بهارستان در اشغال نظامیان است. راه مردم را به خانه مشروطیت بسته اند. صدای عارف از دور دست تاریخ می آِید
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه ی گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کجرفتاری ای چرخ، چه بدکرداری ای چرخ
سرکین داری ای چرخ، نه دین داری، نه آئین داری ای چرخ
مجلس مشروطیت در اشغال فرزندان فکری “شیخ فضل اله نوری” است که دارند رئیس دولت کودتا را “ تحلیف” می کنند. “جوانان وطن” درخیابانها فریاد می زنند:
- مرگ بر دیکتاتور، زنده باد آزادی
این تصویر تهران درپایان دومین هفته مرداد است، در صد و سومین سال پیروزی انقلاب مشروطیت.
به وقت تهران صلات ظهر است. روی مسنجرم این پیام می آید :
از بهارستان تا دروازه دولت نیرو گذاشته بودن، میدون توپخونه پر بود، عین گرگ گرسنه بودن، این مدت کمتر دخترا رو می گرفتن، امروز سه چار تا زن و دختر گرفتند، الکی الکی، لباس شخصیا روگرفتن، و با ماشین شخصی بردن
چنددقیقه بعد هم عکس هایی که نویسنده پیام از خیابانهای تهران گرفته، می رسد.
۱۰۳ سال پیش در”عصر تلغراف” پدران ما انقلاب مشروطیت را ازدهان “گرگهای گرسنه” در آوردند و به امضای “شاه” رساندند. امروز در “ عصر الکترونیک”:
خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران
و ظهر تهران و صبح پاریس و نیمه شب نیویورک حلقه حلقه های سبزند که درهم گره می خورند تا فرمان آزادی را پس بگیرند.
هفته با “دادگاه نمایشی” شروع می شود. کودتاگران پرده جدید کودتارا به نمایش می گذارند. قرار است دادگاهی که از طرف جهانیان موردتمسخر گرفته امروز- پنج شنبه- هم ادامه داشته باشد.برای اولین بار درتاریخ صد وچند نفر را در سالنی نشانده اند وانشای کودکانه ای به نام” کیفرخواست جمعی” را داده اند وردست دادستان ـ سعید مرتضوی ـ بخواند.
پرده اول کودتا، انتخابات بود. نوشتن ۲۵ میلیون رای تا نشده به حساب احمدی نژاد که خودرا “پسر” رهبر انقلاب می خواند. قاعدتا او پنجمین فرزند ذکور” پدر” است که از مادری به نام “ استبداد” زاده شده است. هم او که “جوانان وطن” را “خس وخاشاک” نامید و در مراسم “تنفیذ” بوسه بر شانه رهبر زد.
کودتاچیان خواستند مقاومت ملت را که باز درکویر استبداد “سبز” شد ه اند درخون خفه کنند. به گفته روحانی کهنسال دلاور مهدی کروبی، فکر می کردند: “با کشتار و شکنجه می توانند شرایط را آرام کنند.” دهانها راخردکردند. در سوله کهریزک جوانان را وحشیانه شکنجه دادند و به دختر و پسر تجاوز کردند. میرحسین موسوی فریاد زد: “دندان شکنجهگران و اعترافگیران دیگر به استخوان مردم رسیده است.“ و فقط وقتی ” کهریزک” رابستند معلوم شد”. مسئولان خاطی فرزند یکی از “خودی” ها را هم بیرحمانه شکنجه کرده وکشته اند.
محمد خاتمی با حضور در خانه کشتهشدگان اعتراضها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری نسبت به آنها ادای احترام کرد و با همدردی با این خانوادهها خواستار شناسایی و برخورد با “عوامل اصلی جنایات” شد. دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی اعلام کرد به دنبال تعطیلی بازداشتگاه کهریزک “مسوولان خاطی از سمتهای خود برکنار شده و تحت تعقیب قضایی قرار میگیرند.”
تمام. “نظام مقدس” طبق معمول “وظیفه شرعی” خودرا به انجام رساند. “کمیته ویژه مجلس” برای رسیدگی به وضع دستگیرشدگان هم وقتی دید نمی گذارند اعضایش از درهای هفت قفل کودتا گران بگذرند، خود بخود منحل شد و رسیدگی به جنایت هولناک دیگری به تاریخ واگذار گردید.
کودتا گران برای سرپوش گذاشتن براین جنایت تاریخی، به سرعت پرده دادگاه را به نمایش گذاشتند.
