آنچه بر قم گذشت

فرید مدرسی
فرید مدرسی

”…امروز حوزه و دولت در کنار یکدیگر هستند و من بین حوزه، دولت و نظام فاصله‌ای نمی‌بینم و اینها را جدای از یکدیگر نمی‌دانم…” جمله ای است که محمود احمدی نژاد در روز 15 دی 1384 در  قم بر زبان آورده و این گفتار میوه ای به ارمغان آورد که هیچگاه قابل پیش بینی نبود. مولودی متولد شد که ناآشنا به نظر می رسید و همگان انگشت به دهان گرفتند و مات و مبهوت نگاه می کردند. حوزه خود نمی دانست که چه شده است و چگونه اینچنین شد؟

این گفتار اگرچه در اذهان آن روز، معنایی جز روابط حسنه و خوش و بش های صمیمانه نداشت، اما امروز به گونه ای دیگر رخ می نمایاند. اگرچه به درستی آن روزها گفته شد که دولت با حوزه فاصله ای ندارد، اما معنای آن این بود که دولت انقلابی در حوزه علمیه قم پدید خواهد آورد. آنگونه با حوزه پیوند می خورد که روزی را نمی توان یافت؛ حوزویان درباره دولت سخن نگویند. مرزهای دولت و حوزه در هم تنیده می شود و بودجه دولتی برای حوزویان به ارمغان می آید. امروز خبر از نزدیکی دولت با حوزه، با تعریف مرسوم نادرست جلوه می کند، اما با تعریفی دیگر؛ این اتفاق رخ داده است. شاید هیچگاه حوزه به یاد ندارد که دولتی آمده باشد و اینچنین تغییراتی در حوزه ایجاد کرده باشد. حوزویان در خاطر خود دولتی را نمی توانند تصور کنند که آنقدر درباره اش در حوزه سخن گفته شده باشد و در محافل نام رئیس آن در هر جمله تکرار شود. مدیران حوزوی هم هیچگاه بیش از امروز در بودجه سالانه خود آنچنان نیازمند سخن گفتن با دولتمردان نبودند. مرجعیت هم که سال های سال، پدر و زعیم حوزه های علمیه بوده است، در لابلای خاطرات به یادگار مانده از مراجع و اساتید دیروز، روزی را نمی یابد که همچون امروز باشد؛ اگر هم بیابد، دولت آن روز همچون دولت کنونی نیست.

 داستان روابط حوزه و دولت چگونه است که اینچنین قلم ناتوان جلوه می کند و صاحب آن در چند جمله نمی تواند آن را روایت کند؟ ابتدای شکل گیری دولت نهم که رئیس آن این گونه سخن گفته است، مگر داستان خوشایندی برای حوزه رخ نداد؟ اگر هم در آتیه آن روز، رفتارهای دولتمردان متفاوت با این گفتار انجام شده است، دیگر روایت آن پیچیده نخواهد بود، بلکه فقط کدورت هایی پیش آمده است؟ اگر پاسخ به این سوالات با یک بله یا خیر مواجه می شد، دیگر روابط دولت نهم و دهم با حوزه، “داستان” نامیده نمی شد؛ بلکه رخدادی بیش نبود.

 

رای و پشیمانی

روز انتخابات، یکی از علمای ارشد قم برگه رای را در دست گرفت و نام “محمود احمدی نژاد” را بر آن نوشت. او اگرچه رفیق سابقش رقیب کاندیدای مطلوبش بود، اما این کاندیدا را برگزید. اگرچه این اقدامش هیچگاه علنی نشد، اما چند صباحی بعد، او یکی از منتقدان جدی دولت شد و علنا زبان به گلایه گشود. این تغییر فقط درباره این عالم ارشد اتفاق نیفتاد، بلکه خیلی از بزرگان و فضلای قم اینچنین شدند.

