ائتلاف احمدی نژاد و چاوز

نویسنده

ahmadinejadchausb.jpg

آلفردو والادو

سفر رییس جمهور احمدی نژاد به ونزوئلا، اکوادور و نیکاراگوئه را نمی توان صرفاً یک سفر دیپلماتیک به حساب آورد. مطمئناً هدف آن نزدیک شدن دو اردوگاه اصولگرای سیاسی به عنوان دو پایگاه ضدامریکایی بوده است: از یک سو اردوگاه شیعه رییس جمهور ایران و از سوی دیگر “اردوگاه پوپولیست بولیواری” رییس دولت ونزوئلا که در واقع از تندروترین کشورهای سازمان اوپک هستند.

ولی پیامدهای قریب الوقوع سفر رییس جمهور ایران در”دنیای جدید” را باید در جای دیگری جستجو کرد: این مسأله می تواند امریکای جنوبی را به درگیری های خاورمیانه و دیگر مشکلات پیچیده آن وارد کند، درحالیکه این قاره همیشه از مناطق پرتنش کره خاکی و ماجراجویی های ستیزه جویانه آن به دور بوده است.

مسلماً امریکای جنوبی به اندازه کافی در اغتشاشات و رویارویی های محلی خود [به ویژه در قرن نوزدهم میلادی] درگیر بوده است: جنگ اتحاد سه گانه برزیل، آرژانتین و اروگوئه علیه پاراگوئه؛ جنگ اقیانوس آرام بین پرو، بولیوی و شیلی؛ جنگ چاکو که در سال های 1930 بین بولیوی و پاراگوئه درگرفت. با این حال، این منطقه اگر چه همواره درگیر خشونت های اجتماعی بوده، ولی می توان گفت معمولا نبردهای مسلحانه بین دولت های آن به ندرت روی داده و مقوله صلح نیز همیشه به عنوان قاعده روابط موجود در این منطقه بوده است.

اگر برخی از کشورهای امریکای جنوبی، به ویژه برزیل، با اعزام گروه های کوچک [و البته به صورت جانبی] به دو جنگ جهانی قرن بیستم سهمی از این نبردها را به خود اختصاص داده باشند، ولی باز می توان گفت اولین درگیری ژئوپلیتیکی با ملحق شدن کوبا به شوروی در خلال جنگ سرد روی داد. امریکای جنوبی به مدت دو دهه گروگان رویارویی بین کمونیسم شوروی و دموکراسی های لیبرال غربی بود. هر یک از این دو جناح طرفدارهای محلی خاص خود را داشتند. البته غرب نیز هیچ گاه در پشتیبانی از دولت های دیکتاتور نظامی، مانند شیلی، باز نماند.

با این حال، تخریب دیوار برلین باعث شد تا فضای بیان و عمل برای تندروهای ایدئولوژیک چپ گرا و رویکردهای خشونت بار راست ها تا حد بسیار زیادی کاهش یابد. تا قبل از به قدرت رسیدن سرهنگ هوگو چاوز در ونزوئلا، این منطقه که همواره از کابوس وقوع یک جنگ سرد بیمناک بود، به سوی ایجاد صلح، دموکراسی و گرایش به میانه روی گام برمی داشت.

ولی این “ناجی جدید بولیواری” نه تنها به ارزش های دموکراتیک بهای چندانی نمی دهد، بلکه قصد کرده این منطقه را به هراسناک ترین باتلاق ژئوپلیتیک جهان وارد کند: خاورمیانه. پذیرا شدن ایران آیت الله ها و نزدیک شدن به دیگر کشورهای منطقه به همراه حکومت احمدی نژاد، آن هم در بحبوحه کشمکش های هسته ای با واشنگتن و اروپایی ها، صرفاً به تنش با کل جهان دموکراتیک دامن خواهد زد. ولی بزرگ ترین خطر آن به راه افتادن همین تنش ها در بین مردم امریکای جنوبی و در نزد دولت های اکثر کشورهای این منطقه خواهد بود.

