مراسم ختم نصرت الله امینی، شهردار تهران در زمان دکتر محمد مصدق، در شهر واشنگتن برگزار شد. بسیاری از چهره های شناخته شده ایرانی در ایالات متحده، با شرکت در این مراسم یاد او را گرامی داشتند.
در آخرین روز فروردین ماه جاری، نصرت الله امینی در سن ۹۴ سالگی درگذشت. وی تا آخرین لحظات عمر خودبا حافظه ای قوی در جریان امور کشور قرار داشت. فریبا امینی، دختر شهردار اسبق تهران می گوید: “روزی نخست وزیر مصدق به پدرم می گوید با این حافظه ای که داری باید کتابی در مورد رجال ایرانی بنویسی. تا آخرین ثانیه ها پدرم چنین حس وحالی داشت. او عشق به زندگی داشت و از آن بهره برد. همه زندگی را دوست دارند. در این سن و سال خیلی ها تسلیم می شوند اما او تا آخرین لحظه ها به زندگی تعلق داشت و از آن لذت می برد.“
شهردار امینی علیرغم کهولت سن اوضاع و احوال سیاسی را از نظر دور نمی داشت: “اخیرا مقاله ای در یکی از مجلات ایرانی چاپ شده بود در رابطه با شهرداری تهران از قبل از مشروطیت تا اکنون. در این مقاله همه دوره ها ذکر شده بود غیر از دوران مصدق که نصرت الله امینی شهردار تهران بود. زمانی که لوله کشی آب به جنوب تهران رفت و مردم از او به عنوان شهردار جنوب تهران یاد می کردند. وقتی وی مقاله را می بیند ناراحت شد و با دیدن عکس احمدی نژاد به عنوان شهردار وقت تهران جمله ای از سر ناراحتی به زبان آورد …“
میان چهره های ایرانی که زمانی در ایران مسوولیت داشتند امینی از محبوب ترین ها بود. به گروه ها و فکرهای مختلف احترام می گذاشت و به همین جهت طی مدت بیماری زمانی نبود که صدای زنگ تلفن قطع شود.
نصرت الله امینی هشت سال قبل از انقلاب به آمریکا سفر کرد. او همچنین به تناوب به ایران سفر می کرد. در سال ۱۳۵۷ و درست قبل از پیروزی انقلاب به نوفل لوشاتو سفر کرد تا با آیت الله خمینی که سابقه آشنایی داشت دیدار کند. اندکی پس از انقلاب وی در کابینه مهندس بازرگان استاندار فارس شد. وقتی وی وارد شیراز شد از انحلال کمیته های امام در استانداری خبر داد و از گروه های دیگر انقلابی خواست که در اموراستانداری دخالت نکنند. اما دخالت ها همچنان ادامه داشت. بنابراین اولین استانداری بود که استعفانامه خودش را به دست آیت الله خمینی داد. فریبا امینی می گوید که او در دیدار خود با رهبرانقلاب با شوخ طبعی خاص خودش که تا آخرین لحظات عمر نیز همراه وی بود گفت: “شما داپم از مستکبرین و مستضعفین صحبت می کنید اما همه را مستاصل کرده اید. آیت الله خمینی می گوید: آقای امینی حالا با من قهر کردید؟ و وقتی پاسخی از امینی نمی شود می گوید اگر من هم قهر کرده بودم انقلاب نمی شد.“
دختر شهردار سابق تهران ادامه می دهد: “در همان دوران کوتاه استانداری آیت الله خلخالی به همراه عده ای از اعوان و انصار گفتند که در راه شیراز هستند تا تخت جمشید را به عنوان نمادی از طاغوت خراب کنند. نصرت الله امینی اعلام می کند که باید از روی جنازه من رد شوید تا بتوانید چنین کاری کنید. همزمان نیروهای انتظامی مامور مقابله با این حرکت می شوند. تاثیر مقاومت امینی آنچنان بود که خلخالی و دوستان در میانه راه بازمی گردند.”
امینی به قانون احترام می گذشت و قضایای روز را از زوایه یک قاضی و کیل نگاه می کرد. نگران ایران و از وضعیت کنونی ناراحت بود. همراه می گفت که این مردم هستند که باید سرنوشت خود را تعیین وخارجی ها نباید در امور ایران دخالت کنند. فریبا امینی می گوید: “پدرم می گفت که این یک روند طولانی است و هر کشوری دوران خودش را طی می کند. مثلا زمان مصدق آمدند و کودتا کردند و بعد از انقلاب هم امیدوارم بودیم دموکراسی به ایران بیاید ولی نشد. در مجموع با هرنوع دخالت خارجی ها در امور داخلی ایرانی صددرصد مخالف بود. می گفت مردم باید به نحوی به حکومتی که دلخواهشان است برسند. به علاوه، شدیدا مخالف دولت احمدی نژاد بود. در مصاحبه ای گفته بود کسی که نمی تواند شهر تهران را اداره کنداز اداره یک کشور برنخواهد آمد. می گفت اداره یک مملکت افرادی قابل و وارد به مساپل سیاسی واقتصادی می خواهد که احمدی نژاد چنین افرادی را در اطراف خودش ندارد.”
آروزی آقای شهردار، حکومت قانون بود: “اینکه ایران روی پایه درستی اداره شود. همان قانونی که در زمان مصدق تا حدودی اجرا می شد. اینکه مطبوعات آزاد باشند و اقتصاد کشور به نحوی باشد که مردم دروضعیت نگران کننده نباشند. خیلی اعتقاد داشت که باید قانونی تنظیم شود که به مردم از نظر اقتصادی رسیدگی شود و به نیازهای جامعه از جنبه های مختلف پاسخ دهد.”
فریبا امینی می گوید: “یک بار به آیت الله خمینی گفته بود یعنی چه که شما می گویید کارخانجات و شرکت های خصوص نباید باشند؟ بالاخره باید کشور به نحوی اداره شود؟ همواره واقع بین بود و می گفت نباید فقط با حرف های بی پایه و شعر ممکلت داری کرد. با اینکه اهل نماز بود ومذهبی، همیشه اعتقاد داشت که دین باید از سیاست جدا باشد. این از مهمترین ایده های پدرم بود. می گفت به هیچ وجه روحانیت نباید در حکومت دخالت کنند. یکی از اختلافاتش با آیت الله کاشانی قبل از کودتا این بود که وی مخالف شهردارشدن پدرم بود چرا که او می گفت روحانیت نباید در سیاست دخالت کند.”