آیت اله منتظری که اکنون درمقام بالاترین مرجع مذهبی ایران سخن می گوید، اعلام کرد: “اقرارها و اعتراف گیری ها در زندان های غیر قانونی و در شرایط کاملا غیرعادی فاقد وجاهت شرعی و قانونی بوده و از منکرات و گناهان بزرگ است.مردم این روزها ناباورانه شاهد پخش غیر شرعی و غیر قانونی و غیر اخلاقی مصاحبه اسیران و عزیزان در بندشان میباشند؛ عزیزانی که بیش از چهل روز است محبوسند و از بین آنان تعدادی هم مظلومانه به شهادت رسیده اند. این گونه اقرارها و اعتراف گیری ها که سالهاست در جمهوری اسلامی رایج شده و در زندان های غیر قانونی و در شرایط کاملا غیرعادی و با فریب و تهدید زندانی و قطع نمودن رابطه او با واقعیت های جامعه و با وارد نمودن فشارهای روحی و جسمی گرفته میشود، به کلی فاقد وجاهت شرعی و قانونی بوده و از منکرات و گناهان بزرگ به حساب میآید. شکستن شخصیت های سابقه دار و موثر در انقلاب و تشکیل نظام به بهانه های واهی و ناجوانمردانه خود یکی دیگر از گناهان کبیره است که آمران و عاملان آن را گرفتار وضعیتی خواهد کرد که بی تردید دامن خود آنها را هم خواهد گرفت. مردم میپرسند این چه نظامی است که مسئولین بلندپایه قبلی آن در دولت و مجلس و غیره که بسیاری از آنان در تشکیل نظام نقش موثر داشته اند، به خیانت به کشور متهم میشوند؟!”
میرحسین موسوی که به گفته مهدی کروبی همراه او به “مقاومت” خود ادامه می دهد در بیانه ای گفت: “میگویند فرزندان انقلاب در دادگاهی که دیروز تشکیل شده بود به ارتباط با بیگانه و برنامهریزی برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی اعتراف کردهاند. اینجانب در سخنان آنان دقیق شدم و در حقیقت آن چنین چیزی نیافتم، بلکه شنیدم که با نالهای عمیق از سرگذشت دردناک خود در این پنجاه روز میگفتند؛ انسانهایی لهشده که ممکن بود به هرچیز دیگری هم که به آن الزام شود اقرار کنند. به راستی چه چیز دیگری جز داستان رنجهایی که کشیدهاند ممکن است بگویند.”
جهان نیزبااین “دادگاه” برخوردی تمسخرآمیز داشت. ایرانیان با راهپیمائی و شعار “شکنجه، اعتراف دیگر فایده ندارد” نقشه کودتاچیان را نقش بر آب کردند. افکار عمومی جهان، مطبوعات و رهبران کشورهای مهم جهان هم این “مضحکه تکراری” رابخش دیگری از سناریوی کودتاگران دانستند.
کودتاچیان طالبانی ـ روسی راین هفته هم قدم به قدم کودتای خود را درهمه زمینه ها گسترش دادند و عملا همه ارگان های نظام را باشیوه های کودتائی تسخیر کردند.
“بی ریشه ها” ـ تعبیر مهدی کروبی که اکنون توسط روزنامه جمهوری اسلامی بکار برده می شود- و ادوار تحکیم وحدت آنان را “عده ای جاهل، جاعل و جانی” می خواند؛ یعنی “کسانی که نه سابقه ای در انقلاب دارند و نه نقشی در شکل گیری نظام جمهوری اسلامی دارند و نه امام را می شناسند و نه امام آنها را می شناخت” اکنون “همه کاره کشور” شده اند.
هفته پیش “وزارت اطلاعات” تسخیر شد. این هفته دومعاون اصلی آن که همواره بعد از مشورت با “رهبر” انتخاب می شده اند، بدون اطلاع “پدر” بر کنار شدند. وزارت اطلاعات برای اولین بار از زمان تاسیس یکپارچه شد و دراختیار “مجید علوی” دوست نزدیک احمدی نژاد قرار گرفت.
سپاه پاسداران که روزگاری برای دفاع از سرزمین ایران می جنگید، هم مجری و هم قربانی کودتا بود و به عنوان یک ارگان سرکوب همه اعتبار خود را از دست داد. به نوشته یک سایت فارسی زبان:
“نخستین ضربه را سپاه در کودتای انتخاباتی اخیر خورد. با آنکه بسیاری از مردم می دانستند احمدی نژاد و دولت او تابع شماری از فرماندهان سپاه است، اما کودتائی که در انتخابات اخیر به نفع احمدی نژاد صورت گرفت و مردم آن را به درستی به حساب سپاه گذاشتند، این شناخت را به مرحله ای دیگر وارد کرد. و نفرت از احمدی نژاد را به نفرت از سپاه تبدیل ساخت.
ضربه دوم درجریان سرکوب خونین مردم، پس از کودتای انتخاباتی 22 خرداد بر سپاه وارد آمد. به ویژه که فرماندهان سپاه ـ از جمله فرمانده کل سپاه ـ و رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح ـ سرلشکر فیروزآبادی ـ رسما و با افتخار از سرکوب مردم سخن گفتند. آنها تاکید کردند که از 25 خرداد و به دنبال خطبه های نماز جمعه رهبر، امنیت شهری و مقابله با مردم به سپاه سپرده شد.
و سرانجام، سومین ضربه. یعنی فاش شدن نقش بخش اطلاعات سپاه در دستگیری های سیاسی بعد از کودتا، شکنجه زندانیان و اعتراف گیری در وسیع ترین سطح ملی در کشور. مردم بازداشتگاه کهریزک را هم به حساب سپاه گذاشتند که چندان هم بی حساب نگذاشته اند، زیرا فرماندهان نیروهای انتظامی و بسیج زیر نظر سپاه و رئیس ستاد کل نیروهای مسلح عمل می کنند.
