پل مکگیاف
اگر در ماههای مارس و آوریل ۲۰۰۳ در بغداد بودید، تصویر دوزخی کرانه دجله، در آن روزها و شب ها میتوانست شما را میخکوب کند.
این هفته صحنه مشابهی قابل رویت بود و این داستانی هشداردهنده را نشان میدهد که غرب چگونه در حال تکرار همان اشتباه فاجعهبار است. این بار برای تهران شاخ و شانه می کشد.
رالف ایکئوس دیپلمات سابق سوئدی، مدیر برنامه خلع سلاح عراق پس از حمله ۱۹۹۰ به کویت در مجله روابط خارجی در مقاله ای با عنوان “ده سال پس از اشغال عراق” به تشابه شرایط آن زمان و وضعیت فعلی ایران اشاره می کند. وی می گوید همان استراتژی های تحریم و اعمال فشار که در مورد عراق بکار رفت، که در نهایت تغییر رژیم را هدف گرفته بود، در مورد تهران هم اعمال می شود.
وی مینویسد: “در عراق، و حالا در ایران، دیپلماسی و بازرسی تبدیل به ابزاری برای رسیدن به هدف دیگری شده است: تراشیدن بهانه برای جنگ. این استراتژی در عراق به شدت شکست خورد… در ایران هم احتمالا شکست میخورد.”
ایکئوس در مورد اینکه ایران میتواند یک تهدید به حساب بیاید ابراز تردید نمی کند. وی اما میگوید احاطه کردن ایران با تهدید جنگ نیازمند نشان دادن مسیری است که حکومت تهران بتواند آن را دنبال کند. ولی هیچ تشویقی برای تغییر مسیر وجود ندارد.
نتیجه احتمالا این خواهد بود که تهران معاهده منع تکثیر سلاح های هستهای (ان پی تی) و بازرسیهای مربوط به آن را ترک می کند. او می گوید: “سپس جهان به راحتی می تواند از توانایی ایران در تولید سلاح هسته ای غافل شود یا جنگ ناعادلانه دیگری را شروع کند.”
او استدلال می کند که اوایل سال ۱۹۹۷ صدام حسین فاز اول توافق خلع سلاح ۱۹۹۱ را اجرا کرد و سازمان ملل یک سیستم تشخیص نقض معاهده را در آنجا کار گذاشت، اما واشنگتن شرایط جدیدی را تحمیل کرد که صدام دیگر دلیلی برای همکاری نمیدید. تحریمها دیگر فقط با کنارهگیری صدام برداشته می شد.
ایکئوس میگوید واشنگتن و متحدانش باید استراتژی خود را تغییر دهند. “حمله نظامی به طور موثر محدودیت های داخلی ایران برای گسترش روند سلاح هستهای را از میان برمیدارد و این روند را از حالت خاموش به حالت فعال تغییر می دهد.”
او در مورد نبود مشوق برای تهران میگوید: “در هر روش تحریمی باید قدمهای روشن و منطقی برای برونرفت از تحریم وجود داشته باشد.”
دبیران نشریه روابط خارجی این نوشته را با یک نوشته دیگر از مالفرید برات-هگهامر نروژی منتشر کرده است، با این مضمون که از اسرائیل درخواست میکند مقدار قابل توجه، اما محرمانه، از زرادخانه هستهای خود را از بین ببرد.
این پیشنهاد به نتیجه نمی رسد جز اینکه این را یادآوری میکند که غرب بیم آن دارد که دستیابی ایران به سلاح هستهای باعث مسابقه تسلیحاتی در منطقه شود؛ اما این رقابت دهها سال پیش توسط اسرائیل آغاز شده است.
استدلال اوری بارجوزف، محقق امنیت اسرائیل ساده است: اسرائیل تنها کشور منطقه است که سلاح هستهای دارد اما این سلاحها برای امنیت ملی این کشور غیرضروری است مگر اینکه ایران هم به این سلاح دسترسی داشته باشد.
به همین دلیل به جای بایکوت کردن کنفرانس آتی در مورد پاکسازی خاورمیانه از سلاح هستهای، اسرائیل باید به صورت داوطلبانه سلاحهای هستهای خود را کنار بگذارد؛ و همه بازیگران منطقه، از جمله ایران آن را دنبال کنند.
او مینویسد: “چنین اقدام چشمگیری میتواند به تدریج به بنبست ایران پایان دهد. تهران چارهای جز استقبال از این ابتکار ندارد… اسرائیل هم در منطقهای عاری از سلاحهای کشتار جمعی امنتر خواهد بود. به این ترتیب اسرائیل می تواند برتری متعارف و توانایی خود را در باز داشتن چالش های معمول حفظ میکند و در ضمن دور نمای تهدیدها، سلاح های غیر متعارف نظیر بمب هستهای ایران یا سلاحهای شیمیایی سوریه ای را هم از بین میبرد.”
او می افزاید: “به هر حال منطق استفاده از زور برای دفاع از انحصار هستهای اسرائیل در منطقه خلاف هنجارهای بینالمللی است.” بنا براین برای رسیدن به خاورمیانه ای عاری از سلاح هستهای، هزینه ای که کشور اسرائیل مجبور به پرداخت آن خواهد بود، همراهی با تلاش های بین المللی برای نجات این کشور از تهدید های موجود است.
منبع: سیدنی هرالد – ۲۷ اکتبر