نگاه ما

نویسنده

نشست “عصر روشن” پیرامون جایزهٔ نوبل ادبیات؛ چرا نوبل ادبی نصیب ایران نمی‌شود؟

نویسندگی تفننی، نداشتن قانون کپی رایت، ترجمه نشدن آثار و…

در نشست بیست ونهم “عصر روشن”، جایزهٔ نوبل ادبیات و دلایل تعلق نگرفتن اینجایزه به نویسندگان و شاعران ایرانی مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

در آغاز برنامه، ساره دستاران که اجرای برنامه را برعهده داشت، شعری از برگزیدهٔ نوبل ادبیات سال گذشته، ‌توماس ترانسترومر (برگردان مرتضی ثقفیان) خواند و به ارائهٔ تاریخچهٔ کوتاهی از این جایزه پرداخت.

او با بیان این‌که این جایزه معتبر‌ترین جایزهٔ ادبی دنیاست، گفت: در عین حال، گاهی معرفی برخی نویسنده‌ها به عنوان برنده، به اینجایزه اعتبار بخشیده، چنان‌که وقتی در سال ۲۰۱۰ ماریو بارگاس یوسا برندهٔ این جایزه شد، گفته شد که این انتخاب، اعتبار را به جایزهٔ نوبل بازگرداند.

او در ادامه گفت: جایزهٔ نوبل ادبیات از سال ۱۹۹۱ تا امروز ۱۱۱ دوره برگزار شده است. از مجموع ۱۰۶ نویسندهٔ برندهٔ این جایزه تنها ۲۷ نفر غیراروپایی بوده‌اند و جالب‌تر آن‌که سهم کشور کم‌جمعیت سوئد که تاکنون هشت برنده داشته، از کل کشور‌های قارهٔ آسیا با ۵ برنده بیشتر بوده است. در میان کشور‌های برندهٔ نوبل، فرانسه با ۱۵ برگزیده حرف اول را می‌زند، بعد از آن، آمریکا و انگلستان هر یک با ۱۰ نویسنده و آلمان و سوئد هر کدام با ۸ نویسنده قرار دارند.

دستاران سپس عنوان کرد: اولین آسیایی برندهٔ نوبل ادبی، رابیندرانات تاگور، شاعر و نویسندهٔ هندی، بود و بعد از او، نویسندگانی از هند و چین و دو نویسنده از ژاپن برندهٔ اینجایزه شدند. از ۱۰۸ نویسندهٔ برندهٔ نوبل ادبی، ۹۶ برنده، مرد و ۱۲ برنده، زن بوده‌اند. اسامی کاندیداهای جایزهٔ نوبل دست کم برای ۵۰ سال مخفی می‌ماند. جوان‌ترین برندهٔ نوبل ادبیات ۴۲ سال و مسن‌ترین برنده ۸۸ سال سن داشته است. از نکات دیگر این‌که بوریس پاسترناک تحت تأثیر فشار مقامات شوروی سابق، اینجایزه را نگرفت و ژان پل سار‌تر به دلیل اعتقاد نداشتن به هیچ جایزهٔ رسمی، دریافت اینجایزه را رد کرد. همچنین به عقیدهٔ بسیاری، شگفت‌انگیز‌ترین انتخاب جایزهٔ نوبل ادبی، وینستون چرچیل بوده است. گفته می‌شود کسی می‌تواند برندهٔ این جایزه شود که دست کم دو بار در فهرست نامزد‌ها بوده باشد.

او در ادامه از نویسندگان بزرگی همچون لئو تولستوی، ولادیمیر ناباکوف، مارسل پورست، ازرا پاوند، توماس هاردی، آنتوان چخوف، مارک تواین، هنریک ایبسن، جیمز جویس، امیل زولا، خورخه لوییس بورخس و کارلوس فوئنتس، نام برد که جایزهٔ نوبل نگرفتند.