ابتدای شکل گیری دولت نهم سخنان و گفتار صاحبان آن، نه تنها به مذاق حوزویان ناخوشایند نبود، بلکه آنان خرسند از آن بودند که دولتی بر سر کار آمده است که ظواهر شرعی را بیش از روسای معمم سابق رعایت می کند. اما ناگهان این خیال با صدور مجوز ورود زنان به ورزشگاه توسط رئیس دولت نهم نقش بر آب شد؛ حتی بزرگ حامی آن در قم یعنی آیت الله مصباح یزدی هم خواستار لغو این مجوز شد. مرحوم آیت الله میرزا جوادآقا تبریزی اطلاعیه داد. مرحوم آیت الله محمد فاضل لنکرانی در حکمی مکتوب اعلام کرد: “اختلاط در جوامع غربی و متاسفانه در برخی نهادهای داخلی چه مفاسد فراوانی به دنبال داشته است. بنابراین شرکت بانوان در مکان های عمومی ورزشی که همراه با اختلاط است، به هیچ وجه جایز نیست و در این امکنه ولو مکانهای خاصی برای زنان اختصاص یابد، اما مفاسد اختلاط بر آن مترتب است…” آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی هم گفت: “انتظار از مسؤولان محترم جمهوری اسلامی این است که با اعلام لغو این عنوان، نگرانی‌ها را رفع و موجبات خشنودی قلب مقدس حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه را فراهم نمایند.“ آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی نیز در آغاز درس خارج فقه خود در مسجد اعظم قم، به این دستور اعتراض کرد. آیت الله حسین نوری همدانی هم با مخالف موازین اسلام خواندن حضور زنان در ورزشگاه‌ها، خواستار آن شد که “رییس جمهور در این قبیل موارد با حوزه‌های علمیه و علمای اسلام مشورت به عمل آورد.” غلامحسین الهام سخنگوی دولت وقت، پس از اعتراض مراجع و علما، در پی درخواست رهبری، اینگونه خبر متوقف شدن این تصمیم را داد: “رئیس جمهور تنها به خاطر فرمان رهبری و به احترام ایشان، دستور خود را پس می‌گیرد”. در این میان، به جای تمکین دولتی ها،جواد شمقدری مشاور هنری وقت احمدی نژاد در واکنشی علیه علما، گفت: ‏”می‌دانیم که شمشیر امام زمان چقدر گردن علما را می ‏زند… برای این که به زمان ظهور برسیم قطعا باید یک ‏تصفیه بشود و خوب می ‌دانید که بخشی از این تصفیه در ‏ایام انتخابات شکل گرفت… و در این مسیر نقاب ها ‏برداشته می ‌شود.” با رخ دادن اولین چالش میان دولت و علما، بنا بر قول غلامرضا مصباحی‌مقدم، علما حاضر نبودند که احمدی‌نژاد را به حضور بپذیرند. اما روحانیون مجلس طی دیدارهایی با آنها کوشیدند تا نظرشان را نسبت به دولت تغییر دهند. اگرچه احمدی نژاد در سال های آغازین دولت نهم به دیدار علما در قم رفت، اما از همان ابتدا، همه جلسات آکنده از انتقاد بود. آیت‌الله مکارم شیرازی به او گفت: “در مسایل مملکتی، آن هم در کشوری به عظمت و گستردگی کشور ما، گاه اشتباهاتی رخ می‌دهد که باید با شجاعت عذرخواهی و جبران کرد و اگر تخلفی صورت گرفته، تعقیب شود و اگر وجود افراد ناآگاه سبب آن اشتباهات شده، برکنار شوند و افراد لایقی به جای آن بنشینند.” آیت الله صافی هم گوشزد کرد: “قضاوت برخی نادانان درباره مرجعیت ناشی از بی‌اطلاعی آنان است…افرادی که به مدح و ثنای افراطی و زیاد از والیان و حاکمان می‌پردازند نباید نزد دولتمرد اسلامی جایگاهی داشته باشد.” مرحوم آیت‌الله فاضل لنکرانی هم در این سلسله دیدارها گفت: “عده‌ای به دنبال تضعیف روحانیت و اسلام و به دنبال آن هستند که این تشکل که بسیار راسخ است و در بین مردم ریشه دارد و مردم اعتقادات خود را از آن می‌گیرند، تضعیف کند که البته هرگز نتوانسته و نخواهند توانست اما مسوولان باید بدانند که اگر این امر به هم بخورد همه چیز به هم خواهد خورد.”

