده میشود. مثلاً در اتللو تمامی حرکات، ریز به ریز میشود و نمایشگران هستند که باید آنها را خلق کنند. روند کار ما بیشتر حذف کردن است. یعنی ممکن است برای هر صحنهای که حرکت خلق میکنند، حدود 100 تا 150 حرکت به وجود بیاورند. این حرکتها آنقدر حذف میشود تا در نهایت به یکسری حرکات میرسیم که به قدری ناب هستند که قادر به حذف کردن آنها نخواهیم بود. از بین این حرکات است که تازه وارد بخش طراحی میشویم. با خلق حرکات توسط آنها من براساس تکنیک طراحی حرکت، آنها را طراحی کرده و در کنار هم میگذارم. خط حرکتی، خط تکنیکی و خط روی زمین در طراحی حرکات اهمیت زیادی دارد.
به نظر می رسد وجوه شخصیتی اتللو ودزدمونا دراجرای شما رنگ بندی دیگری به خود بگیرد.منظوراین است که درشخصیت پردازی ها کمی دچار تغییر شده اید… این طور نیست؟
بله.من در این نمایش بیشتر سعی میکنم دزدمونا را عاشقتر و اتللو را غریزیتر نشان دهم. به نظر من اتللو غریزه بالایی دارد و همین موجب میشود تا حسی که نسبت به دزدمونا دارد بیشتر غریزی باشد. احساس او بیشتر غریزی است تا این که بخواهد عاشق باشد. به همین دلیل است که به سرعت شک میکند. او یکباره خشمگین میشود، یکباره عاشق میشود. یک بار دوست دارد و بار دیگر دوست ندارد.
هدایت بازیگران دراین شکل کارها به چه صورت است؟
عصاره متن و صحنه را درک میکنیم، مثلاً تم صحنه، گول زدن یک آدم یا تسلط یک آدم بر آدمی دیگر است. آن وقت، روی آن تم کار میکنیم و براساس تکنیکهای خاص تلاش میکنم تا آن کینه یا هر حس دیگری را با حرکات نشان دهم. ما سعی میکنیم که هیچ وقت خودمان را محدود نکنیم و فقط بیرونریزی داشته باشیم. اما زمانی اتفاق میافتد که ذهن کاملاً قفل میشود. موفقیت زمانی حاصل میشود که شما این قفل را بشکنید و فقط سعی کنید که برونریزی داشته باشید. کلیشهها را بشکنید و به حرکتی برسید که خلاقانه باشد، شاید بهترین راه این باشد که شروع به کار کردن با بدن کنیم. همین موضوع باعث میشود که خود بدن شروع به برونریزی کند و جلوی کلیشهها را بگیرد.
حالا اگر تمامی این برونریزیها نتیجه نداد چه؟
آن قدر اضافه و حذف میکنیم تا در نهایت بتوانیم به نتیجه برسیم.
اساس این کار به شدت روی حذف و اضافه پیش میرود. سعی میکنم تا آنجایی که امکان دارد خودم دخالت نکنم و همه چیز از وجود خود بازیگران بیرون بیاید، اما سعی هم میکنم که آنقدر کدهای مختلف به آنها بدهم که بتوانند به نتیجه نزدیک شوند.
طراحی لباس این شکل از نمایش ها چه تفاوتی با دیگر کارهای نمایشی می کند؟
در طراحی لباس ما به این نتیجه رسیدیم که لباسها را به شدت ساده کنیم تا هم حرکات خود را نشان دهند و هم در جهت تکنیکال آن دست و پای بازیگر را نگیرند. از سویی دیگر میخواستیم که زمان و مکان خاصی از لباسها توسط تماشاگر برداشت نشود و فقط در بعضی موارد نشانههای کوچکی را اضافه کردیم. به طور مثال فضایی را در لباسها به وجود آوردیم که مشخص شود کاسیو، اتللو و یاگو نظامی هستند و در یک فضای نظامی کار میکنند. اما رنگ را به طور کامل از لباسها حذف کردیم و فقط سه رنگ سیاه، سفید و خاکستری داریم. چراکه همه چیز روی صحنه با بدن بیان میشود و لزومی ندارد که بخواهیم رنگ حس صحنه را با استفاده از رنگ لباسها بیان کنیم.