کمپین یک میلیون امضا

نویسنده

مارینا فورتی

اعضای جنبش زنان درایران، تصمیم گرفته اند تا با جمع آوری امضا، از درخواست تغییر قوانین تبعیض آمیز در جامعه، حمایت کنند. زنان فعال از نسل های مختلف در شهر ها و روستا ها فعالیت می کنند: یک تجربه منحصر به فرد در خاورمیانه که فضای جنگ بر آن حاکم شده است.

هدف این گروه به نظر محدود می آید: کمپین برای فسخ کردن قوانینی که برای زنان ایرانی تبعیض قائل شده و برایری زن و مرد را نقض می کند. اما این کمپین که در اواخر ماه اوت توسط بعضی از گروه های فعال زنان برگزار شد، فراتر از ماهیت “اصلاح طلبانه” و “برابری جویانه” اش هم قابل توجه است. هدف از این کار جمع آوری یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز است.

این جنبش از لحاظ نحوه بوجود آمدن اش، گوناگونی کسانی که در آن مشارکت می کنند، گروه های سنی و طبقات سیاسی و اجتماعی مختلف، جنبشی متفاوت است. یک میلیون امضا که قرار است یک به یک جمع بشود، تعداد کمی نیست: جمع آوری کوچه به کوچه، برگزاری جلسه در دانشگاهها و محل های کار، برگزاری کنفرانس برای عموم، سفر به روستا ها و حومه شهرها…

ایده جمع آوری امضا، بعد از تظاهرات فمینیستی در 12 ژوئن در تهران، که توسط پلیس های باتوم دار بر هم زده شد، شکل گرفت. این اولین باری نبود که در پایتخت ایران، پلاکارد هایی در حمایت ازحقوق زنان، بالا برده می شد و اولین بار هم نبود که پلیس یا ماموران نظامی، برای “ایجاد نظم” وارد عمل می شدند. اما آن روز بخصوص، این مداخله خشونت آمیز بود. زنان را در سنین مختلف کتک زدند و در حدود هفتاد نفر رادستگیر کردند؛ همان شب تصاویر کتک خوردن زنان، در اینترنت پخش شد. وکلا، روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی مشهور، درمیان دستگیر شدگان بودند: دو نفرشان به دلیل “تجمع غیر قانونی” محکوم شدند. با وجود این که این تظاهرات، یک تحصن صلح آمیز آرام، شبیه به تحصن سال گذشته زنان بود، که به منظور بدست آوردن حقوق قضایی برابر برای زنان، برگزار شد. این حقوق شامل قوانین مربوط به ازدواج و طلاق، ارث، فرزندان و قوانین اسلامی که در آن شهادت دو زن در دادگاه، برابر با یک مرد است.

فیروزه مهاجر، استاد ادبیات ایتالیایی دانشگاه تهران و یکی ازفعالان مرکز فرهنگی زنان، که به مناسبت کنفرانس جامعه مدنی در مدیترانه و خاورمیانه در اواخر ماه نوامبر به رم آمده بود، گفت: “در آن تجمع، تعداد زیادی از گروه های دانشجویی، فمینیست های جوان و نوجوان، حضور داشتند. ایده جمع آوری امضا هم در برخورد دو نسل متفاوت فعالان، و شاید به دلیل احساس نیاز به داشتنن یک هدف کلی که بتوان در کنارش جنبشی را آغاز کرد، به وجود آمد”.

کمپین “یک میلیون امضا” در 27 اوت در تهران و در جریان یک همایش عمومی مطرح شد. در اعلامیه آن آمده است: “مجموعه قوانین موجود در ایران در بسیاری از موارد زنان را جنس دوم قلمداد کرده و بر آنها تبعیض روا می دارد و ارزش زنان را نصف مردان می دانند”. این اعلامیه در اینترنت گذاشته شده و از بانیان آن 51 نفر بودند که از میانشان می توان به شیرین عبادی، وکیل و برنده جایزه صلح نوبل، شاعر سالخورده، سیمین بهبهانی که الهام بخش فمینیست های ایرانی است، شهلا لاهیجی، ناشر، تهمینه میلانی، کارگردان، شهلا شرکت که موسس و گرداننده مجله زنان، که با انتشاراتش در سال های نود، افکار عمومی را نسبت به زنان تغییر داد، اشاره کرد.