این دیدارها نتوانست روابط را مستحکم کند، چراکه همچنان این دولت و حواریون آن به اقداماتی دست می زدند که از نظر علما - حتی حامیان جدی نظام - نادرست و خلاف اعتقادات و نظرات آنان بود؛ سخنان معاون وقت احمدی نژاد (رئیس سازمان جهانگردی و گردشگری) درباره حجاب در ترکیه و همچنین حضور او در مراسمی خاص در این کشور، نامه رئیس دولت به پاپ پس از توهین پاپ به پیامبر(ص)، ادعاهایی درباره مهدویت، سوالات موهن در آزمون فرهنگیان، بوسیدن دست یک معلم زن، وضعیت تورم و گرانی‌ها و نابسامانی‌های فرهنگی در کشور و…. مرحوم آیت‌الله فاضل لنکرانی پس از اطلاع از سوالات آزمون فرهنگیان با عنوان سیره نبوی(ص) ضمن اظهار نگرانی و تاسف شدید گفت: “همه مردم عکس‌العمل نشان دهند، چرا که این اهانت خیلی عظیمی است”. پس از این مسئله، حتی وزیر آموزش و پرورش خود به دیدار مراجع نرفت تا توضیح دهد؛ بلکه نماینده فرستاد.

 

کدورت بر سر مشائی

در این میان، “اسفندیار رحیم مشایی” درباره “مردم اسرائیل” سخنی گفت که باز هم آتش کدورت علمای قم برافروخته شد؛ “جمهوری اسلامی ایران با ملت اسرائیل دوست است و مشکلی ندارد”. آیت الله ناصر مکارم شیرازی در برابر اظهار این سخن، به صراحت خواستار عزل معاون رییس دولت شد و گفت: “شک نیست که رژیم اسرائیل و مردم آن هر دو مخالف اسلام و مسلمین هستند، آنها زمین های مسلمان ها را غصب کرده اند و مرتبا شهرک سازی کرده و ساکن آن زمین های غصبی می شوند؛ اگر ضربه ای بر مسلمین وارد شود جشن می گیرند و اگر رژیم آنها از مسلمین شکست بخورد، به حکومت خودشان اعتراض می کنند… نقش های توسعه طلبانه رژیم و مردم آنجا بر کسی پوشیده نیست. با این حال چگونه می توان واژه دوستی با آنها را به زبان آورد. چه لزومی دارد کسانی که این گونه فکر می کنند، جز همکاران رئیس جمهور محترم باشند، هنگامی که 200 نفر از نمایندگان مردم به چنین کاری اعتراض کنند، مفهومش این است که بیش از دو سوم مردم این کشور با چنین شخص و چنین افکاری مخالفند. انصاف ایجاب می کند، تعصب های جناحی را کنار بگذاریم و به سرنوشت و منافع کشور و نظام بیندیشیم و بر اندیشه امام(ره) در این زمینه استوار باشیم.» آیت الله حسین نوری همدانی هم اگرچه از احمدی نژاد تمجید کرد، اما به حضور مشائی در هیات دولت اعتراض کرد: «…هرگز شایسته نیست که رئیس‌جمهور محترم و مکتبی، کسی را که فکر و فرهنگش در حدی باشد که نتواند این حقیقت را درک کند و یا از لحاظ ادبی قدرت بیان این مطلب را ندارد و یا آنقدر شهامت روحی ندارد که به اشتباه خود به طور صریح اعتراف کند و عذر بخواهد؛ این چنین شخصی را مشاور خود قرار بدهد و یک پست مهم دولتی را به او بسپارد تا نه تنها اعتراض به جای نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی ایران بلکه اعتراض و ناراحتی همه ملت آگاه و متعهد ایران اسلامی به دنبال داشته باشد”.

در سیر روابط دولت و علما، باردیگر مشائی بود که فریاد انتقاد حوزویان ارشد را بلند کرد. در همایشی درباره صنعت گردشگری ایران، در حضور اسفندیار رحیم مشایی، رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری قبل از تلاوت قرآن، ۱۲ زن با لباس محلی دف زنان به همراه یکی از خوانندگان، روی ‏سن آمده و در حالی که قرآن را در سینی گذاشته بودند با حالاتی خاص، آن را به قاری تحویل داده و سن را ترک ‏کردند و پس از پایان قرائت هم این اقدام تکرار شد. آیت‌الله مکارم شیرازی در دیدار با طلاب، دانشجویان و سپاهیان در این باره گفت: “اگر زمان شاه چنین حرکتی صورت می‌گرفت، فریاد همه بلند می‌شد… اگر این خبر منتشر نمی‌شد، به خود اجازه نمی‌دادم، این خبر را اعلام کنم،؛ شرم‌آور است…” آیت الله صافی گلپایگانی هم در درس خارج فقه خود “اهانت و جسارت به ساحت مقدس قرآن کریم” در این همایش را محکوم کرد: “اهانت به قرآن قابل تحمل نیست و کسی که مسئول این سازمان (میراث فرهنگی و گردشگری) است، صلاحیت ندارد در این جایگاه باشد… این اشخاص صلاحیت ندارند در مصدر کار باشند. چنین رفتارهایی، علناً اهانت به احکام دین و قرآن است… در رأس سازمان میراث فرهنگی باید ازمتدین‌ترین و صالح‌ترین افراد باشد تا بتواند حتی بر روی گردشگران تاثیر فرهنگی بگذارد؛ نه اینکه خود تحت تاثیر آنان قرار گیرد.” آیت الله وحیدخراسانی هم که کمتر برابر اقدامات مسئولین اعتراض علنی می کند، بدون اشاره به این واقعه پیامی مکتوب را صادر کرد و واکنش تندی را نشان داد.