در ادامهٔ نشست “عصر روشن”، میزگردی با حضور کاوه میرعباسی و مهدی غبرایی، مترجمان فعال حوزهٔ ادبیات، برگزار و این سؤال مطرح شد که چرا نویسندگان و شاعران کشور ما تا کنون موفق به دریافت اینجایزه نشده‌اند.

کاوه میرعباسی در پاسخ به این سؤال گفت: یکی از شرایط اولیه‌ای که نویسندهٔ برندهٔ جایزه نوبل باید داشته باشد، این است که آثار او به زبان سوئدی ترجمه شده باشد، اما از میان آثار ادبی کشور ما تنها شنیده‌ام “بوف کور” و نوشته‌های هوشنگ مرادی کرمانی به سوئدی ترجمه شده و بخش بزرگی از آثار کشور ما ترجمه نشده‌اند.

او در ادامه متذکر شد: اصلیترین موضوع در این بحث این است که ما در ایران نویسندهٔ حرفه‌یی نداریم و نوشتن برای نویسندگان ما جنبهٔ تفننی دارد. تعداد نویسندگان حرفه‌یی ما که از این راه روزگار می‌گذرانند، از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمی‌کند. وقتی نویسندگی تفننی باشد، ادبیات نمی‌تواند به شکل جدی پدید بیاید. آثار ادبی در حد نوبل با وقت گذاشتن‌های تفننی پدید نمی‌آیند. تمام نویسندگانی که نوبل گرفته‌اند و نویسندگان بزرگی که نوبل نگرفته‌اند، کسانی بوده‌اند که عمرشان را صرف ادبیات کرده‌اند. با این‌که در اداره و شرکتی کار کرد، نمی‌توان نویسندهٔ حرفه‌یی بود.

میرعباسی تأکید کرد: گواه این حرف، تعداد آثار نویسندگان ماست. کدام نویسندهٔ ما آثارش از ۱۰ اثر تجاوز می‌کند؟ کمیت معیار نیست. اما با احتساب احتمالات هم هرچه کمیت بیشتر باشد، احتمال این‌که آثار باکیفیت از آن دربیابد، بیشتر است.

در ادامه، مجری جلسه گفت: البته گفته می‌شود اگر نویسنده‌ای مورد توجه آکادمی نوبل باشد و آثارش به سوئدی ترجمه نشده باشد، می‌خواهند که کار‌هایش ترجمه شود. می‌رعباسی هم گفت: پس در هر حال، آثار باید به سوئدی ترجمه شود.

سپس همین سؤال از مهدی غبرایی پرسیده و گفته شد، اساسا شما سطح ادبیات ما را در نقطه‌ای می‌بینید که نویسنده‌ای از ایران بتواند جایزهٔ نوبل را به خودش اختصاص دهد؟

مهدی غبرایی در پاسخ به این سؤال اظهار کرد: در سال‌های اخیر در ادبیاتمان نمونه‌های خوبی را می‌بینیم. اما ما همیشه پشت اسب سوار بوده‌ایم. در حال حاضر کدام نویسندهٔ ما فراغت دارد که بتواند زمان طولانی بنویسد و اثرش را منتشر کند؟ ما نویسندگانی را می‌بینیم که طرح چند رمان را دارند، اما نمی‌توانند آن را بنویسند.

او افزود: حوزهٔ زبان ما محدود است. رمانی که نجیب محفوظ در مصر بنویسد، در کشورهای عرب‌زبان دیگر خوانده می‌شود و بدون این‌که از صافی ترجمه بگذرد، از هم تغذیه می‌کنند. در آمریکای لاتین هم گستره بزرگ‌تر است. این کشور‌ها تبادل فرهنگی دارند. برخی کشور‌ها مستعمره بوده‌اند و در عین بلایای استعمار، روابط بیشتری داشته‌اند. اما ایران یک کشور است. ما فکر می‌کردیم بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چند کشور را در کنار خودمان داریم، اما این‌طور نشد. ما ندیده‌ایم در ایران رمانی منتشر شود و در افغانستان و تاجیکستان خوانده شود. زبان فارسی در این محدوده مانده و به هیچ جا نرفته است. مترجم داخلی هم نمی‌تواند ترجمه کند. باید آثار به گونه‌ای باشد که نویسندهٔ غربی جذبش شود و آن را به زبان مادری‌اش ترجمه کند. کسی که در این کشور ترجمه کند، ترجمه‌اش جاندار نخواهد بود.

