تکرار دهه شصت

سامان رسول پور
سامان رسول پور

تن بیمار هاشم خواستار را با غل و زنجیر به تخت بیمارستان بسته اند. او معلم است. زندانی است. بدون مرخصی. همسرش می گوید: “فقط اتاق عمل زنجیر را از پایشان باز کردند آنهم کلید را پیدا نمی کردند تا بعد از یک ساعت زنجیر را باز کردند و دوباره تا بهوش نیامده زنجیر را به پایشان قفل کردند.”
حسین رونقی ملکی در زندان حالش وخیم است. فورا به عمل جراحی نیاز دارد. او نخبه است. وثیقه اش یک میلیارد. اما به او مرخصی نمی دهند. او در زندان زجر می کشد…
سرما در ایران به اوج خود رسیده. “حقوق بشر عمیق تر شده”؛ این را سازمان دیدبان حقوق بشر می گوید که گزارشی از وضعیت حقوق بشر در ایران تهیه کرده است و نوشته ایران بعد از چین بیشترین اعدام ها را در جهان دارد.
جمهوری اسلامی اما برای اول شدن عجله دارد. عفو بین الملل می گوید کار به جایی رسیده که هر هفته ۲۰ تن در ایران اعدام می شوند. کمپین بین المللی حقوق بشر آن را “سونامی اعدام” عنوان می کند.

بامداد است. همسر جعفر کاظمی می خواهد به ملاقات همسر دربندش برود. می رود و می داند که دو حالت بیشتر نیست. یا اجازه ملاقات می دهند یا نمی دهند. گزینه سوم به فکرش خطور نمی کند: اعدام شد. اعدام شدند. جعفر کاظمی و محمد علی حاج آقایی به دار آویخته شدند. به اتهام تهیه عکس از اعتراضات ایران. اعدامشان کردند و به خانواده هایشان گفتند: “بروید راحت باشید دیگر کار تمام شده!” همه شوکه شده اند. عفو بین الملل می گوید: “از اعدام این دو زندانی وحشت زده ایم.” همه وحشت زده اند از اعدام هایی که به اعدام های دهه شصت شباهت دارد. در ملا عام اعدام می کند. اعدام می کنند و دریغ می کنند دیدار آخر زندانیان را با خانواده هایشان. اعدام می کنند و اجساد را مخفیانه دفن می کنند. اسامی را پنهان می کنند. و شمارش معکوس خیلی وقت است که آغاز شده. دروری دایک می گوید: “۱۴۳ نفر به جرم غیرسیاسی زیر حکم اعدام هستند.” زهرا بهرامی یکی از آنهاست. دخترش می گوید: “تحت فشار از مادرم اعتراف گرفته اند.” هفته اول بهمن کم کم تمام می شود؛ بهمنی که انقلاب ایران را در خود ثبت کرد. انقلابی که این روزها فرزندانش را می بلعد. ادامه بازداشت ابراهیم یزدی، کهنسال ترین زندانی سیاسی ایران اعتراض شخصیت های مطرح دانشگاهی جهان را در پی داشته. دهها دانشگاهی جهان طی نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی، آزادی ابراهیم یزدی و همه زندانیان عقیدتی در ایران را خواستار شدند. آنها در نامه خود خطاب به آقای خامنه ای نوشتند: “ما از شما می‌خواهیم که به این بی‌اعتنایی به حقوق بشر که سرانجام تمامی اعتماد میان دولت شما وشهروندان ایران را نابود خواهد کرد خاتمه دهید”. ‎و در واکنش به همین بی اعتنایی بود که پارمان اروپا هم در اعتراض به ادامه بازداشت نسرین ستوده و تداوم نقض حقوق بشر در ایران قطع نامه ای صادر کرد و نوشت: ‎”اعمال فشارهای سنگین بر نسرین ستوده، بخشی از پروژه‌‌‌ای بزرگ برای سرکوب سیستماتیک وکلای مدافع حقوق بشر و فعالان مدنی در ایران است”. ‎آنطرف تر زنان ایرانی باز محدود و محدودتر می شوند. اینبار ورود زنان تماشاگر فوتبال به سینماها ممنوع شده است… ‎بهمن امسال روزهای سختی را در خود ثبت می کند. خبر می رسد هیوا مجید زاده، دانشجوی محروم از تحصیل را بازداشت کرده اند.  سلیمان محمدی به ۱۱ ترم محرومیت از تحصیل محکوم می شود. ‎سایت های اصلاح طلب از انتقال ۶۰ زندانی سیاسی به بند چهار زندان رجایی شهر خبر می دهند. کثیف ترین و سردترین بند زندان رجایی شهر. ‎کار به جایی رسیده که زندان کم آورده اند و می خواهند یک زندان بزرگ در بیابان ها درست کنند. یک زندان ده هزار نفری. ‎ کار به جایی رسیده که آمریکا از اتحادیه اروپا می خواهد تا آندسته از مقامات ایرانی را که در نقض حقوق بشر دست داشته اند، آماج تحریم ها قرار دهد. ‎هفته تمام می شود. در تایباد معترضان به برکناری امام جمعه بازداشت می شوند. مورد ضرب و شتم قرار می گیرند. هنوز زمستان است. هاشم خواستار حتی اگر غل و زنجیرش هم باز شود، باز زندانیست. حسین رونقی ملکی از درد به خود می پیچد. شمارش معکوس دهها اعدام دیگر شروع شده. دهه شصت در حال تکرار شدن است.