این انتقادات از سوی علما مطرح می شد و همچنان محمود احمدی نژاد بر ارتباط تنگاتنگ و شدید خود با مشائی اصرار می کرد و از او تمجید و تصمیمات چالش برانگیز متوقف نمی شد. در دولت نهم باردیگر اقدامی دیگر رخ داد و علمای قم نشین زبان به انتقاد گشودند؛ انتقال سازمان حج و زیارت به سازمان تحت مدیریت مشائی. آیت الله مکارم آن را حرکتی “شتابزده و نسنجیده” دانست و گفت: “نمی‌دانیم این فکر در آغاز از مغز چه کسی تراوش کرده، ولی به یقین کسی بوده که حقیقت حج را درک نکرده است.” آیت‌الله نوری همدانی نیز این اقدام را برخلاف مرزهای اسلامی عنوان کرد و گفت: “به این ادغام اعتراض داریم، این دو سازمان باید از همدیگر جدا باشد و مرزها به خوبی حفظ شود.”

رفتارهای مشائی به گونه ای بود که درسایت ها نقل شد که آیت الله مکارم به دلیل حضور او، در همایش “تعزیه و آئین های عاشورایی” و نیز “دکترین مهدویت”  حضور نیافت. اگرچه دبیر همایش دکترین مهدویت  اعلام کرد: “بنا بود آیت‌الله مکارم شیرازی در ‏افتتاحیه این همایش حضور داشته باشند که به علت بیماری نخواهند آمد…”

در این ایام، صدای انتقاد از دولت به هر بهانه ای در قم بارها و بارها علیه دولت نهم شنیده می شد؛ برخی انتقادات با توجه به دیدگاه های برخی مراجع طبیعی بود، اما دیگر بزرگان هم که سعی می کردند انتقادات خود را آنچنان علنی نکنند، به هر بهانه ای، درباره هر موضوعی گلایه می کردند. آیت‌الله صافی گلپایگانی در دیدار با وزیر بازرگانی گفت: “اینگونه نیست که مسائل اقتصادی مطلقاً لاینحل باشد. مردم انتظار دارند وضعیت اقتصادی اینگونه نباشد و از دولت توقع دارند و می‌خواهند ببینند دولت زحمت می‌کشد و مشکلات را کمتر می‌کند. البته حضور افراد غیرصالح در هر پست و مقامی هم در دولت خیانت به مردم است و انتخاب افراد باید براساس کمال شعور و درک باشد تا خیانتی به نظام و کشور وارد نشود.” آیت الله مکارم شیرازی نیز با انتقاد از عملکرد دولت نهم عنوان کرد: “مسئولان برای رفع مشکلات باید به جای سخنرانی در عمل کوشا باشند. حل مشکلات کشور در گرو عمل کردن است و این مشکلات با ارائه آمار و سخنرانی حل نمی‌شود. اگر امروز شاهد آن هستیم که برخی از کشورهای خارجی، بازارهای دنیا را به تسخیر خود درآورده‌اند به این دلیل است که به جای سخن گفتن همواره عمل کرده‌اند…”

 