دولت احمدی نژاد که به طور مرتب اعلام می کند اسراییل باید از صحنه روزگار محو شود و هولوکاست را افسانه می خواند، همواره از گروه های افراطی لبنانی و فلسطینی [حزب الله و حماس] به عنوان اهرمی برای پیشبرد سیاست های خارجی خود بهره برده و می برد. حال آنکه تقریباً تمامی کشورهای امریکای جنوبی دارای جمعیت هایی با اصلیت سوری، لبنانی [مارونی، شیعه و سنی] و یهودی هستند که همیشه در صلح و آرامش با یکدیگر زندگی کرده اند. وارد شدن ایران به این منطقه به معنی تأثیرگذاری این کشور بر امریکای جنوبی و ورود مشکلات خاورنزدیک به این منطقه خواهد بود: جوانه های اختلاف و ناسازگاری بین جوامع مورد بحث به تدریج ریشه خواهد گرفت و بی شک به خشونت خواهد انجامید.

درواقع می توان گفت هر چه بیشتر در امریکای جنوبی به احمدی نژاد بها داده شود، جوامع یهودی، مسیحیان لبنانی یا سنی های مخالف با حماس نیز بیشتر احساس خواهند کرد که مورد تهدید قرار گرفته اند. حتی می توان اذعان داشت که وارد کردن غیرمستقیم درگیری های خاورمیانه به جنوب قاره امریکا، پیامدهای وخیمی در ارتباط با تعادل و امنیت داخلی کشورهای این منطقه خواهد داشت.

خوشبختانه هنوز با وقوع چنین رویدادهایی فاصله زیادی داریم [حتی اگر حضور شبکه های حامی حزب الله در سرحدات سه گانه برزیل، پاراگوئه و آرژانتین احساس شود]، ولی مسأله حضور نیافتن نستور کریشنر [رییس جمهور آرژانتین] در مراسم انتصاب رافائل کوره آ [رییس جمهور اکوادور] به این قصد که با محمود احمدی نژاد روبرو نشود، بسیار معنی دار است. درواقع آرژانتین دولت تهران را مسؤول عملیات تروریستی علیه مؤسسات یهودی [در سال 1994] در بوئنوس آیرس می داند. ازطرف دیگر جامعه یهودیان ونزوئلا، از هم اکنون مسأله نزدیک شدن کاراکاس و تهران را محکوم کرده است.

خلق چنین تنش های داخلی به واقع بسیار وخیم است، به ویژه اگر مشکلات جدیدی را با دیگر کشورهای دموکراتیک به وجود آورد. مطمئناً موضع جدید امریکای جنوبی، به ویژه برخی از کشورهای مرکوسور [برزیل، آرژانتین، اروگوئه، پاراگوئه و ونزوئلا]، در دفاع از تحریک ها و جاه طلبی های ایران، ایالات متحده و اتحادیه اروپا را بیش از پیش نگران کرده است. به علاوه، کشورهای عربی نیز که با دیده مثبتی به افزایش قدرت ایران نمی نگرند و برخی نیز روابط بازرگانی قابل توجهی با امریکای جنوبی دارند، بیش از پیش در برابر حکومت احمدی نژاد موضع گیری می کنند.

از این پس، وارد شدن در مسایل خاورمیانه و آشفتگی های خونین آن به اسم مبارزه علیه “امپریالیسم”، همان گونه که هوگو چاوز درحال انجام آن است، به هیچ وجه گزینه ای منطقی نیست، نه برای منافع امریکای جنوبی در جهان و نه برای تضمین صلح در آن و در نزد مردم آن.

بی شک ایران و ونزوئلای “انقلابی” در خصوص دخالت در امور داخلی همسایگان خود، نیازی به درس گرفتن از دیگران ندارند.

منبع: لیبراسیون، 2 فوریه

مترجم: علی جواهری