رسانه ای که قضاوت نمی کند

نرگس توسلیان
نرگس توسلیان

شروع اعتراضات به بی بی سی فارسی را میتوان به انتخابات مناقشه برانگیز سال ۲۰۰۹ و به دنبال آن، سرکوبی شدید معترضین و دستگیری فعالان مدنی، اجتماعی و سیاسی نسبت داد. از آن زمان این شبکه که هنوز در آغاز راه بود  مورد  تهاجم دو طرف واقع شد که هر کدام حقیقت را در کف خود می دیدند،  از سویی حکومت جمهوری اسلامی  و از سوی دیگر برخی از گروه های اپوزیسیون و حتی بعضی از  اصلاح طلبان.

از داخل ایران، به اتهام  تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و کمک به براندازی نرم ، وب سایت بی بی سی فارسی  فیلترگشت و  بر مسیرش سنگ [پارازیت]  انداختند، و خبرنگاران و کارمندانش به طورمستقیم و غیر مستقیم مورد انواع اذیت و آزار قرار گرفتند. دستگاه عظیم تبلیغاتی و رسانه ای که با صرف بیت المال شکل گرفته همزمان از انتشار گسترده اتهامات مختلف سیاسی ، مذهبی و جنسی درباره مدیران و کارکنان این شبکه خبری فروگذار نکردند. تا این اواخر که مطابق اخبار کار به احضار خانواده پرسنل بی بی سی به نهادهای امنیتی و تهدید و ارعاب آنان رسیده، در این فاصله همسو با تبلیغات توهین آمیز در سایت های خبریشان تماس های تلفنی با ادبیات  زننده و توهین آمیز، خطاب به مجریان پخش های زنده هم ادامه داشته است.

اما طرفه این که همزمان با این موج که از درون تعصب حکومتداران برمی آید  برخی از گروه های اپوزیسیون هم در میدانند  و شبکه خبری را به  سازشکاری با جمهوری اسلامی ایران و محافظه کاری در پخش اخبار مربوط به جانباختگان و معترضین متهم می کنند.عده ای نیز از ‌برخی از سوالات مجریان این رسانه از مهمانان برنامه، برآشفته شده و آن را نشانه دفاع از سیاست های جمهوری اسلامی ایران تلقی می کنند. کسی نباید می پرسید “آیا می توان با  قاطعیت گفت در انتخابات تقلب شده؟” و یا همین اواخر خون ها به جوش آمد که چرا  در ارتباط با خبر زمینه چیینی برای  ترور سفیرعربستان سعودی در امریکا، این سئوال مطرح گشته که: “جمهوری اسلامی ایران چه سودی از ترور سفیرعربستان میتواند داشته باشد؟”
خلاصه کلام آن که بی بی سی فارسی از یک سو، مزدور دولت انگلیس و دشمن نظام، و از سوی دیگر “آیت الله بی بی سی” و خواستار و پایدار نظام خوانده شده.

اینک سئوالی در برابرمان هست: چرا بی طرفی بی بی سی، می تواند نه سازش کاری با حکومت و نه بی تفاوتی و بی مسئولیتی نسبت به مردم ایران، بلکه عین اجرای عدالت باشد.

بی بی سی فارسی، در اساس نامه اش، خود را موسسه خبررسانی در بریتانیا و مستقل از دولت، برای تهیه و انتشار بی طرفانه اخبار داخلی و بین المللی” معرفی میکند. بی طرفی رسانه ای را میتوان به  بی طرفی قاضی در یک نظام حقوقی تشبیه کرد: قاضی در رای خود باید کاملا بی طرف بماند و دچار احساسات نشود. چشمان فرشته عدالت هنگام برسی شواهد و دلایل دو طرف همیشه بسته است تا دو طرف دعوی را نبیند و اسناد و مدارک و شواهد آن ها را به دور از احساسات و تعصبات نسبت به آن ها بررسی کند. این بیطرفی قاضی، تا بدان جا، اهمیت دارد که چنان چه وی با یکی از اصحاب دعوی نسبتی خویشاوندی داشته باشد و یا طرف مقابل هر یک در پرونده ی دیگری باشد، باید خود را مستعفی اعلام کند، مبادا که بر بی طرفی اش اثری بگذارد. یک رسانه بی طرف، نیز به مثابه یک قاضی عمل میکند: یعنی شواهد و مدارک (اخبار) دو طرف را بررسی میکند بدون آن  که دچار احساسات شود. یک قاتل و یا متجاوز همان قدر حق دسترسی به یک دادرسی عادلانه را دارد که یک زندانی سیاسی و یا یک دولتمرد. معمول چنین است که شبکه فارسی بی بی سی اخباری را مطرح می کند که اکثرشان در رسانه های حکومتی هم به نوعی منعکس شده است. تفاوت این جاست که در رسانه های دولتی جمهوری اسلامی دستکاری در اصل خبر مجاز است و بدان دروازه بانی خبر می گویند، در رسانه حرفه ای مانند بی بی سی چنین عملی معمول نیست بلکه علاوه بر انتشار تا حد مقدور بی طرف خبر، وقتی نوبت به تحلیل می رسد کوشش دارد که تحلیلگران از جناح های مخالف موافق و مخالف باشند.

