جمشید بسم الله

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

خون. مرگ. خون. جنون. خون دخترکان بیگناه برجاده های پائیزی که ازسنگرهای جنگ خاطره شکست وفاجعه می آورند. رقص مرگ جوانانی که دردامان “نظام” پرورانده شدند دربامداد خونین زندانی که رئیس جمهوربعد ازهفت سال ناگهان بیاد آن افتاده تابهانه جنگ دیگری بین گرگها باشد.

رقم بردارشدگان از ۳۰۰ می گذرد، جنگ سوم که بفرموده درآستانه شعله ورشدن بود، به فرمان پایان می گیرد. بادستگیری “جمشید بسم الله” مسائل اقتصادی حل می شود و “سمبل سرمایه داری جهانی” ـ دلار- ازترس دستگیری به شیشه بازمی گردد. سردار “رستم” که آمده بود، کمپانی های نفتی جهانی را بزانو در بیاورد، پرچم زنگبار بر کشتی های ایرانی می نشاند، کلید قطع صادرات نفت را نشان می دهدوترفند جدیدی می زند: “طرحی احتیاطی آماده کرده‌ایم تا کشوررا بدون هیچ‌گونه درآمد نفت اداره کنیم.”

کسی دردیداررهبر نظام از خراسان جرئت می کند در حضور “سلطان” که تنها اشتباهش موافقت با کاهش زاد وولداست، بگوید: “آن کسانی که دردوران جهاد مقدس و دفاع مقدس، در جبهه‌های جنوب و غرب رفتند وارد میدان ها شدند و جان خود را کف دست گرفتند، به سه دسته تقسیم می شوند: بعضی‌ها از گذشته‌شان پشیمان می شوند، بعضی‌ها بی‌تفاوت می مانند، بعضی‌ها پایبند می مانند. آنهائی که پایبند می مانند، باید از غصه دق کنند”.

وحالاکسانی که جنگ راهم دکانی کرده اند، دخترکان مدرسه ای را به اجبارروانه جبهه هائی می کنندکه رزمندگانش سرانجامی چنین تلخ پیدا کرده اند. پدریکی ازنوعروسان قربانی که رزمنده هم بوده است، می پرسد: “این همه دختر جوان را بردند که چه ببینند، خاک ببینند؟”

رقم بردارشدگان از ۳۰۰ می گذرد. درهمان حال که قربانیان سیاست های اقتصادی “نظام” راکه در دادگاههای ۱۴دقیقه‌ای محکوم شده اند، بردارمی کنند؛ماموران دربیرون دیوارهای زندان اوین به بستگان متحصن آنهایورش می برند. دامان عدل علی چنان بر ایران گسترده است که فریادمادران وپدران خمیده درزیر باطوم نیروهای ضد شورش با ناله خانواده دختران قربانی درجنوب ایران درمی آمیزد: “جواب این همه درد را چه کسی می‌دهد؟ چه کسی مقصر است، آنچه دیدیم از عاشورا بدتر بود. چرا هیچ کس جوابگو نیست؟ جواب پدرومادرهای داغدار را چه کسی می‌دهد؟”

ظاهرا “نظام” دادن همه پاسخ ها را به گردان‌های واکنش سریع بسیج وانهاده که نخستین رزمایش ۱۵ هزارنفره خودرا با نام “الی بیت‌المقدس” در تهران برگزار می کند. کسی در فیس بوک می نویسد: “حتی نامشان هم فارسی نیست.”

فریادهمسرمسعودعلیمحمدی، دانشمند هسته ای ترور شده هم درمی آید: “بامارفتارزننده ای می کنند.” همسرش دیگر “شهید” نیست، چرا که تارمی زدوبه میر حسین موسوی رای داده بود که این روزها صدایش ازحبس خانگی به بیرون راه می یابد: “سبزم و ایستاده ام. “

بابمب‌گذاری انتحاری در چابهار، درهفته ای که برای چندمین سال مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان را از رفتن به حج هم مانع شده اند، آتش زیر خاکستردرسیستان وبلوچستان بازسرمی کشد. آمارها رامحرمانه می کنند تا بر افزایش تعداد فقرا وگرسنگان درجمهوری اسلامی سرپوش بگذارند.