اسامی افراد مشهوردر میان امضا ها دیده می شود، روشنفکران، فعالان سیاسی، زنانی که به دلیل فعالیت هایشان، به زندان رفته اند؛ مثل فیروزه مهاجر که در سال 1984 به اتهام اینکه هوادار چپ ها بود، به زندان زنان افتاد و هنوزتحت تاثیر دیوار نوشته های نسل زندانیان قبل از خودش (نوشته دخترانی که در تاریک ترین دوره تاریخی ایران، یعنی در سال های اول بعد از انقلاب، در انتظار اعدام بودند)، قرار دارد. فیروزه مهاجر می گوید: “نسل جدید فمینیست های بسیار جوان ایرانی اشتیاق زیادی دارند و موفق خواهند شد. نمی دانم آیا به یک میلیون امضا می رسیم یا نه، اما متوجه شده ایم که خود جمع آوری امضا، یک تجربه فوق العاده بود: ما موفق شدیم فراتر از قوانینی که قصد تغییر دادن شان را داریم، یک پیوند بین زنان بوجود بیاوریم”. فمینیست های ایرانی برای جمع آوری امضا ها در محیط های شهری و روستایی، در شهر های بزرگ و کوچک، جنبشی بوجود آورده اند.

امضا کردن ورقه، آخرین مرحله است. ابتدا نشست های عمومی برگزار می شود و در آن بحث می کنند. مهاجر توضیح می دهد: “مشکل، پیدا کردن سالن برای برگزاری جلسات است، برگزاری تجمع های مستقل، همیشه با ترس همراه است. بعضی وقت ها دانشجویان یا معلم ها نشستی را ترتیب می دهند و شاید همسایه ها و دوستانشان هم بیایند. بعضی وقت ها هم دعوتنامه ای از گروه هایی می رسد که در اینترنت با فعالیت های ما آشنا شده اند”. جلسات غالبا پرتحرک است: “همیشه یک وکیل یا یک حقوقدان در جلسات حضور دارد که قوانین تبعیض آمیز بر علیه زنان را توضیح می دهد و درباره خانواده، تبعیض های شغلی، پدرسالاری و هرچیزی که زنان را به شهروند درجه دوم تبدیل می کند، صحبت می شود. از همه سخت تر، جمع آوری امضای کوچه به کوچه است، نه به این خاطر که مردم نمی خواهند حرف بزنند، همیشه باب گفتگو باز می شود: آنها از امضا کردن فرار می کنند، بعضی ها می گویند که همه این اقدامات بی فایده است، بعضی ها مشکوکند که پشت این امضا دامی نهفته است و اینکه اصولا امضا دادن کاری است خطرناک”.

این فراخوان، “قدرت تک تک افراد” را خاطر نشان می کند. در اهداف این کمپین آمده است که جمع آوری امضا ثابت می کند که درخواست تغییر قوانین تبعیض آمیز، فقط خواسته چند هزار زنی نیست که در گذشته هم دست به اعتراض زده اند، بلکه شامل تعداد زیادی از زنان و مردان می شود که از قوانین نا عادلانه ایران در عذابند. فیروزه مهاجر می گوید: “دقیقا همینطور است. حمایت هایی که از ما شد، غیر منتظره بود”. او از ملاقات هایش در مراکز کوچک صنعتی در تبریز، می گوید: “آنجا هنوز همه چیز پیچیده و تحت تاثیر مسائل قومی اخیر، بی نظم بود. بااین حال ما با زنان جوانی آشنا شدیم که در جنبش ها اجتماعی فعال و سرشار از امید بودند”.

بعضی از فعالان جوان تر، برای اولین بار به خارج از مناطق به طبقه متوسط تهران- مثل محله هایی که مهاجرین افغانی یا خانواده هایی که از مناطق محروم مهاجرت کرده اند زندگی می کنند- رفتند. مهاجر می گوید: “دختران تهرانی حالا متوجه شده اند که زندگی برتری دارند: آنها به اطلاعات دسترسی دارند، کار می کنند و تنها زندگی می کنند. ایران کشوری چندپاره است و روند مدرن شدن، طبقات اجتماعی را حتی بیشتر از زمان شاه، از هم جدا کرده است. حتی در درون قشر متوسط هم از لحاظ ریشه ای و فرهنگی، تفاوت هایی به وجود آمده است. اما به دلیل وجود همین تفاوت ها، بعضی از ایده ها، مورد قبول قرار می گیرند: دخترانی هستند که خانواده های سنتی دارند و در جشن های خانوادگی، از اقوام شان امضا می گیرند”.

فعالان کمپین “یک میلیون امضا” دو دفترچه به همراه دارند. “یک دفترچه که حاوی قوانین تبعیض آمیزی است که آنها خواستار تغییرشان هستند، و دفترچه دیگر که تجربه های شخصی کسانی است که برای جمع آوری امضا می روند، مثل یک دفتر خاطرات که در برخورد با زنان و واکنش های شان. گمان می کنم که در پایان کمپین، همگی چیزی آموخته باشند”.

منبع: ایل مانیفستو، 4 ژانویه 2007