اصرار در برخی امور

با حضور دولت دهم، با توجه به شرایط شکل گیری آن همچنان گویی دولت اصرار داشت که به اموری بپردازد که نه تنها گلایه برخی مراجع منتقد وضع موجود را بشنود، بلکه دیگران را هم در این عرصه وارد کند. با توجه به پیشینه رفتارهای مشائی و انتقادات علما نسبت به او، رئیس دولت باردیگر در راستای تقویت و حمایت از او، قلم را در دست گرفت و حکم معاون اولی او را نوشت. اینگونه بود که آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به استفتایی درخصوص تصدی معاون اولی رئیس جمهور، تصدی چنین کسی را فاقد مشروعیت دانست و اعلام کرد: “اگر خطایی در انتصاب مزبور صورت گرفته، هرچه سریع تر اصلاح شود، مخصوصا اگر مقامات عالی نظام تذکر داده باشند.” دولت آنگونه رفتار کرده بود که آیت الله مکارم در پاسخ به درخواست حمایت  در شرایط پس از انتخابات از دولت کنونی گفت: “ما نمی‌دانیم با برخی موارد به وجود آمده در دولت چطور باید همچنان این ارتباط را حفظ کنیم؛ مواردی همچون حمل قرآن با سرود و آواز، حضور زنان در ورزشگاه‌ها و اصرار به برخی مسائل همچون ورود زنان به کابینه، سبب جدا کردن روحانیت از دولت می‌شود. در این موارد دولت باید روش خود را اصلاح کند.” همانطور که آیت الله مکارم گفته بود؛ دیگر اقدام دولت دهم اصرارش بر وزیر زن بود که تنش های پیشین را تشدید کرد. آیت الله صافی هم بارها در این باره اعتراض کرد و نامه هایی نوشت و اعلام کرد: “این یک سنت‌شکنی در تاریخ 14 قرن اسلام است که می‌تواند آغاز اتفاقات بزرگی باشد. چه ضرورتی دارد که یک زن از صبح تا شب با مردم در تماس باشد.” در این میان، نه تنها به نظر برخی از علما تمکین نشد، بلکه یکی از دولتمردان ارشد آنچنان به نظرات مراجع بی توجهی کرد که در جلسه ای، برابر نظر یکی از مراجع، نام او را با بی احترامی بر زبان آورد و اثر بخشی این عالم دینی را هم نفی کرد. گویا سایر دولتمردان هم همچون او بودند که وزیر کشور با توجه به مخالفت های برخی مراجع، نه تنها از انتصاب استاندار زن خبر داد، بلکه این تصمیم را هم در قم اعلام کرد. آیت الله صافی در واکنش به این مسئله گفت: “متأسفانه می‌آیند در قم که مرکز تشیع است، اعلام می‌کنند که برای بعضی از استان‌ها استاندار زن منصوب می‌کنیم؛ مگر می‌خواهید که با قرآن و پیامبر جنگ کنید که این ‌چنین خلاف شرع می‌گویید؟ شما با چه کسی می‌خواهید لجبازی کنید؟ آیا با احکام خدا و مسلمات دین مخالف هستید؟”

اینگونه بود که پس از انتخابات و شکل گیری دولت دهم، دید و بازدیدهای مراجع و جلسات محرمانه میان آنان برپا شد و آنان به دنبال راهکاری بودند که برابر این دولت چه واکنشی نشان دهند. در محافل رسمی اعلام شد که حضرات آیات مکارم شیرازی و صافی گلپایگانی تصمیم گرفته اند که فعلا دولتی‌ها را به حضور نپذیرند. البته رفتن برخی مقامات دولتی به قم و عدم دیدار با این دو مرجع هم نشان از تایید این خبر دارد.

امروز هیچ پایگاهی میان علما و مراجع یافت نمی شود که بوی حمایت از دولت دهم در آن استشمام شود. اگرچه شرایط امروز آتش انتقادات آیت الله نوری همدانی را به سوی رقبای دولت گشوده است، اما این مسئله باعث نشده است که او به حمایت از دولت دهم تن دهد. تنها اقدامش پذیرفتن برخی مسولین دولتی همچون “رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران” بوده است که به او گفت: “سلام من را به آقای احمدی نژاد ابلاغ کنید و به او بگویید برای در صحنه نگه داشتن مردم باید آنها را راضی نگه دارید به همین خاطر باید مشکلات گرانی، بیکاری، فقر و تبعیض مرتفع شود. امروز 70 درصد مردم از گرانی قیمت‌ها رنج می‌برند. راضی نگه داشتن مردم یک جامعه تنها راه بقا یک حکومت است. دولت باید مشکلات مردم اعم از اشتغال، گرانی و مسکن را در سطح کشور رفع کند.”