محمدرضارحیمی که نامش با اختلاس های میلیاردی گره خورده است، طناب داربحران اقتصادی رابه گردن “جمشید بسم الله” می اندازد و خود به التماس، دست بدامان “صادرکنندگان”می شودکه به مناسبت “روز صادرات” پای حرفهایش نشسته اند. معاون اول رئیس جمهورکه سخنانش نشان دهنده اوج “اقتدار نظام” در زمینه اقتصاداست، با تاکید براینکه “این استدعای دولت از صادرکنندگان برای ارایه ارز خود به دولت از سر عجز نیست” می گوید: “صادرکنندگان در این مقطع ارز خود را رو کنند بدون اینکه حتی یک سنت را کم کنند. الان درشرایطی هستیم که نیازمند به گردش ارزحاصل ازصادرات در اقتصاد کشور هستیم. صادرکنندگان ارز حاصل از صادرات خود را در چهارراه استانبول نفروشندواجازه ندهند که دشمن ازرفتارآنها شاد شود. ارزهای حاصل ازصادرات را به گونه‌ای منصفانه با رعایت سود وق بطه وبهره خود به کشور بازگردانند. این بهترین راه مقابله با تحریم است.”

معاون اول رئیس‌جمهورمحبوب آقا که حالا ازروزنامه رسالت لقب “تبهکار” می گیرد، سئوالی هم دارد: “آیا این انصاف است ارزی راکه ملت نیاز دارد، تحویل ندهید؟” وبی آنکه منتظر جواب شود، جلسه ای راترک می کند که معلوم نیست “برخی از صادرکنندگان” که “درخواست دولت رانپذیرفته‌اند” آنجا هستند یا نه. اما اسدالله عسگر اولادی، پدرمعنوی حزب موتلفه تجار، علت “استدعای دولت” راتوضیح می دهد: “ایران ۷۰ میلیارد دلار درآمد سالانه نفتی خود را از دست داده ودرآمد سالانه نفتی ایران از ۱۰۰میلیارد دلار به ۳۰ میلیارد دلاررسیده است. در صورت ادامه این وضعیت، باید به سمت جیره‌بندی حرکت کنیم.”

روزنامه رسالت-ـ ارگان اصلی میوه چینان انقلاب-ـ چندپرسش درمیان می گذاردتاتوپ را توی زمین احمدی نژاد بیاندازد: “۷۵ میلیون ایرانی که این روزها برای خرید به بازار می‌روند، ملاحظه می‌کنند در مدت کوتاهی بخش اعظمی از قدرت خرید خود را از دست داده‌اند. چه کسی پول جیب آنها را به نفع سرمایه‌داران مصادره کرده است؟چرا هر روز پولدارها پولدارتر و فقرا فقیرتر می‌شوند؟ چه کسی رضایت داده که این سرقت بی‌سر و صدا صورت گیرد؟ ارزش پول ملی چرا روز به روز با میلیاردها دلار ذخایر ارزی و هزاران تن ذخایر طلا در بانک مرکزی کاهش می‌یابد؟”

احمد توکلی باردیگر نسخه بازگشت به “نظام کوپنی” را می پیچد وسرتیپ غلامرضا جلالی، رییس سازمان پدافندغیرعامل ایران، می گوید: “باید بپذیریم که در شرایط اقتصادی عادی نیستیم و درگیر جنگ اقتصادی هستیم. برای مقابله هماهنگ با مشکلات اقتصادی باید یک «مرکز فرماندهی جنگ اقتصادی» تشکیل شود.”

اقتصاد دانان سخن از سلطه گام به گام “ابر تورم” بر اقتصاد ایران می رانند: “به تورم غیر قابل کنترل ابرتورم گفته می شود. شرایط ابرتورمی شرایطی است که درآن قیمتها بسیار سریع افزایش می‌یابند و واحد پول به سرعت ارزش خود را از دست می‌دهد.”