این مترجم با اشاره به دشواری‌ شرایط برای نوشتن گفت: در شرایطی که گفته شود، این را بنویس و این را ننویس، رمان رشد نمی‌کند. ما تا آمدیم به خودمان بجنبیم، مشروطه پیش آمد و بعد اتفاقات دیگر. این فراغت خاطر کجا برای نویسنده فراهم می‌شود که بنویسد؟ همین‌قدر هم که نوشته می‌شود، نمونه‌های خوب و برجسته‌ای دارد و ما امیدواری داریم. می‌گویند کسی که درد زایمان دارد، زیر سنگ هم شده، می‌زاید. هنر همین است. دست‌نوشته‌ها نمی‌میرند.

مجری برنامه در ادامه این پرسش را مطرح کرد که معمولا گفته می‌شود اسامی اهل قلمی چون احمد شاملو و محمود دولت‌آبادی به عنوان نامزدهای دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات مطرح بوده، این موضوع چقدر درست است؟ در حالی‌که گفته می‌شود اسامی نامزدهای نوبل مخفی است.

کاوه میرعباسی در پاسخ به این سؤال گفت: سالی که اورهان پاموک برندهٔ نوبل شد، در جلسه‌ای من توضیحی در این‌باره شنیدم که بین نامزدهایی که هیأت نوبل انتخاب می‌کنند، با پیشنهادهای نهاد‌ها و سازمان‌ها برای نوبل تفاوت وجود دارد. پیشنهاد شاملو یا دولت‌آبادی برای نوبل شاید از سوی نهادهایی بوده، اما این با نامزد بودن آن‌ها تفاوت دارد.

این مترجم در ادامه دربارهٔ تأکید غبرایی بر محدود بودن حوزهٔ جغرافیایی زبان فارسی، گفت: حیطهٔ رواج زبان ترکی بیش از فارسی نیست. ترکی نه زبان بین‌المللی است و نه صحبت‌کنندگانی بیش از فارسی دارد. اما جایگاهی دارد که دو برندهٔ نوبل دارد. ولی باید دید این تفاوت کجاست؟ یکی حجم مطالعه است که حجم مطالعه در ترکیه بسیار بیشتر است و تیراژ کتاب‌ها در آن‌جا خیلی بیشتر است. در حالی‌که جمعیت ترکیه خیلی کمتر از ماست. موضوع دیگر، کپی‌رایت است.

میرعباسی با اشاره به عضو نبودن ایران در کنوانسیون کپی‌رایت بیان کرد: ما برای این‌که ادبیات کشورمان در سطح جهان مطرح شود، باید یک رابطه‎ی قانونی با ادبیات جهان داشته باشیم. ما در رابطه با کپی‌رایت، دزد دریایی محسوب می‌شویم و تا زمانی که به مایملک ادبی سایر کشور‌ها احترام نگذاریم، نمی‌توانیم جواز ورود و ویزای ورود به ادبیات بین‌المللی را بیابیم.

او ادامه داد: کپی‌رایت برای ما با توجه به تیراژ کم آثار در کشور، هزینهٔ ناچیزی دارد. اما همین که این قانون را به رسمیت بشناسیم، قضیه درست می‌شود. ما با این روش کنونی نمی‌توانیم وارد بازار و نمایشگاه‌های بین‌المللی شویم.

در ادامهٔ این بحث، غبرایی با تأکید بر اهمیت کپی‌رایت و با اشاره به محدود بودن حوزهٔ زبانی ترکیه در مقایسه با ایران، گفت: ترکیه حوزهٔ زبانی محدودی دارد، اما در دهه‌های اخیر، این کشور نقش مهمی بازی کرده است. تفاوت دیگر، بحث ممیزی است که کشور ترکیه با آن مواجه نیست و این عوامل مؤثر است.

