واشنگتن باید با ایران طور دیگر گفتگو کند

نویسنده

» گفتگوی لوموند با گروگان سابق در تهران

کارین لن

جان لیمبرت زمانی که تصاویر حمله به سفارتخانه های آمریکا در خاورمیانه را دید، ۳۳ سال به عقب بازگشت. این دیپلمات آمریکایی روز ۴ نوامبر ۱۹۷۹، زمانی که ساختمان سفارت آمریکا در تهران مورد حمله قرار گرفت، تازه به سفارتخانه آمده بود. جان لیمبرت و ۵۵ تن از هموطنانش به مدت ۴۴۴ روز در بند شدند و این آغاز بحرانی بود که منجر به شکست جیمی کارتر در سال ۱۹۸۰ گردید.

جان لیمبرت هنوز هم ناراحت است که چرا با وجود اینکه در حل مشکلات و یافتن راه حل ازطریق دیپلماسی بسیار کارکشته بوده، ولی در مذاکره با دانشجویان ایرانی شکست خورده. او دلخوری یا رنجشی نسبت به مهاجمان ندارد و معتقد است که رییس جمهور فعلی، محمود احمدی نژاد، در میان آنها حضور داشته که البته او اغلب اوقات نیز مظنون به حضور در میان دانشجویان ایرانی بوده است.

امروز این گروگان سابق در آکادمی نیروی دریایی آناپولیس [ایالت مریلند] تدریس می کند. او می گوید: “ما در زمان بسیار خطرناکی زندگی می کنیم. فردی نامعلوم فیلمی را [در مورد اسلام] می سازد و دنیا کن فیکون می شود.” او نگران همکارانش است که همواره در معرض آشوب و تحریک قرار دارند و وزارتخانه هم خیلی خوب موقعیت آنها را درک نمی کند.

در سال ۱۹۷۹ دولت کارتر بدون اینکه امنیت سفارت آمریکا در تهران را تشدید کند، قبول کرد که پذیرای شاه ایران در ایالات متحده باشد. روحانیون نیز از خشم مردم سوءاستفاده کردند تا قدرت خود را استحکام بخشند. جان لیمبرت بیم آن دارد که حکومت های جدید به قدرت رسیده در پایتخت های عربی نیز به فکر انجام چنین اقداماتی بیفتند. او براین باور است که ایران “تلاش خواهد کرد از این وضعیت بهره برداری کند”.

جان لیمبرت بخش اعظم زندگی خود را در ایران گذرانده. او در سال ۱۹۶۲ زمانی که والدین اش در “آژانس آمریکایی کمک به توسعه” کار می کردند، برای اولین بار به ایران سفر کرد. او مجدداً به ایران بازگشت و به عنوان استاد در کردستان و سپس در دانشگاه شیراز مشغول به کار شد. این دیپلمات با مدرک دکترا از دانشگاه هاروارد، درواقع یک کارشناس ایران پیشین، به ویژه در برهه زمانی مربوط به قرن چهاردهم، محسوب می شود. قرن چهاردهم “دورانی است که ایران دارای یک جامعه پرتشنج و مبتکر بود و ازسوی کسانی اداره می شد که می توان آنها را راهزن، متعصب و خشکه مذهب نامید”.

جان لیمبرت پس از بحران گروگان ها، حرفه دیپلماسی را ادامه داد. او در الجزایر، جیبوتی و عربستان سعودی در سفارت کار می کرده و همچنین سفیر آمریکا در موریتانی بوده است. در سال ۲۰۰۹ زمانی که وزارت خارجه از وی خواست مسؤولیت پرونده ایران را برعهده گیرد، بازنشسته شد. پس از ۳۰ سال قطع روابط دیپلماتیک با ایران، او یکی از معدود کسانی است که اطلاعات جامعی در مورد این کشور دارد و زبان و فرهنگ آن را به خوبی می شناسد. رییس جمهور اوباما در زمان مبارزات انتخاباتی اش وعده داده بود که روابط با ایران را متحول خواهد کرد. جان لیمبرت با افسوس می گوید: “ولی این طور نشد.”

 

کنار گذاشتن “کبوتران”

لیمبرت کمتر از یک سال در منصب مسئول پرونده ایران ماند. او در ژوئیه ۲۰۱۰ درحالی که از نزدیک شدن ایالات متحده به ایران و ازسرگیری روابط با تهران دلسرد شده بود، استعفای خود را اعلام کرد. او می گوید: “یک طرف آماده بود تا روابط را ازسرگیرد، ولی طرف دیگر آماده نبود.” از نظر سران ایرانی، باراک اوباما معمای بزرگی را به وجود آورد. “او شعر فارسی می گفت. از احترام متقابل صحبت می کرد. و کنترل او برای آنها سخت بود.” در جناح واشنگتن مقاومت هایی انجام شد. و البته برخی کشورهای اروپایی نیز نگران گشایش های یک جانبه بودند. به مانند پرونده های دیگر، اتخاذ سیاست در قبال ایران سریعاً ازسوی کاخ سفید به دست گرفته شد و “کبوتران” به سرعت کنار گذاشته شدند.

پس از انتخابات چه دورنمایی می توان در این زمینه پیش بینی کرد؟ به نظر جان لیمبرت، کشورهای بزرگ “هنوز به طور جدی با حکومت ایران مذاکره نکرده اند”. ولی موضوع هسته ای آنچنان سنگین است که هیچ کس نمی تواند “عرصه را خالی کند”. توصیه او این است که باید از چیزهای دیگر صحبت کرد. جان لیمبرت از اینکه در واشنگتن امکان استفاده از عبارت “سیاست سد نفوذ” وجود ندارد افسوس می خورد. او می گوید: “سیاست این است که: ایران نمی تواند به بمب دست پیدا کند. ولی اگر یک روز بیدار شدیم و دیدیم که ایران بمب دراختیار دارد تکلیف چیست؟ هیچ کس جرأت صحبت کردن در این مورد را ندارد.” جمهوریخواهان با باتوم های بزرگ شان جلوی هرگونه تلاش و اقدام را می گیرند. ازنظر یک “پارسی”، به مانند جان لیمبرت، هیچ گونه ظرافت و نکته سنجی در این شیوه رفتار نهفته نیست. او می گوید: “ویزیگوت ها سرسخت و خشن بودند. هون ها نیز خشن بودند. بهترین کار این است که عاقل باشیم.”

منبع: لوموند، ۴ اکتبر