 

اقدامات هفت گانه

روابط دولت نهم و دهم با حوزه فقط به این کدورت ها ختم نشده است، بلکه اثراتی هم در میان حوزویان داشته و شکاف های فکری و اجتماعی را میان آنان برجای گذاشته است. همچنین دگرگونی هایی نیز در تشکل ها و مدیریت حوزوی ایجاد کرده است. این تحولات نشان از آن دارد که این روابط در یک نما باعث دوری دولت از حوزه شده است و از نمایی دیگر، بخش هایی از حوزه را به تسخیر در آورده و جریان هایی را در حوزه و جامعه متشرعین متولد کرده است. از سوی دیگر این اقداماتی جدید در حوزه، تبعاتی هم در جامعه داشته است:

1- انتصاب مشاور امور روحانیت احمدی نژاد نشان از آن دارد که او به ساختار حوزه به معنای سنتی آن اعتقادی ندارد و خواهان برقراری روابط با بیوت و مراکز سنتی حوزوی نیست. چراکه “ناصرالدین سقای بی ریا”، اگرچه معمم است اما بیشتر در زمره پرورش یافتگان موسسات غیرحوزوی یا شبه حوزوی قرار می گیرد. او با بیوت علما مرتبط نیست و بیش از یک دهه در امریکا به تحصیل مشغول بوده است. پیش از این نیز بیشتر در موسسات شبه حوزوی همچون در راه حق و باقرالعلوم و امروز در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی تحصیل و تدریس کرده است. احمدی نژاد خود نیز جز یکبار به بیوت علما در قم نرفت. در سفر استانی اش اعلام شد که به دلیل مشغولیت های سفر با علما دیدار نخواهد کرد. این اقدامات و عدم توجه به نظرات مراجع، میان هوادارانش هم دیده می شود. هوادارانش در حوزه بیشتر طلاب جوان هستند که این نوع نگرش بر آنها نیز تاثیر گذاشته و جریان هایی در حوزه قم پدید آمده است که اینچنین می اندیشند. به گونه ای که در کوران انتقادات مراجع از برخی اقدامات دولت، همچنان بخش عمده بدنه جوان حوزه به دولت کنونی دلبسته اند و در مسیر منویات علما به انتقاد نمی پردازند. از این رو، شکافی میان طلاب و مرجعیت رخ داده است. این شکاف در راستای سیاست های دولت نهم و دهم مبنی بر “ترجیح توده بر نخبگان” قابل تصویر است. دیدگاهی که آیت الله جواد آملی آن را نمی پسندد و خطاب به وزیر ارشاد کنونی می گوید: “امروز کشوری می‌تواند روی پای خود بایستد که توده را خواص و خواص را اخص رهبری کند. شما اگر می‌خواهید روی پای خود بایستید باید با توده مردم همان برنامه‌هایی که در گزارش‌تان ذکر کردید عمل کنید و با خواص، بهتر از این و با اخص، بهتر از همه‌ آنها رفتارکنید.”

2- دولت نهم از ابتدای شکل گیری همواره به کمک دولت به حوزه اصرار دارد. به گونه ای که احمدی نژاد هم بارها آن را بیان کرده است: “دولت در مورد قم و حوزه علمیه قم احساس تعهد و وظیفه می‌کند. دولت و خزانه عمومی نمی‌تواند خود را از مسوولیت ترویج فرهنگ اسلامی دور نگه دارد… از اوایل انقلاب برخی از اندیشه‌های انحرافی آگاهانه و از روی برنامه‌ریزی مطرح شد که یکی از آنها این بود که دولت نباید به مراکز دینی کمک کند، چرا که این مراکز دولتی می‌شوند، ولی به نظر من این حرف غلطی است. مگر می‌شود دولت اسلامی خود را از حوزه دین بیرون بکشد؟…” این نگرش در مقام عمل اجرایی شد؛ به گونه ای که با آغاز به کار دولت نهم، حوزه به صورت رسمی در بودجه کشوری قرار گرفت: سال 85، 32 میلیارد تومان و سال 86، 29 میلیارد تومان که در سال 87، با رایزنی شورای عالی حوزه های علمیه، بودجه‌ عمرانی هم بر آن افزوده شد و جمعا به 115 میلیارد تومان رسید، امسال نیز حدود 173 میلیارد تومان درنظر گرفته شد؛ 58 میلیارد تومان برای امور فرهنگی و آموزشی، 85 میلیارد تومان برای امور عمرانی و 30 میلیارد تومان در اختیار دولت که بر اساس صلاحدیدش می‌تواند به حوزه اهدا کند. این اتفاق اگرچه در گذشته با روش های غیرمستقیم رخ می داد؛ البته نه به اندازه این مبالغ، اما در دولت نهم و دهم رسما حوزه صاحب بودجه شد.