 تصاویرتاریخی عبرت آموزی انتشار می یابد: اسکناس‌ های آلمانی‌ که در دهه ۱۹۲۰ بعلت افت بسیار زیادی در برابر دلار آمریکابه عنوان کاغذ دیواری مورد استفاده قرار می گرفت و اسکناس های مجاری که بعد از ابر تورم مجارستان در سالهای ۱۹۲۲ و ۱۹۲۴، کپه کپه از خیابان ها جارو می شد.

بچه ها در فیس بوک می نویسند: “ما هم داریم میریم که برسیم به این قله های افتخار…”

برنامه های تبلیغاتی “نظام” توسط اینتل‌ست هم قطع می شود. شبکه های خبر، سحر، جام جم و کوثر روی دست سردار ضرغامی می مانند که برای تولید سریال های جدید هم کم آورده است. و همه راهها به آن “دایره نحس” می رسد که “رهبر فرزانه” ایران را گرفتارش کرده است: مساله هسته ای، سوریه و حقوق بشر.

مؤسسه علوم وامنیت بین المللی (آی اس آی اس) از شروع فعالیت‌های جدیدی در مرکز نظامی پارچین خبر می دهد. آژانس بین‌المللی انرژی اعلام می کندکه براساس اطلاعات ماهواره‌ای “فعالیت‌های شدیدی” در پارچین در جریان است. دیپلمات‌های غربی می گویند: “ایران ظرفیت غنی‌سازی اورانیوم را افزایش داده است.”

لوران فابیوس، وزیر خارجه فرانسه، خبر دقیقی می دهد: “متخصصان، از راه هائی که «غیر قابل تردید» است، به این نتیجه رسیده‌اند که ایران تا ۶ ماه دیگر به توانایی تولید سلاح اتمی دست خواهد یافت.”

در هفته ای که اولین سفیر دولت محمد مرسی، رئیس جمهور مصر، استوار نامه خود را به رئیس جمهور اسرائیل تسلیم و بر پایبندی قاهره به پیمان صلح کمپ دیوید تاکید می کند، شعله های آتش سوریه به لبنان می رسدو دورد پای مهم “نظام” در سوریه کشف و رسانه ای می شود.

خبرگزاری رویترز می نویسد: “شبه‌نظامیان شیعه عراقی برای رژیم اسد می‌جنگند. درمیان آنها افرادی از «سپاه مهدی»، اعضای گروه «سپاه بدر» و نیز گروه‌های شیعه تندرویی مثل «اصائیب‌الحق» و «کتائیب حزب‌الله» حضور دارند که همگی از دستورات رهبر جمهوری اسلامی ایران تبعیت می‌کنند.”

محافظان دیکتاتور سوریه هم اعضای سپاه پاسداران از کار در می آیند. به گفته منابع دیپلماتیک غربی پیش از این محافظان شخصی اسد و مقامات بلند پایه سوریه را افرادی از علوی ها تشکیل می دادند. بشار اسد به توصیه سردار حسین همدانی نماینده سپاه پاسداران در سوریه محافظین خود را تغییر داده است.

کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب که حدود دو ماه پیش از این سمت کناره گرفت، حرفی می زند که راه بر بازی چند گانه “نظام” در سوریه می گشاید: “رهبران تهران به من گفته‌اند سقوط حکومت بشار اسد را می‌پذیرند، به‌شرط آنکه در سوریه ‌انتخابات دموکراتیک برگزار شود، حتی اگر انتخابات زیر نظر سازمان ملل باشد.”

در آخرین روز برای “نگاه هفته”اخضر ابراهیمی، نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب برای حل و فصل بحران سوریه، اعلام می کند که دولت این کشور با آتش‌بس در روزهای عید قربان موافقت کرده است.

این موافقت معنائی جز برسمیت شناختن اپوزیسیون سوریه ندارد.