رسانه ای حرفه ای در انتشار خبر دچار افراط و تفریط نمیشود. به هیچ رسانه و مقامی فحش نمیدهد. توهین نمیکند. زبان مودبانه و حرفه ای خود را حفظ میکند و قضاوت را برعهده شعور مخاطبین خود میگذارد. برای همین است که به عنوان مثال، هنگامی که از مرگ اعتصاب کننده ای در زندان خبر میدهد، اعلام نمیکند که: “باز هم در زندان رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، یک نفر دیگربه قتل رسید.” بلکه ابتدا ، تنها از مرگ زندانی سیاسی در اعتصاب غذا سخن میگوید، و بعد ازهم بندی هایش نقل قول میکند که چه طور با ان که وضع جسمانی اش وخیم بوده نه تنها، به بهداری منتقلش نکرده اند، بلکه مورد ضرب و شتمش  نیز قرار دادند. و بعد به قضاوت خود مخاطب میگذارد که چنین جان دادنی را مرگ طبیعی بنامد و یا قتل  و این نهایت احترام به شعور مخاطب  است. البته وظیفه دیگر رسانه مستقل پخش اخباری است که اجازه مطرح شدن در ایران را ندارند، که در این زمینه نیز، بی بی سی، به خوبی عمل کرده است.  و هنگامی که سوالاتی به ظاهر در طرفداری از حکومت مطرح میکند، به  پرسش شونده امکان می دهد که بیشتر استدلال کند و بیشتر توضیح دهد تا مسئله برای مخاطبینش روشن تر گرد و الزاما نباید به معنای مخالفت با آن مهمان برنامه یا با آن طرز فکر تلقی شود. 

این گونه قضاوت ها، شاید نشات گرفته از فرهنگ سیاسی غیر دموکراتیک ایران باشد. از همان سالیان دور، که قلم خبرنگاران را شکستند و لبهای راویان اخبار را دوختند، فضای سیاسی ان قدر تنگ و چنان خفقانی در جامعه حاکم شد که احزاب سیاسی اجازه فعالیت پیدا نکردند و تنها آنهایی که در خدمت قدرت بودند مجال عرضه یافتند. سیاستمدارانی که زبان به دفاع از خلق گشودند به شدت سرکوب شده و مورد غضب حاکمان قرار گرفتند. بسیاری  راه حل را در آن دیدند که نقد های اجتماعی و سیاسی خود را در قالب خبر یا تفسیر بیان کنند تا اگر مورد غضب حاکمان قرار گرفتند، بتوانند راه گریزی برای خود بیابند. در بیشتر رسانه های داخل کشور، ستونی با نام “ پیام خوانندگان” یا “ پیام های تلفنی” دایر شده و گاهی سر دبیر آن چه را که میخواهد  به مخاطب رسانه ای خود برساند، از قول تلفن کننده فرضی، و مصاحبه شونده خیالی مینویسد تا به گمان خود راه گریزی از عواقب آن فراهم سازد .

 به تدریج، فضای غیر دمکراتیک و خفقان حکومتی، این تفکر را اشاعه داد که رسانه ی بی طرف وجود ندارد و هر خبرنگار متعلق به یک طرز فکر است. کسانی که این چنین میاندیشند، هر چند اندیشه قابل نقدی دارند، اما تقصیری متوجه آنان نیست. مقصر اصلی، حکومت زورگویی است که تفکر ( با ما یا علیه ما) را میدان میدهد و این چنین میشود که جامعه، قائل به وظیفه ای فراتر از روایت کردن برای یک خبرنگار است، از خبرنگار می خواهد تحلیل کند، قضاوت کند و رای بدهد و کار شنونده یا خواننده را راحت کند. و حال آن که یک خبرنگار به منزله چشم جامعه است. فقط میبیند. قضاوت کردن بر عهده مغزست که  خوانندگان و یا شنودگان آن خبرند. اگر هر عضو در بدن وظیفه خاصی دارد، هر شغلی نیز رسالتی خاص، رسالت رسانه ها هم قضاوت نیست. پس از رسانه ای که کارش رساندن اطلاع است قضاوت نباید توقع کرد. چنان که از قوه ای که کارش قضاوت است خبر رسانی به دلخواه نباید خواست.

بی بی سی گرچه به نظر می رسد قربانی همین تفکر ماسیده از قرون است اما در عین حال کارکنانشان این بخت را دارند که هموار کنندگان راه عبور جامعه ایرانی به جامعه سالمی باشند که در آن خبر روان می چرخد و افراد در بیان نظر آزادند. تصویری که دور نیست رسیدن به آن.