شاید به این موضوع فکر کردید که چرا در ایران هیچ وقت “ نظر” مردم قابل پیش بینی نیست و به همین دلیل هم “ نظرسنجی” جواب نمی دهد و بر اساس نظرسنجی علمی هم نمی توان چیزی را پیش بینی کرد. مثلا همه ما می دانیم که حداقل نود درصد مردم ایران مخالف جمهوری اسلامی هستند و طرفداری برکناری حکومت اند، از طرف دیگر تقریبا همه اصلاح طلبان معتقدند که 75 درصد مردم کشور طرفدار اصلاحات اند، و یک واقعیت دیگر این است که جمهوری اسلامی معتقد است که حداقل 99 درصد مردم ایران با تغییر حکومت در ایران مخالفند و طرفدار اسلام و انقلابند. یکی دیگر از واقعیات ایران هم این است که بین چهل تا شصت درصد مردم ایران طرفدار سلطنت اند، و بی هیچ تردیدی بین 99 تا 110 درصد مردم هم طرفدار مجاهدین خلق اند، اما همگان می دانیم که بیش از صد درصد مردم ایران مخالف مجاهدین خلق اند. معمولا واقعیت نشان می دهد که مردم ایران حداقل بین 300 تا 400 درصد کل جمعیت کشور نظر دارند. اما یک واقعیت دیگر هم وجود دارد و آن اینکه همه مردم مطمئن هستند که نظام جمهوری اسلامی می خواهد هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور شود، به همین دلیل است که ما در انتخابات شرکت نمی کنیم، چون معلوم است که هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور می شود، با این وجود احمدی نژاد رئیس جمهور می شود و پس از انتخابات هیچ کس شکی ندارد که جمهوری اسلامی از همان ابتدا قصد داشت احمدی نژاد رئیس جمهور شود. همه اینها نشان می دهد که نظرسنجی در ایران تقریبا کاری غیر ممکن است، ما هرگز نمی توانیم بگوئیم نظر مردم ایران چیست و از چه راهی می توان نظر مردم را فهمید. برای توضیح بیشتر دلایل اینکه چرا هرگز نمی توان فهمید نظر مردم ایران چیست، برایتان می گوئیم.
اول: یک ایرانی هرگز نظرش را به کسی نمی گوید، اگر بگوید هم دروغ می گوید.
دوم: مردم معمولا به کسی که می خواهد نظرشان را بداند، نظری را می گویند که لازم است بگویند، نه نظری که دارند. مثلا یک نفر که طرفدار اصلاحات است، در نظرسنجی برای اصلاح طلبان اعلام می کند که در انتخابات به معین رای می دهد، اما در مصاحبه با تلویزیون چنان حرف می زند که انگار به قالیباف رای می دهد، همین آدم در مصاحبه با خبرنگاران خارجی اعلام می کند که در انتخابات شرکت نخواهد کرد، با همه این احوال وی در انتخابات حاضر می شود و به ….. رای می دهد.
سوم: بسیاری از ایرانی ها صبح که می خواهند برای رای دادن بروند، تصمیم می گیرند به هاشمی رای بدهند، ولی وقتی پای صندوق می رسند، عصبانی می شوند و به احمدی نژاد رای می دهند. در حقیقت نظرسنجی از مردم ایران کاری غیرممکن است، چون نظر مردم در لحظه ای که از آنها نظر می پرسید یک چیز است و در زمانی که نظرشان جمع بندی می شود چیزی دیگر است، و زمانی که نظرشان اعلام می شود، کاملا با دو حال قبلی متفاوت است.
چهارم: نظرسنجی از مردم ایران تقریبا کاری غیرممکن است، اگر فرض کنیم که سه مورد اول حل شده باشد، مردم ایران نظرشان را بگویند، نظرشان تغییر نکند، و اصولا نظری داشته باشند، دو حالت مفروض است، یا نظرشان به نفع دولت است، در این حالت کسی نتیجه نظرسنجی را باور نمی کند و مردم خواهند گفت که این نظرسنجی دروغ است و اگر نظرسنجی نشان بدهد که مردم نظری مخالف دولت دارند، نظرشان غیر قابل انتشار است، چون اگر این نظر منتشر شود، آنها تحت تعقیب قرار می گیرند و هیچ راهی هم برای اثبات نظرشان ندارند، مگر اینکه دوباره به مردم مراجعه کنند، تا آن موقع هم نظر مردم عوض شده است.
پنجم: تقریبا یک نظر واحد و مشترک وجود دارد، هر نتیجه ای از هر انتخاباتی گرفته شود، حکومت اعلام می کند که همه مردم طرفدار جمهوری اسلامی هستند، حتی اگر فقط چهل درصد مردم در انتخابات شرکت کرده باشند، و مخالفان حکومت هم اعلام می کنند که هیچ کدام از مردم در انتخابات شرکت نکردند، با این حال هر دو یک نتیجه را می گیرند، هم دولت و هم ضد دولت معتقدند که مردم به هر حال به جمهوری اسلامی رای داده اند، حتی اگر مردم بدانند که نامزدی که رای آورده، مخالف دولت است، پس از رای آوردن طرف می گویند که فرد انتخاب شده طرفدار حکومت است. دولت هم در هر حال انتخابات را به نفع خودش می داند، حتی اگر مطمئن باشد کسی که رای آورده است، مخالف دولت است.
ششم: مردم ایران هیچ نظرسنجی را چه از سوی مقامات دولتی و چه از سوی موسسات علمی باشد، نمی پذیرند، ما معمولا نظر عمه و خاله و پسرخاله و دختر خاله مان را نظر مردم می دانیم و طبیعی است که عمه و خاله ما حداقل هشتاد درصد جامعه هستند.
نتیجه گیری اخلاقی: نظرسنجی در جامعه ای که کسی نظر ندارد، معمولا غیرممکن نیست، بلکه بیهوده است.
نتیجه گیری سیاسی: مردم ایران همیشه مطمئن هستند که نتایج نظرسنجی غلط است، چون در مورد خودشان مطمئن هستند که نظرشان واقعی نبوده، بنا براین در مورد دیگران هم مطمئنند.