بازی چندگانه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بازهم دنبال می شود. تاریخ، استفاده از گروگان های سفارت آمریکابرای انتخاب شدن ریگان را بیاد دارد. بازگشت علی اکبر صالحی بعد از دو هفته اقامت بی سرو صدا در آمریکا، به خبر نیویورک تایمز در باره مذاکره دوجانبه ایران-ـ آمریکا پیوند می خورد. در رقابتی که دو نامزد در مناظره سوم خود ۴۲ بار نام ایران را می برند، بازی به نفع یکی از کاندیداها می تواند “سورپرایز اکتبر” باشد؛ تحلیلی که علیرغم تکذیب های رسمی امریکا و ایران، نیویورک تایمز و اسرائیل بر وجود آن پا می فشارند.

علی اکبر صالحی در طول دو هفته اقامت، تنها یک باردر انجمن روابط خارجی امریکا سخنرانی می کندو برای نخستین بار به جای “حکومت صهیونیستی” همیشگی، از عنوان “کشور اسرائیل” استفاده می کند.

علی اکبر صالحی دست خالی به تهران بر می گردد؟ تنها فایده اقامت طولانی او اطلاع از نحوه شکارفیلمبردار پناهنده شده امنیتی سپاه “حسن گلخنبان” از طریق یک زن خبرنگار اسرائیلی است؟

پیش بینی دیک موریس، تحلیلگر سیاسی و مشاور انتخاباتی بیل کلینتون، رئیس جمهور اسبق ایالات متحده آمریکا بوقوع می پیوندد و اوباما با هدف پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری به طور غیر منتظره توافق هسته ای با ایران را رو می کند؟

تاکید شک بر انگیزمحمد علی جعفری فرمانده سپاه بر عدم وقوع جنگ و توافق نظام برای رفتن بشار اسد به این تحولات مربوط می شود؟

رشته های دولت و وزیر خارجه اش برای ایجاد ارتباط با امریکا در لحظه آخر پنبه شده است؟ دلیل به سیم آخر زدن محمود احمدی نژاد و پاسخ های بسیار تند رسمی به او دراین متن قابل بررسی است؟

در این فضای کافکائی، حقوق بشر باز هم دامان “نظام” را می گیرد. احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر گزارش خود را غروب چهارشنبه به کمیته سوم مجمع عمومی این سازمان ارائه می دهد. احمد شهید در گزارشش از نقض گسترده حقوق بشردر ایران سخن گفته و از جمهوری اسلامی خواسته است مطابق کنوانسیون های بین المللی در قوانین ایران بازنگری کند و به عنوان یکی از امضاء کنندگان این میثاق ها به تعهداتش عمل کند.

علی لاریجانی، پاسخ گزارش مفصل و مستند گزارشگر حقوق بشر را با دشنام می دهد. رئیس مجلس که همراه برادرش صادق لاریجانی، درجنگ گرگها بااحمدی نژاد بجان می زنند، دبیر کل سازمان ملل را به “رقص سیاسی” و احمد شهید، گزارشگر ویژه را به تشویق “یاغی گری بین المللی” متهم می کند.

نیویورک تایمز بالاگرفتن درگیری ها در جمهوری اسلامی را “نشانه‌های جدیدی از شکاف در نمای ظاهری اتحاد، “می بیند که در شرایط وخیم اقتصادی حاصل از تحریم‌های بین‌المللی، “نمایان” تر شده است.

گام اول برای خلع ید دولت از انتخابات با مشارکت علی لاریجانی برداشته می شود. کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس ماده ۳۱ قانون انتخابات ریاست جمهوری را در حضور علی لاریجانی، رئیس و محمدحسن ابوترابی فرد، نایب رئیس مجلس تغییر می دهد و اجرای انتخابات از وزارت کشور به هیات اجرایی انتخابات واگذار می شود. شرایط کاندیداتوری برای ریاست جمهوری هم دیگر می شود. نامزدها باید از سوی حداقل ۲۵ عضو خبرگان و ۱۰۰ نماینده مجلس مورد تایید قرار گیرند تا روانه رقابت‌های انتخاباتی شوند.

