آنگونه که رسانههای اصولگرا گزارش دادهاند٬ محمود احمدینژاد با همراهی برخی از اعضای کابینه خود٬ سومین جلسه “هیات دولت در سایه” را همزمان با تشکیل جلسات دولت روحانی٬ برگزار کرده است.
این جلسه در “ساختمان لادن” برگزار و به نوشته خبرگزاری فارس “این جلسات که همزمان با جلسات هیئت دولت فعلی برگزار می شود، به نوعی دولت در سایه محمود احمدینژاد محسوب می شود” و در آن “علاوه بر احمدینژاد و معاونانش، شماری از وزرای دولت دهم نیز حضور دارند”.
در این جلسه مواردی چون “بررسی مسائل روز کشور و پیگیری طرح های موجود در دفتر رییس جمهور سابق از جمله دانشگاه جامع ایرانیان” مورد بررسی قرار گرفته است.
ساختمان لادن که پیش از این در اختیار سازمان مدیریت و برنامهریزی بود، چند سال پیش به کنترل نهاد ریاستجمهوری درآمد و پس از بازسازی در اختیار علی سعیدلو معاون امور بینالملل احمدینژاد قرار گرفت و در روزهای آخر، در اختیار به حمید بقایی سپرده شد.
دفتر لادن از همان روز ۱۳مرداد، یعنی اولین روز حضور احمدینژاد در آن خبرساز بود. حالا به نظر میرسد در آینده باید منتظر خبرهای جدیتری از این دفتر باشیم؛ خبرهایی نه مبنی بر انتقال هدایای ریاستجمهوری به میدان ونک، بلکه آغاز کادرسازی سیاسی احمدینژاد در خارج از قدرت.
احمدینژاد اینک سومین جلسهاش را با اعضای دولتش در این دفتر برگزار کرده است؛ جلسهای که میتواند مجمع دولت در سایه او باشد.
خبر تشکیل چنین جلساتی در حالی منتشر میشود که پیش از این نیز برخی از اصولگرایان گفته بودند قصد احمدینژاد از گرفتن مجوز برای دانشگاه جامع ایرانیان٬این بوده که اطرافیان خود را برای حضور دوباره در قدرت سازماندهی کند.
امیر محبیان پیش از این در اینباره گفته بود: “آقای احمدی نژاد علاوه بر اینکه موفق شده مجوز تاسیس دانشگاه را اخذ کند برای چند نشریه هم توسط ایشان مجوز گرفته شده و فکر می کنم آقای احمدی نژاد به دنبال آن است که تیم مرتبط با خود را در این نقاط جایگزین و به این وسیله شکلی از حزب یا حلقه یی از هواداران خود را سامان دهد. به هر صورت این کار بدی نیست که ایشان مجوز تاسیس دانشگاه گرفته اند اما به نظر می رسد آقای احمدی نژاد این اقدام را در راستای تداوم و ادامه حیات سیاسی خودشان انجام می دهند… من فکر می کنم برآورد جریان احمدی نژاد از نیرو و توان خود برآورد معقولی نبود. آقای احمدی نژاد بعد از انتخابات مجلس نهم و در جریان همین انتخابات ریاست جمهوری متوجه شد که بدنه اجتماعی این جریان قادر نیست شعارهای سیاسی خودش را محقق و آنها را در حوزه رقابت سلبی همراهی کند. نکته دیگری که باید به آن توجه شود اینکه خصلت های روحی و روانی آقای احمدی نژاد به گونه ای است که اگر همه راه های او بسته می شد به حالت انفجاری عمل می کرد. اما نظام این وضعیت را برای ایشان به وجود نیاورد و مسیر آینده ایشان را به طور کامل نبست و الان می توانم بگویم که مسیر آینده آقای احمدی نژاد کاملابن بست نیست و این چیزی است که خودش هم متوجه شده و می خواهد انرژی خود را برای آینده ذخیره کند”.
در این جلسه علاوه بر احمدینژاد٬ مهدی غضنفری (وزیر سابق صنعت، معدن و تجارت)٬ حمید بقایی٬ محمد عباسی (وزیر سابق ورزش و جوانان)٬ حسینی وزیر اقتصاد دولت دهم٬ احمد وحیدی وزیر سابق دفاع، رستم قاسمی وزیر نفت سابق، بهمنی رییس کل سابق بانک مرکزی، نامجو وزیر سابق نیرو و نامی وزیر سابق ارتباطات هم از دیگر حاضران در این جلسه بودند.
این برای چندمین بار در سالهای گذشته است که بحث “دولت در سایه” در فضای سیاسی ایران مطرح میشود. نخستین بار پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴ برخی از اصلاحطلبان خبر دادند که قصد دارند برای پیگیری اهداف خود٬ دولت در سایه تشکیل دهند.
پیش از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ نیز اخباری از تشکیل چنین جلساتی منتشر شده بود. در آن زمان گفته می شد که وزرای دولت سازندگی هر ماه یک بار با هاشمی رفسنجانی جلسه برگزار می کنند و به وی گزارش می دهند و اصلاح طلبان نیز با تشکیل چند کارگروه متشکل از وزرای سابق و فعالان اصلاح طلب به خاتمی گزارش می دهند.