سپس، میرعباسی در پاسخ به پرسشی دربارهٔ خارجی‌هایی که به ترجمهٔ ادبیات ایران بپردازند، گفت: تقریبا از گذشته در دانشگاه‌های معتبر دنیا چون ییل و سوربن و دانشگاه‌های اروپای شرقی، کرسی‌های زبان فارسی وجود داشته و تزهایی دربارهٔ ادبیات معاصر ما نوشته شده است و این‌گونه نیست که توانایی ترجمه در خارج نباشد، اما باید آثار فارسی از نظر آن‌ها مخاطب داشته باشد تا از سوی آن‌ها ترجمه شود.

در ادامه، به انتقادهای واردشده به جایزهٔ نوبل برای انتخاب نکردن خیلی از نویسنده‌های شاخص اشاره و این پرسش مطرح شد که فعالیت‌های اجتماعی و دیدگاه‌های سیاسی نویسنده، چقدر در توجه آکادمی نوبل به او و دریافت جایزه تأثیر دارد و مهم است؟

غبرایی در پاسخ به این پرسش عنوان کرد: هیچ جایزه‌ای در جهان نیست که بتواند همه را راضی کند، “سنگ صبور” عتیق رحیمی از نظر من در پلاتش ایراد اساسی دارد و من تعجب می‌کنم چطور جایزهٔ “گنکور” را گرفت، در حالی‌که جایزهٔ “گنکور” را یکی از کم‌شائبهترین جایزه‌های جهان می‌دانند. گاهی وقت‌ها شائبهٔ سیاسی بودن را به نوبل هم نسبت می‌دهند. امسال هم ممکن است به دلیل شرایط سوریه، آدونیس اینجایزه را بگیرد. اما ما به هر حال، این‌جا بی‌اطلاع هستیم. هیأت داوری نوبل هم هرگز رو نشده است و گزینهٔ برگزیده هرگز تا زمان اعلام سخن‌گو بروز داده نمی‌شود. هر سال برخی گزینه‌ها به عنوان گزینه‌های نوبل مطرح هستند، اما‌گاه اسمی درمی‌آید که من مترجم آن را نمی‌شناسم. من چند شعر از آدونیس را خوانده‌ام، یا از هاروکی موراکامی ترجمه کرده‌ام و همین‌ها را از نویسندگان زندهٔ دنیا می‌شناسم و فکر می‌کنم همین‌ها باید جایزه بگیرند. اما نویسندگان دیگری هم هستند. اگرچه از نظر من در هیچ جای دنیا جایزه‌های ادبی خارج از انتقاد نیستند. اما به هر حال، وجود چنین نهادی سودمند است.

این مترجم سپس با بیان این‌که جایزهٔ نوبل بیشتر وقت‌ها در سال‌های پایانی زندگی نویسنده‌ها به آن‌ها اهدا می‌شود، گفت: بهتر است اینجایزه در زمانی به نویسندگان یا شاعران داده شود که توان خرج کردن آن را داشته باشند.

کاوه می‌رعباسی هم با مصلحت‌اندیشانه خواندن برخی از تصمیات آکادمی نوبل، خاطرنشان کرد: من فکر می‌کنم در انتخاب‌های نوبل، مصلحت‌اندیشی هست که مقداری از آن سیاسی است. بورخس اگر نوبل نگرفت، به دلایل سیاسی بود. هیأت نوبل به چپ گرایش دارد و بورخس همواره طرفدار دیکتاتورهای دست راستی آمریکای لاتین بوده است و مغضوب روشنفکران. از سوی دیگر، پاتریک وایت استرالیایی اگر نوبل گرفت، برای مطرح شدن ادبیات استرالیا و به رسمیت شناختن این ادبیات بود. لوکلزیو هم برای این‌که مدتی بود که به ادبیات فرانسه توجه نشده بود و او در آن زمان مطرح‌ترین نویسندهٔ زندهٔ فرانسه بود، اینجایزه را دریافت کرد.