آیت‌الله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه، در واکنش به نامه سرگشاده محمود احمدی‌نژاد اعلام می کند که رئیس جمهور ایران “به هیچ وجه” حق ندارد “بدون هماهنگی” از زندان اوین دیدار کند. و به او “اجازه” بازدید از زندان اوین را نمی دهد، مگر آنکه با قوه قضاییه هماهنگی شود.

“نظام” در وضعیت جنگ نیست و جنگ هست، بر هر ریسمانی چنگ می زند. خبر ازانتقال دهها تن شمش طلای ترکیه به طور مستقیم یا از طریق دوبی به ایران می رسد. تنها درمرداد ماه گذشته، نزدیک به ۲ میلیارد دلار شمش طلا از طرف خریداران ایرانی به دوبی حمل شده است تا درمعاملات بجای ارز مورد استفاده قرار بگیرد.

طبق گزارش خبرگزاری بلومبرگ، نفتکش‌های جمهوری اسلامی بدون اجازه تانزانیا پرچم ایالت نیمه خودمختار زنگبار تانزانیا را به جای پرچم ایران بر عرشه کشتی ها به اهتزاز در آورده اند.

و برگ آخر را “سردارنفتی” رو و جهان را به قطع نفت تهدید می کند. نیویورک تایمز جوابی سخره آمیز می دهد: “رستم قاسمی پوکر بازی است که ژتون هایش در حال اتمام است و به پول احتیاج دارد.”

حرفها روی “شرایط کنونی” متمرکز می شود. محمدرضا نقدی، رییس سازمان بسیج مستضعفین، می گوید: “وضعیت فعلی ایران از محاصره شعب ابیطالب بدتر نیست. پیامبر (ص) در شعب ابیطالب که ریگزاری بیش نبود و حتی علف هم در آن رویش پیدا نمی کرد، سه سال مقاومت کرد. در مکتب اسلام تسلیم معنا ندارد و باید در عرصه اقتصادی نیز مقاومت و ایستادگی کرد.”

سردار جعفری، فرمانده سپاه، خبرهای دیگری دارد: “برخی در برابر فشارهای دشمن بریده‌اند. “

محمد خاتمی که راه شرکت در انتخابات را بسته می بیند و تازه باین فکر افتاده که چرا بعداز پیروزی در دوم خرداد، کابینه اش را با ناطق نوری تقسیم نکرد، باز هشدار می دهد: “ما از سر دلسوزی هشدار می دهیم و واقعا گاهی اوقات از آنچه پیش روی ماست وحشت می کنم.”

صادق زیبا کلام که می شود حرفش راحرف هاشمی رفسنجانی هم دانست، روی بحران دست می گذارد: “هم اکنون در بحث اقتصاد مشکل را رد کرده و به بحران رسیده ایم و در سیاست و فرهنگ هم اوضاع بر همین منوال است.”

روزنامه لس آنجلس تایمز ازقول یک دیپلمات اروپایی می‌نویسد: “دولت‌های غربی معتقدند که اقتصاد ایران تحت فشار تحریم‌های خارجی، تحریم نفت و سوء مدیریت دولت، در آینده نزدیک از درون از هم خواهد پاشید به طوری که در بهار آینده ممکن است کاملا فلج شود. کارشناسان اقتصادی دولت‌های غربی معتقدند که طی شش ماه تا یک سال آینده ذخایر ارز خارجی ایران تمام خواهد شد و بنابراین جمهوری اسلامی ایران دیگر قادر نخواهد بود کالاهای ضروری برای ادامه کار صنایع و بخش‌های خدمات عمومی را خریداری کرده و یا محصولات ایرانی را در خارج از کشور بفروشد.”

رضا تقی زاده ـ تحلیل گر سیاسی-ـ تحت عنوان “شش ماه پس از امروز؛ طالع بینی سیاسی ایران” افق آینده نزدیک را چنین ترسیم می کند: “حاکمیت سیاسی ایران اینک در مقابل سه گزینه اصلی قرار گرفته است: “تن دادن به خواست های اصلی جامعه جهانی، ادامه وضع انفعالی موجود و یا اتخاذ سیاست تهاجمی. در هر حال، ایران طی شش ماه آینده آبستن تحولاتی است که طبیعت سیاسی و اقتصادی کشور را دچار تغییرات ساختاری خواهد کرد.”