3- در زمان دولت های گذشته، در حوادث و رخدادهای سیاسی - فرهنگی که حوزه معترض بود، نوعی همگامی میان مدیران ارشد و خرد حوزوی با موج انتقادات دیده می شد اما اکنون در جریان انتقادات مراجع و علمای ارشد، مدیران حوزوی یا سکوت پیشه کرده اند یا در مواقعی دیگر، در مقام حامی دولت به اظهارنظر پرداخته اند که این مسئله هم باعث شده است، شکافی میان مرجعیت و علمای ارشد با مدیران و سیاستگذاران حوزه رخ دهد.

4- برخی اعتراض ها از تریبون ها رسمی همچون نماز جمعه و منابر مساجد نسبت به دولت اگرچه اندک است اما در همان موارد نادر همچون انتقادات حضرات آیات جوادی آملی، امینی و استادی همان جریان های حامی دولت میان طلاب جوان به اعتراض علنی می پردازند و گاهی برابر حضرات آیات منتقد، می ایستند و شعار می دهند. این اتفاق هم از تبعات دولت کنونی است که به نوعی تریبون های دینی را تحت کنترل قرار داده اند.

5- گاهی در همان ایام که مراجع و علما قم در پی اقدامات دولتمردان نهم و دهم زبان به گلایه می گشایند و اعتراض می کنند، اجتماعات روحانیون در سفرهای استانی با سخنرانی احمدی نژاد برپا می شود که هیچ نشانی از بازگو کردن آن انتقادات توسط روحانیون حاضر در مراسم نیست. این مسئله هم شکاف میان عالمان قم و روحانیان سایر بلاد را به نمایش می گذارد.

6- عدم تمکین به نظرات مراجع تقلید توسط دولتمردان، نه تنها تبعات درون حوزوی دارد، بلکه جایگاه مرجعیت در جامعه را هم تضعیف می کند. آنچنان که آیت الله رضا استادی به این نکته اشاره کرده بود: “این اشتباه بزرگی است که مراجع و علما را از دخالت در امور نظام جدا بدانیم… دولتی‌ها باید بدانند که با علما چطور ارتباط وتعامل داشته باشند، بی تفاوتی نسبت به حوزه‌های علمیه از یک طرف و اظهار کمک به مدارس یا حوزه‌های علمیه از طرف دیگر امر پسندیده‌ای نیست.” یا آیت الله مکارم هم برابر “کسانی که به دنبال خانه نشین کردن مراجع هستند”، موضعی شدید گرفته بود. از سوی دیگر گاهی در رسانه های حامیان دولت دیده می شود که ملاک احترام و بکار بردن القابی همچون “آیت الله” یا “آیت الله العظمی” برای مراجع را بر اساس نزدیکی یا دوری آنان از دولت قرار می دهند و برابر انتقادات آنان، از ادبیاتی استفاده می کنند که متناسب با مرجعیت نیست.

7- اقدامات دولت کنونی نه تنها گاهی به تضعیف نهاد سنتی مرجعیت می انجامد، بلکه به نوعی باعث شکل گیری “دینداری منهای روحانیت” می شود. سخن گفتن “اسفندیار رحیم مشائی” درباره مباحث دینی همچون “نیازمند بودن خداوند به انسان”، نوع مدیریت پیامبران و… و “اولیاء الله” دانستن مشائی از سوی احمدی نژاد و ارائه دیدگاه هایی درباره مدیریت در عصر غیبت، نمونه ای از شکل گیری نوعی دینداری است که مروجان آن روحانی نیستند. بحث قدیمی و پرچالش “هاله نور” که در دیدار رئیس دولت با آیت الله جوادی آملی مطرح شد و دفتر آیت الله آن را تایید کرد، از جمله رخدادهایی است که سنگ بنای این جریان در عرصه دینداری محسوب می شود.

از این رو بر اساس سخن “محمود احمدی نژاد” در ماه های آغازین دولت نهم، می توان گفت دولت نهم و دهم نه تنها با حوزه فاصله ندارد، بلکه تاثیرگذاری آن بر حوزه به مراتب از سایر نهادها و مراکز بیشتر بوده است.