این نویسنده افزود: سعی می‌شود در انتخاب‌های نوبل تکرار پیش نیاید. برای مثال از سه تفنگدار نویسندهٔ زن انگلیسی که دوریس لسینگ یکی از آن‌ها بود، وقتی لسینگ جایزه گرفت، احتمال دریافت جایزه از سوی دو نویسندهٔ زن دیگر منتفی شد. همچنین وقتی داریو فو نوبل گرفت، به نظر می‌رسد که نوبل جوری جنس را درنظر می‌گیرد و به او جایزه می‌دهد. این نویسنده سطح پایین نیست، ولی در مقایسه با هارولد پین‌تر، پین‌تر در سطح خیلی بالاتری است.

ادامهٔ نشست “عصر روشن” با پرسش و پاسخ حاضران و مترجمان حاضر در نشست پی گرفته شد. مهدی غبرایی در پاسخ به سؤالی دربارهٔ دلایل مطرح نشدن ادبیات ایران در جهان گفت:‌گاه بومی‌نویسی می‌تواند مانعی برای این موضوع باشد. ‌گاه نویسندگان خوب دنیا هم آن‌قدر بومی می‌نویسند که آثار آن‌ها قابل ترجمه نیست، مانند برخی از آثار فوئنتس. یا کارهای محمدرضا کاتب که “هیس” او را اثری ارزشمند می‌دانم.

کاوه میرعباسی نیز در پاسخ به این‌که چرا اصلا نوبل برای ما مهم است، گفت: این پرسش مانند این است که بگوییم چرا ما از این‌که تعریفی از ما بشود، خوشمان می‌آید؟

او در ادامه اظهار کرد: نویسندگان ما با نویسندگانی که نوبل گرفته‌اند، فاصله دارند. اگر حجم کار یوسا یا مارکز را با حجم آثار نویسندگان خودمان مقایسه کنید، متوجه می‌شوید. ابوتراب خسروی نویسندهٔ خوبی است، اما چهار کتاب دارد که روی هم ۱۰۰۰ صفحه هم نمی‌شود.

در ادامه، غبرایی دربارهٔ جایگاه ادبیات ما در جهان عنوان کرد: ما ادبیاتمان را دست کم نمی‌گیریم. ما آثار خوبی داریم. اما برخی موضوعات در غرب جا افتاده است. آن‌ها تنش‌ها را پشت سر گذاشته‌اند و در آینده در ادبیات ما چنین خواهد شد و نشانه‌های آن پیداست.

به گزارش ایسنا، بخش دیگری از نشست “عصر روشن” به داستان‌خوانی رضیه انصاری، یوسف انصاری و شاهرخ گیوا اختصاص داشت که بخش‌هایی از رمان‌های تازه‌شان را خواندند.

رضیه انصاری متولد سال ۱۳۵۳ در تهران، رمان “شبیه عطری در نسیم” را منتشر کرده که کاندیدای جایزهٔ مهرگان ادب شده است. او رمان جدیدش را هم با نام “تریو تهران” نوشته است.

یوسف انصاری متولد سال ۱۳۶۲ در تبریز، مجموعهٔ داستان “امروز شنبه” را منتشر کرده و مجموعهٔ داستان جدیدی را با عنوان “ترس لیلی” نوشته است.

شاهرخ گیوا زادهٔ سال ۱۳۵۵ در تهران، رمان‌های “مسیح، سین، فنجان قهوه و سیگار نیم‌سوخته” و “مونالیزای منتشر” را منتشر کرده که بهترین رمان جایزهٔ مهرگان ادب شده و در جایزهٔ “واو” (ویژهٔ رمان‌های متفاوت) تقدیر شده است. او رمان سومش را هم با نام “اندوه مونالیزا” نوشته است.

نشست “عصر روشن” با حضور اهل قلمی همچون رسول یونان، قباد آذرآیین، مهری رحمانی، فرحناز علیزاده، کاوه فولادی‌نسب، رامبد خانلری، سعید شریفی، مهدی کفاش و سودابه باباگر (مستندساز) همراه بود.