دو نامزد ریاست جمهوری آمریکا در مناظره نهائی انتخاباتی که ایران در کانونش قراردارد، نظر واحدی را ابراز می دارند: “ایران نباید به بمب اتم برسد.” میت رامنی، دو بار تکرار می کند: “ایران بزرگترین خطر برای امنیت ملی آمریکاست.”

جان برد، وزیر امور خارجه کانادا، دامنه این حرف را بر جهان می گسترد: “ایران عمده ترین تهدید برای صلح و امنیت جهانی به شمار می رود.”

گزینه آخر برای مقابله با این تهدید نه فقط روی میز که در حال تدارک است. اسلیت از سناریوی نظامی علیه جمهوری اسلامی می نویسد: “حمله سریع و هدفمند آمریکا و اسراییل.”

گزارش نوول ابزرواتور در باره رزمایش گسترده آمریکا و اسراییل با عنوان”قدرت نمائی در برابر تهران”منتشر می شود: “ایالات متحده و اسراییل قصد دارند با برگزاری یک مانور نظامی گسترده در زمینه دفاع ضد موشکی، انسجام خود را در برابر حکومت تهران نشان دهند. این مانورها تحت عنوان «چالش سخت ۲۰۱۲» در اواخر اکتبر- آبان- آغاز خواهد شد و به مدت ۳ هفته ادامه خواهد داشت. در این مانور مشترک ۳۵۰۰ نظامی آمریکایی و هزاران اسراییلی حضور خواهند داشت و به گفته برگزارکنندگان آن، ژنرال آمریکایی کریگ فرانکلین و ژنرال اسراییلی نیتزان نوریل، “بزرگ ترین مانور در طول روابط نظامی میان دو کشور خواهد بود”.

هفته اول آبان تمام می شود. این پرسش در مطبوعات جهان بمیان می آید: “شمارش معکوس کی آغاز می شود؟”

هاشمی رفسنجانی، هنوز ناامیدانه دنبال “گوش شنوا” می گردد. مصطفی‌ تاجزاده که از یک روز پس از انتخابات سال ۸۸، تاکنون در زندان به سر می‌برد، می نویسد: “پیش‌بینی‌های میرحسین موسوی در مناظره‌های انتخاباتی صورت واقعیت به خود گرفته است. وقتی سخنگوی کودتای انتخاباتی، زنجیره سبز راه آهن-تجریش در روزهای انتخابات ۸۸ را «فتنه» می‌خواند، آیا می‌توانست تصور کند که روزی در نتیجه همین کودتا ارزش پول و پرچم و پاسپورت ایران به چنین سقوطی دچار خواهد شد و ایران به دست کودتاچیان وارد جرگه کشورهای دست چندم منطقه و کشور‌های دسته‌ آخر جهانی خواهد شد؟”

مصطفی تاجزاده، از جنبش تازه‌ای که در ایران حول مطالبات اقتصادی و اجتماعی در حال شکل‌گیری است می گوید: “این جنبش علیه ارزش‌زدایی نظامیان از پول و از حیثیت ملی ایرانیان است.”

آیت اله بیات زنجانی درمقام یک مرجع تقلید، مردم را به اعتراض می خواند: “تکلیف شرعی و عقلی و وجدانی همه، حرف زدن و اعتراض به شرایط موجود است.”

و شمس لنگرودی به “توفان های سر چهار راهها” می اندیشد:

سراسر نام ها را گشته ام

و نام تو را پنهان کرده ام

می دانم شبی تاریک در پی است

و من به چراغ نامت محتاجم

توفان هایی سرچهارراه ها ایستاده اند و

انتظار مرا می کشند

و من به زورق نامت محتاجم

آفتاب را سمت خانه تو گیج کرده ام

گل آفتابگردان وان گوگ!

حضور تو چون شمعی ته دره کافی است

که مثل پلنگی به دامن زندگی درافتم

قرص ماه حل شده در آسمان!