در قوه قضائیه هم کودتا به ثمر رسید. به نوشته بیانیه ادوار تحکیم وحدت “دستگاه قضائی که بایستی مرجع تظلم خواهی مردمان باشد اینک به نهادی بدل شده است که بخشی از آن علیه بخش دیگر کودتا کرده” است.
” روز” در شماره سه شنبه خود-۱۱ مرداد- گزارش داد: “تغییرات گسترده ای در سطح مدیران و فرماندهان امنیتی، نظامی و انتظامی کشور درحال انجام است.”
در مرداد تاریخ دیگری هستیم.بار دیگر “مشروطیت” که در لباس جمهوریت در انقلاب بهمن ۱۳۵۷ حاضرشد، به خاک و خون کشیده شده است. کودتاچیان درتلاشند “ جمهوریت” و “مشروطیت” را که شکل اجرائی” آزادی” اند به گور بسپارند.
دو هفته دیگر که ۲۸ مرداد می رسد و کودتائی سلطانی- روسی تمام وکمال درجایگاه کودتای شاه- آمریکا نشسته است، کودتاچیان چکمه ها را تمام وکمال بیرون خواهند آورد.
ازهمین ۱۴ مرداد پیداست که به جانب ۲۸ مرداد اسلامی می رویم. آخرین خبرها از تهران می گوید: “حکومت نظامی در خارج از مجلس و مرکز شهر تهران حکمفرما ست…دهها هزار نیروی امنیتی که بیشتر نیروهای بسیجی هستند آرایش نظامی زنجیرهای به فاصله حدود دو متر از یکدیگر تشکیل داده اند.میزان تشدید تدابیر امنیتی به حدی شدت دارد که امکان تجمع بیش از دو نفر نیست… عابران و حاضران در میدان بهارستان و خیابانهای اطراف از مشاهده دهها هزار نیروی امنیتی و لباس شخصی ضمن ابراز شگفتی آن را نسبت به تجمعات قبلی بیسابقه عنوان کردند…”
جبهه مشارکت که اغلب رهبران آن در زندان هستند، غروب چهار شنبه در بیانیه اش می نویسد: “جمهوری اسلامی در دهه چهارم عمر خود دیگر «هیچ قرابتی» با نظامهای مردمسالار و شبه مردم سالار ندارد و به «حکومتهای طاغوتی استبدادی» شباهت پیدا کرده است.”
کودتاچیان که در تدارک ادامه نمایش مسخره دادگاه هستند، برای از میان بردن برخی دستگیر شدگان پرونده های “کهنه” ای را که به دستور آِیت اله خمینی بسته شد، دوباره باز می کنند. صفار هرندی که مانده تا دولت از اکثریت نیفتد، دم رفتن یک پرونده امنیتی مربوط به سی سال پیش را کلید می زند: “پرونده حجاریان، تهرانی و نبوی در موضوع انفجار نخستوزیری مفتوح است.”
انفجار نخست وزیری توسط مسعود کشمیری از اعضای سازمان مجاهدین خلق انجام شد و چون اورا نبوی و حجاریان استخدام کرده بودند، طالبان پنهان در “نظام” که حالا بقدرت رسیده اند، کوشیدند آنهارا عامل اصلی نشان بدهند. پرونده سر انجام به دستور شخص آیت اله خمینی بسته شد.
خداحافظ جمهوری اسلامی. سلام آزادی. سلام به جمهوری که از دل کودتا متولد شد. کودتائی که هر اقدامش به گفته آیت اله منتظری “بی اعتمادی مردم و خشم و عصیان آنان را بیش از پیش در پی دارد و بحران کنونی جمهوری اسلامی را عمیق تر خواهد کرد.”
حکومت نظامی در تهران، درساعاتی که رئیس دولت کودتا “تحلیف” می شود، خبراز حضور قاطع آزادی در بیرون می دهد. در درون هم مجلس ازبزرگان نظام خالی است. غیر از سفیر سوئد، دیگر نمایندگان خارجی را اعضای دون پایه سفارتخانه ها تشکیل می دهند.
هفته دیگری به غروب می رسد. صد و سومین سالگردانقلاب مشروطیت درغیاب تبریزپشت سر گذاشته می شود.کسی انگار می پرسد: در ذبح دیگر باره مشروطیت، کجایند فرزندان
ستارخان و باقرخان و خیابانی؟
در خیابانهای تهران مردم را باباتوم می کوبند و صدای عارف غروب را به آتش می کشد:
خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یک خانه ی ویران
یارب بستان داد فقیران ز امیران
از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن
مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن
غیرت کن و اندیشه ی ایام بتر کن
اندر جلوی تیرعدو سینه سپر کن
از دست عدو ناله ی من از سردرد است
اندیشه هر آن کس کند از مرگ، نه مرد است
جانبازی عشاق نه چون بازی نرد است
مردی اگرت هست کنون وقت نبرد است