آن زمان هفتهنامه شما -ـ متعلق به حزب موتلفه ـ- در این زمینه نوشته بود: “دولت سایه در عالم سیاست به کابینه ای اطلاق می شود که روی کار نیامده و در رقابتهای انتخاباتی از حریف جا مانده، چنین کابینه ای که تلاش می کند بر روند تصمیم سازی دولت اثرگذار باشد را سایه نشین می گویند، اما دولت سایه می تواند با قصد خدمت به کشور گام بردارد و یا با هدف دست یافتن به قدرت! دولتهای سایه غالبا با بهره گیری از نام احزاب سیاسی شکل گرفته و فعالیت می کنند، وظیفه احزاب در کشور ارائه تحلیل، کادرسازی و داشتن برنامه برای اداره کشور است، با چنین رویکردی تشکیل دولت سایه باید با استفاده از پتانسیل کار گروهی و حزبی به بهتر شدن اوضاع کشور در عرصه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بیانجامد، اما آیا تا بحال دولت سایه با چنین رویکردی تشکیل شده است، آیا احزاب سیاسی پیش از تشکیل دولت سایه به وظایف اصلی خود در حزب عمل می کنند، آیا در نظام اسلامی احزاب سیاسی از بازی های سیاسی با توجه به رویکرد اسلامی بودن پرهیز می کنند؟”
پیش از این علی ربیعی٬ وزیر کار دولت روحانی٬ در گفتوگویی با هفتهنامه آسمان٬ درباره دولت در سایه چنین گفته بود: “هاشمی و خاتمی شورای عالی امنیت ملی بسیار برجسته ای را می خواستند که آقای روحانی و تیم دبیرخانه، این شورا را ایجاد کرد. در این شورا معاونت های مختلف فرهنگی داشتیم، معاونت اقوام داشتیم که بهترین و روشنفکرانه ترین سیاست قومی ایران در آن مقطع در شورای امنیت ملی ایجاد شد، کمیته اقتصادی داشتیم که افراد برجسته اقتصادی در آن تردد داشتند. کمیته محیط زیست داشتیم که بخشی از اقدامات سالم سازی آب تهران از طریق دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی انجام می شد و سیاست خارجی و داخلی که بخش اصلی کار آن بود. در حقیقت این مرکز دولت سایه بود”.
دیدار با همکاران سابق موضوع جدیدی بین دولتمردان ایرانی نبوده و میتوان به دیدار ناطق نوری با استانداران دوران وزارتش و همینطور دیدارهای منظمهاشمی با اعضای دولتش اشاره کرد. از این منظر شاید کار احمدینژاد چندان هم بیسابقه نباشد. اما مساله این است که محمود احمدینژاد در آخرین ماههای عمر دولتش تلاشی سخت را برای ادامه حیات در فضای سیاسی کشور آغاز کرد.
او در روز ترک ساختمان پاستور نه تنها اصلاحطلبان را در صف مقابل خود میدید که حتی به سختی مغضوب اصولگرایانی بود که تا چند سال پیش بزرگترین حامیان سیاسی او بودند. دیگر دولتمردان ایرانی در هنگامه ترک قدرت کمتر با چنین وضعیتی مواجه میشدند. هاشمیرفسنجانی در حالی نهاد ریاستجمهوری را ترک کرده بود که همچنان از نفوذی بالا در عرصه قدرت برخوردار بود. وضعیت سیدمحمد خاتمی هم گرچه از سال ۸۸ به بعد به شکلی دچار پیچیدگی شد، اما در تابستان سال ۸۴ فردی نبود که چون احمدینژاد و اطرافیانش توسط همراهان سیاسیاش مورد اتهامات گوناگون مالی و سیاسی قرار گرفته باشد. به عبارتی جبهه مقابل احمدینژاد در مرداد ۹۲ بسیار گستردهتر و فراگیرتر از روسای جمهور قبلی بود. همانگونه تلاشش برای ماندن در قدرت نیز بسیار جدیتر و البته حساسیتبرانگیزتر از دیگران مینمود. تشکیل جلسات منظم با اعضای دولت دهم توسط محمود احمدینژاد را از آن رو میتوان اولین گامها برای تشکیل دولت در سایه ارزیابی کرد که روش سیاسی او چیزی جز این را تایید نمیکند. احمدینژاد در آستانه خروج از قدرت کوشید تا با تاسیس دانشگاه ایرانیان راه کادرسازی سیاسی برای خود را کمی هموارتر کند. او از نیمههای راه دولت نهم مشخص کرد که در فضای سیاسی به دنبال استقلال خود و همراهانش است.
موضوعی که ۳ سال بعد در اولین هفتههای سال ۸۹ به روشنی بر همگان عیان شد. احمدینژاد در راهی که پیش گرفت همراهی هیچ فرد یا تفکری جز آنچه مورد قبول خود بود را نمیپذیرفت. از همینرو است که عطای حضور در اردوگاه اصولگرایی را که بعد از تیر ۸۴ به جناح حاکم مطلق کشور تبدیل شده بود به لقای آن بخشید تا به جای آن که به عنوان یکی از نیروهای تاثیرگذار این جریان ادامه حیات بدهد، در اردوگاه اختصاصی خود تنها نیروی تاثیرگذار باشد.
هر چند این اردوگاه چند صباحی در حاشیه قدرت برپا شده باشد. اکنون احمدینژاد با تشکیل جلسات دولت در سایه خود به بررسی مسائل روز کشور میپردازد تا با رصد دقیقتر تحولات بتواند راه خود را بهتر برای بازگشت به عرصه قدرت باز کند؛ بازگشتی که احتمالا اولین نشانههای آن در انتخابات مجلس دهم بروز خواهد کرد