نگاه

نویسنده
اندیشه مهرجویی

بازگشت به گذشته

اندیشه مهرجویی

یادم است از زمانی که آن قدر بزرگ شده بودم که ذهنم بتواند رابطه ی اتفاقات فیلم ها را با دنیای واقعی خود کشف کند، همواره در خانواده ی ما رسم بود که بنا به سلیقه ی پدر، برای ایجاد رابطه ای صمیمی و پویا میان اعضا خانواده، تکه کلام های دوست داشتنی پدر از میان جمیع فیلم های محبوب او را جدا کنیم و این بشود ورد زبانمان و کلی از این گزینش رفتار اجتماعی لذت ببریم.

حدود پانزده سال پیش بود. وقتی که هنوز فورمت جادویی سی دی و دی وی دی و… فراگیر نشده بود و نسخه های وی اچ اس فیلم ها رایج بود.

همان موقع ها “سازش” را دیدم و با آنکه از این فرم موضوعی فیلم ها خصوصا کمدی لذتی نمی بردم، باز هم موضوعات مطرح شده ی آن ذهنم را با خود عجین کرده بود.

 

 موضوعاتی چون عشق، خیانت، دروغ، مردم فریبی و… که به قول یکی از دوستان از زمان افلاطون در حال گزینش و تکرار هستند.

“دکتر رستگار” قلابی برای آنکه بتواند مخارج ازدواج خود را فراهم کند، به صورتی کاملا تصادفی شاهد صحنه ای خیانت امیزمی شود. فرد خاطی  و خیانت کار- “خلایق”  - برای آنکه نزد همسر و افراد محل بی آبرو نشود، دکتر رستگار قلابی را که شاهد حضور او در منزل یک زن بد نام بوده است را می  پذیرد و او وارد خانواده اش می شود و حتا در مسائل خصوصی و خانوادگی آنها دخالت می کند. در آخر هنگاهی که شورای محله رای گیری دارد دکتر رستگار با بازی روان “بهروز وثوقی ” به عنوان رییس شورا انتخاب می شود و زندگی جدید با فریب و نبرنگ برای او رقم می خورد.

 

 چاشنی کمدی و طنز فیلم با شوخی هایی که هیچ کدام در سینمای پس از انقلاب وجود نداشته و جزو خطوط قرمز محسوب می شوند، همراه می شود و بار تلخ و سنگین چالش های اجتماعی در لابه لای طنز موشکافی شده ی افراد اجتماع آن روز خود را نشان می دهد.

مردی رند و کلاه بردار از سادگی و ظاهر نگری مردم محله ای سوء استفاده می کند و به مقاصدی می رسد که تصورش هم روزی برای او مشکل بوده است. این در حالی ست که  تمامی این مردم ساده لوح دست به دست هم داده تا او را به مقاصد سوء خود برسانند.

 اگرچه خود وی نیز مفعول این تناقضات اجتماعی ست و جبر زندگی او را به این کار وا می دارد.

 او هنگامی وارد زندگی خلایق ( مصداقی از ضربالمثل خلایق هرچه لایق ) می شود که خانواده ی موجه و سطح بالای او ازمنظر طبقه ی اجتماعی، زندگی به ظاهر آرامی را می گذرانند. این در حالی ست که زندگی فردی هر کدام از افراد در نوبه ی خود دچار بحران های عظیم است و این مصائب برای  راه حل های فوری فریاد می کشند.

دکتر رستگار اگرچه یک بازیگر تئاتر روحوضی ست اما منطقی و بهتر از هرمشاوری می تواند مسائل آنان را حل کند.

سازش را محمد متوسلانی در سال 1353 ساخته است. با الهام از مسائل و حواشی زندگی اجتماعی مردمان آن عصر.

سال هزار و سیصد هشتاد و هشت. فیلم آقای هفت رنگ. کارگردان شهرام شاه حسینی.

سالن سینما در یک روز میان هفته به طور متوسط با حد اکثر حضورافراد روبروست. فیلم آقای هفت رنگ. “ رضا عطاران ” در نقش دکتر قلابی و “ حسن پور شیرازی ” فرد مورد اعتماد محله ایفای نقش می کنند.

 

 

 تقلیدی بی دلیل، غیر موجه و ناشیانه از یک فیلم نه چندان مورد توجه قرار گرفته ای چون سازش. شاید آن زمان ( حوالی پانزده سال پیش ) درست زمانی که هم نسلان من در گیر تماشای فیلم با تعریف “ فیلم فارسی ” بودند دیدن و برداشتهای سلیقه ای و شخصی از این سینما مورد توجه قرار می گرفت اما امروزه حضور نامتجانس بازیگرانی کاملا حرفه ای چون نیکی کریمی و حسن پور شیرازی هم نمی تواند این تقلید بی دلیل را موجه جلوه نماید.

آیا سینمایی که امروزه می کوشد خود را در میان چندین کشور دارای سبک هنری و غیر تجاری صنعت سینما تلقی کند، ساخت و نمایش چنین فیلم هایی تا چه اندازه می تواند او را از آن مسیر دور نماید ؟

پرداختن به موضوعی که گویا بعد از گذشت بیش از سه دهه هنوز ذهن هنرمندان ما را غلقلک می دهد نشان ازعدم شناخت کارگردان از جامعه ی شهری ایران را دارد و یا نه بالعکس دغدغه های اجتماعی و مشکلات حواشی زندگی شهری این مردمان همچون سی سال گذشته یک دور باطل را سیر می کند ؟

پاسخ این سوالات در دایره ی پاسخگویی کدام یک از عوامل فیلم تعریف می شود ؟

سازش باورپذیری روابط خود را وامدار طرح مسائلی ست که هرگز و به هیچ وجه نمی تواند در یک نظام تعریف شده ی مصنوعی چون سینمای کنونی ایران جای بگیرد. چگونه است که کارگردانی با وقوف به این پدیده باز هم این فیلم را انتخاب می کند و حتا کلمه ای از آن را جا نمی اندازد و سعی در تکرارآن دارد.

بسیار دیده شده اند نمونه هایی از این قبیل از فیلم ها که برداشتی حد اکثری از فیلم مادرداشته اند و در خور توجه آنکه اکثریت این فیلم ها در ژانر کمدی قرار می گیرند.

 آیا ضعف پرداخت فیلم سازان به این مقوله را از طریق تقلیدهایی زننده از سینمای گذشته ی ایران و یا حتا فیلم های خارجی کاملا مشهور، می توان جبران کرد ؟

آقای هفت رنگ نمونه ی ناموفق این قبیل تقلید هاست. خلاقیتی که کشته می شود و نبوغ را از تک تک عوامل اجرایی فیلم می گیرد. اگر آقای هفت رنگ فیلم پر فروشی ست و این را نشانگر موفقیت فیلم می دانند، لطفا سازش را در یک نمایش عمومی به نقد بگذارند تا حد اقل بتوانیم به گذشته ی خود بیش از این ببالیم.