برای اول ماه مه
تغییر کرده ایم….
سعید سلطانی طارمی
باور نمی کنی؟
تغییر کرده ام
گیتار می زنم
و قهوه می خورم
و زلف های درازم را می بافم
صبحانه ی همیشگی ام - نان وپنیر را-
مانند تکنیکالر جو می پیچم
و مثل یک واشنگتنی خوب پیش بچه ها
لب های بیقرار تو را می بوسم
و دمبدم پیامک مستهجن
ارسال می کنم.
می بینی؟
تغییر کرده ام
چای و چگور و مجری مادر بزرگ
و سفره ی قدیمی خانه
و بوی حرف های سیاسی
وآن سرود زشت تمامیت خواه…
یادت که هست
آن وعده ی همیشگی تغییر…
آن، آن سراب ها
دیگر نمی برند دلم را.
باور کن
دنیا ما را تغییر داده است .
اما چرا هنوز
در صورت تو چشم های “آماندا”ست
و من هنوز
درکارخانه ام و لباسم
بوی برهنگی
و بوی … آه نمی دانم
حتما خیال بیهده می بافم
باور نمی کنم
با اینهمه وقایع زیبا
دنیا هنوز
دنیای صاحبان قدیمش باشد
و من هنوز
دنبال سبزی سر خود باشم
و تو هنوز بر دراین کارخانه ها…
آزاد گشته ایم
دیوار های خانه پراست از ستاره ها
جردن ، مسی ، گلزار ، این دخترک جولی
و ماهواره ها ، تو که می بینی …
اما چرا تو جفت ِجفت ”آماندا”یی
و زلف های توخیس است
و در تمام خیابان ها
باران می بارد
و فکر می کنی که نام من مانوئل
شن چو
اشمیت
توماج
خسرو
و…من چرا در این سپیده دم چرک
…؟
پانوشت
1- تکنیکالر: کارگر فنی، تکنسین، تکنیکالر جو: یک کارگر فرضی / قهرمان چندین داستان کوتاه از هانیبال الخاص که ظاهرا ایده آل کارفرماست.
2- آماندا و امانوئل نام قهرمانان یکی از زیباترین ترانه های ویکتور خارا . که در متن ترانه، آماندا در یک هوای بارانی به دیدار مانوئل می رود ولی مانوئل گویا دیگر نیست . ضمنا آماندا و مانوئل نام پدر و مادر ویکتور خارا هم هست.