نمایشگاه نقاشی های “مریم قاسمی” در گالری آبتین تهران برپاست.گزارش همکارمان از تهران را در این زمینه می خوانید .
از واقعیت تا ذهنیت
نقاشیهای مریم قاسمی با گونهای واقع گرایی ذهنی، سعی در ایجاد فرم و شکل و ظاهری ورای واقع دوربین وار پدیده هایی می کند که آن را در قاب نقاشی خود جای داده است. به طور مثال استفاده از طیف های مختلف رنگی برای نشان دادن آسمان، هاله های نوری اطراف گل ها، از نیلی تا بنفش، چیزی نیست که در دنیای واقعیت و عینی به توان آن را مشاهده نمود، ولی وقتی قرار است قلم موی آغشته به آبرنگ هنرمند، آسمانی را خلق کند که بر فراز درختان به برف نشسته، تجلی نوع خاصی از حس دلمردگی و یخ زدگی را در مخاطب القا کند، بی درنگ رنگها لحظه ای از طبیعت اصلی خود گریخته و صورت و شکلی ذهنی می یابند. این جنبه اکسپرسیو نقاشیهای قاسمی است که تابلوهای وی را از آثاری که فقط و فقط داعیه توهم واقعیت زایی بر اساس واقعیت بوم نقاشی را دارند، جدا می سازد.
حضور بی واسطه و ناگهانی گل ها در قاب، بدون اینکه اشاره ای به هویت مکانی آن داشته باشد محکم شده باشد (چنانچه روش رئالیستهاست) با هاله ای از سایه های تیره که برخی قسمتهای گلها را در بر گرفته اند، فضا را به سمت و سوی غیر واقعی می راند. اما چیزی که به شدت به این تفکر و احساس دامن می زند، رنگ بندی و کنتراست های بالای سطوح تیره و روشن در این نقاشی هااست که حس حرکت و عمق را بیش از پیش در مخاطب القا می کند. گویی این دسته گل ها از ذهنیت نقاش عبور کرده و آن جایی که باید واقعیت تغلیظ شده باشد، به مدد سایه روشنهای قوی، تقویت شده و سایر قسمتهای دسته گل ها در هاله ای از رنگهای آرامتر، پوشانده شده اند.
استفاده از این روش که زمانی برای امپرسیونیستهای پیش از سزان، راهکار کارگشایی بود، در تابلوهای واقع گرای قاسمی آنقدر غریب به نظر می رسد که بپذیریم واقع گرایی این هنرمند، رنگ و شمایلی غیر از واقعیتی است که چشم می بیند و احیانا ثبت می کند.
قاسمی خود درباره نقاشی ها و ویژگی های بصری شان می نویسد: “واژه ی هاله ی نورانی در فرهنگ لغات،تجلی نامریی یا میدان انرژی ای است که اطراف تمام موجودات زنده و اشیاءرا احاطه کرده است.بر این اساس،چون میدان انرژی،پیرامون هر چیزی وجود دارد،بنابر این حتی سنگ یا میز آشپزخانه نیز دارای هاله نورانی است. در حقیقت، هالهٔ نورانی نه تنها دور تا دور بدن را احاطه کرده بلکه جزیی از هر سلول بدن است وظریفترین انرژیهای حیات را منعکس میکند. در واقع کالبد انرژی وکالبد فیزیکی بر هم منطبق هستند، اما کالبد انرژی یا بدن بیو پلاسمیک به علت بزرگتر بودن از بدن انرژی، ۵تا۱۰ سانتی متر از کالبدفیزیکی را اشغال کرده است. انرژیهای ساطع شده از هالهٔ انسانی، شخصیت طرز زندگی، افکار وعواطف و احساسات ما را منعکس میکند. در حقیقت، هالهٔ نورانی به وضوح، سلامت جسم، ذهن و روح ما را نشان میدهد. عدهای معتقدندکه هالهٔ انسانی، انعکاسی از خود ماست که ثبت کامل گذشته، حال و آیندهٔ ما در آن وجود دارد. هالهٔ انسانی علاوه بر ویژگیهای فوق دارای رنگ نیز هست واین رنگها به وسیلهٔ نور ایجاد میشوددر اواخر دههٔ ۱۹۳۰میلادی، دانشمندی روسی به نام سمیون کرلیان به طورتصادفی کشف کرد که چگونه میتوان از هالهٔ نورانی عکس گرفت. کرلیان به آزمایشهای متعددی دست زد که جالبترین آن، آزمایشی بود که بر روی دو برگ انجام داد. او از برگها عکس گرفت. یکی از برگها هالهای نورانی و درخشان داشت آما برگ دیگر، هالهای کم رنگ ایجاد کرده بود، چون برگ اول تازه و برگ دوم آفت زده بود. عکسهای کرلیان بینهایت زیبا هستند.”
می توان گفت در این گونه آثار، قاسمی فاصله اندک میان واقعیت تا ذهنیت را به اندازه ای نازک کرده که مویی میان واقعگرایی و ذهن گرایی فرو نگذاشته است.با این همه موضوع قابل ذکری نیز در تابلوهای وی به چشم می خورد. در تابلوی شکوفه های بادام، نگاه دوربین وار نقاش، به سایر جنبه های هنری کار وی غلبه کرده تا فضای پس زمینه در محو بودن لنز دورنگر (tele) بیش از پیش اسیر نگاه ابزار نقاشی شود تا مخاطب نکته بین به این نکته صحه گذارد که به راستی در این روزگار، فاصله هنر نقاشی تا عکاسی خیلی کوتاهتر از میانه قرن گذشته شده است.